در روزهایی از سال، بانوان ایرانی، مردان را به بیگاری كشیده و از آنها بهمانند داروغه ناتینگهام و یا اردوگاه كار اجباری سیبری، كار میكشند. در تقویم شمسی، این زمان در اسفند قرار دارد و به ایام خانهتكانی مشهور شده است.
سالها قبل اما مردی از دیار پاك احمدآباد توابع كرج، با كلی دبدبه و كبكبه بلند شد و رفت و نفت را ملی كرد. خب كه چی؟ سؤال خوبی است و اگر با دقت نگاه كنیم، با ملی شدن نفت، دیگر باج به اجنبی، منظور غیر ایرانی نمیدهیم.
اگر یك مقدار شوهرعمه باشیم و یا كاملاً شوهرعمه باشیم، با شوخی «در رفتن دكتر مصدق از خونهتكونی»، بهمانند گوجه لهشده بر روی دیوار پخش خواهیم شد و میخندیم؛ طبیعتاً كسی كه این متن را نوشته، از این قبیل شوهرعمه بازیها درنخواهد آورد چراكه شوهرعمه نیست!
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینكه چرا زنان در این زمانِ بهخصوص شروع به ظلم منظم و برنامهریزیشده به مردان میكنند؟
آیا پشت این حركت ظالمانه، دسیسهای برای كوچك شمردن كار دكتر مصدق است؟ آیا زنان از ملی شدن صنعت نفت ضرر كردهاند كه سعی بر نادیده گرفتن این اتفاق با هجوم خانهتكانی به مردان دارند؟
سؤالاتی از این قبیل متأسفانه درگذر زمان پرسیده نشده و همین موضوع باعث مغفول ماندن آن شده است. درصورتیكه جوابهای سؤالات بالا مثبت باشد، آیا نباید خیزشی خودجوش و مردانه در مقابل این ستم ملی-جنسیتی آغاز شود؟
مردان آزاد ایران با دسیسه اجنبی، سالهاست كه از ملی كردن چیزهایی مثل نفت غافل مانده و این به علت سردرگمی و مشغولیتهای بیمورد اوست. بیایید با گفتن یك نه بزرگ به خانهتكانی، سرزمین ایران را بسازیم و بالطبع، شب را باید خانه ننهجون یا روی نیمكتهای پارك بگذرانیم.
فراموش نكنید كه آزادی هزینه دارد و شكستن استیلای دیگری، ممكن است برخورد ماهیتابه چدن جهاز به سر و شكستگی جمجمه و ضربهمغزی شدن را در پی داشته باشد. اینها را نگفتم كه دل مردان سرزمین را خالی كنم ولی خب اتفاق قابل پیشبینیای است.
با شعار «نه جارو نه دستمال، منم یه مرد آزاد» در خیابانهای سرتاسر كشور بپا خیزید!
پایان
نویسنده: محمدحسین دهقانی ابیانه