مجموعه طنز «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس»

كودكانی كه دلشان می‌خواهد ترس را در داستان تجربه كنند و با موجودات عجیب‌وغریب و ترسناك آشنا شوند، مجموعه «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس» نوشته محمدرضا شمس را بخوانند.

1398/06/17
|
07:47
|

به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، امروزه خواندن داستان‌های ترسناك و دیدن فیلم‌های ژانر وحشت یكی از سرگرمی‌های كودكان و نوجوانانی است كه دوست دارند هیجان و ترس را تجربه كنند.

براین اساس نویسندگان هم به نوشتن این داستان‌ها روی آورده‌اند و سالانه شاهد انتشار كتاب‌های تالیف و ترجمه در این ژانر هستیم. یكی از این آثار كه به تازگی از سوی نشر هوپا منتشر شده، مجموعه «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس» نوشته محمدرضا شمس است.

این مجموعه شامل سه جلد با عنوان‌های «اسكلت خون‌آشام»، «شبح سفیدپوش» و «داس مرگ» است كه با تصویرگری مهدی صادقی برای كودكان راهی بازار كتاب شده است.

مجموعه «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس» برای كودكانی كه دلشان می‌خواهد ترس را در داستان تجربه كنند و با موجودات عجیب‌وغریب و ترسناك آشنا شوند، مناسب است.

نخستین جلد این مجموعه با عنوان «اسكلت خون‌آشام»‌ كتابی است پر از اتوبوس‌هایی كه فقط مرده‌ها رو سوار می‌كنند، اسكلت‌های خون‌آشام، هیولاهایی كه دیكته می‌گویند، جن‌هایی كه در متكا زندگی می‌كنند، زن‌های قوزی و گرگینه‌ها.

«شبح سفیدپوش» كتابی است پر از مردآزما، چاهِ پر از هیولا، دی‌زنگرو، خون‌آشامی كه در خواب راه می‌رود، شبح‌های سفیدپوش وسط جاده‌ها، دست‌هایی كه از توی آینه بیرون می‌آیند و اسكلتی كه برای خودش جشن‌ تولد می‌گیرد.

جن‌هایی كه سونای بخار می‌گیرند، پسرِ هیولا، ایسچی، گرگینه، دراكولا، مرگ با داس بلندش توی اتوبوس، دوربینی كه از هركسی عكس بگیرد، ناپدید می‌شود، شبح‌های بی‌خانمان و … از موجوداتی است كه داستان‌های‌شان در سومین جلد این مجموعه با عنوان «داس مرگ» آمده است.

محمدرضا شمس درباره این مجموعه به ایبنا می‌گوید: این مجموعه كلا 48 قصه دارد یعنی هر جلد شامل 16 قصه كوتاهِ ترسناك است كه تا حدی با طنز همراه شده است. نخستین بار است كه داستان‌های كوتاه ترسناك ایرانی برای گروه سنی 9 تا 12 سال نوشته می‌شود و اغلب داستان‌های نوشته شده برای گروه‌های سنی بالاتر از 12 سال بوده است.

این نویسنده كودك و نوجوان در ادامه می‌افزاید: من در قالب این مجموعه سعی كردم ژانر وحشت را بومی كنم و از موجودات و باورهایی كه در فرهنگ شهرهای مختلف ایران وجود دارد مانند پاگنده، آل، بختك، مردآزما، جن و … استفاده كنم و این موجودات را در پاورقی كه آورده‌ام به بچه‌ها معرفی كنم تا بچه‌ها كاملا با آن‌ها آشنا شوند.

به گفته شمس، این مجموعه فقط شامل داستان‌هایی در ژانر وحشت نیست، و در قالب این آثار به موضوعات دیگری هم مانند كودكان كار، بچه‌های بی‌سرپرست، كودكانی كه در یتیم‌خانه زندگی می‌كنند و …پرداخته‌ شده است.

او درباره انگیزه‌اش از نوشتن این داستان‌ها گفت:

در اقوام ما كودكی بود كه همیشه برای من از جن‌ها و هیولاها و سرهای بریده‌ای صحبت می‌كرد كه وقتی در خانه تنهاست می‌بیند. من می‌خواستم با نوشتن این داستان‌ها به این‌گونه كودكان بگویم كه می‌توانند با نگاه طنز به این مسائل كه برای‌شان ترسناك است نگاه كنند.

خالق «قصه‌های این ور آب» همچنین به تاثیرات روحی – روانی داستان‌های ترسناك بر كودكان اشاره می‌كند و می‌گوید: قبل از نوشتن این داستان‌ها خیلی درباره تاثیراتشان بر روح و روان بچه‌ها فكر و مطالعه كردم. به نظر من بچه‌ها اگر می‌خواهند نترسند باید با ترسشان روبه‌رو شوند.

ما در دنیایی زندگی می‌كنیم كه هم خطر در آن وجود دارد و هم ترس. اگر قرار بود همه بترسند؛ نه جایی كشف می‌شد و نه چیزی اختراع می‌شد. انسان به‌دلیل نترسیدنش است كه توانسته به ناشناخته‌های گوناگون دست پیدا كند و تجربه‌هایی مانند پرواز كردن، غواصی كردن و … داشته باشد.

شمس با بیان اینكه بچه‌ها باید یاد بگیرند شجاع باشند، یادآوری می‌كند: مطمئنا اگر داستان‌های ترسناك و وحشت‌آفرین جذاب نبودند و پاسخگوی هیجانات درونی بچه‌ها نبودند، ژانری به نام وحشت به‌وجود نمی‌آمد. مشكل اصلی این است كه در ایران ادبیات ژانری نداریم و چندان به آن نمی‌پردازیم.

من سعی كردم با نوشتن مجموعه «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس» این ژانر را به صورت كاملا آگاهانه تجربه كنم و اگر قرار باشد دفعه بعد به سراغ این ژانر بیایم قطعا دلی خواهد بود.

او درباره میزان استقبال از این مجموعه می‌گوید:

این سه كتاب در طول دو ماه كه از چاپشان می‌گذرد به چاپ چهارم رسیده‌اند كه نشان دهنده قابل توجه بودن و جذابیت قصه‌ها برای كودكان است.

شمس در بخشی از كتاب «شبح سفیدپوش» این‌گونه نوشته است: «توی تاریكی چیزی شبیه چوب‌رختی كنار یك مبل راحتی ایستاده بود. پدر بردیا خمیازه‌ بلندی كشید و گفت: «آخه پسرجون! اینكه ترس نداره. این فقط… فقط…» و خواب‌آلود دنبال كلید برق گشت.

«فقط یه چوب‌رختیه. این هم كه كنارشه فقط… فقط… یه مبله. نگاه كن. آهان… ایناهاش… دیدی؟…» و كلیدبرق را زد. رعد و برق برای یك لحظه اتاق را روشن كرد، اما لامپ روشن نشد.
بابای بردیا گفت: «پسر گلم! تو نباید این‌قدر ترسو باشی. من اندازه تو كه بودم از هیچی نمی‌ترسیدم.» و دوباره كلید برق را زد.
كلید تقی صدا كرد و این‌بار لامپ اتاق روشن شد. «بفرما… دیدی؟ چیزی نیست. دیدی ترس ندااااره…» و چشمش به هیولا و اسب آبی خیس افتاد و وحشت زده جیغ كشید.
بردیا جیغ كشید. بابای بردیا جیغ كشید. بردیا جیغ كشید. بابای بردیا جیغ كشید.
هیولا به طرف بابای بردیا رفت، یقه‌اش را گرفت و مثل پر كاه بلندش كرد و با خس خس گفت: «آخه من با این هیكلم خس خس! چوب رختی‌ام؟ آره؟ من چوب رختی‌ام؟ خس خس!»

نشر هوپا، مجموعه «قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس» را با تصویرگری مهدی صادقی با شمارگان هزار نسخه و قیمت 24هزارتومان برای هر جلد منتشر كرده است.

دسترسی سریع