تاریخچه كمربند برمیگردد به قبل از میلاد. البته نه میلاد مسیح علیهالسلام؛ بلكه میلاد انسان در واقع اول كمربند بوده بعد بشریت.
تاریخچه كمربند برمیگردد به قبل از میلاد. البته نه میلاد مسیح علیهالسلام؛ بلكه میلاد انسان در واقع اول كمربند بوده بعد بشریت. چون تا بشریت بخواهد بفهمد برای بقا به كمربند احتیاج دارد مراحل آخر فنا را طی كرده بود. پس طبیعی است كه ابتدا كمربند بشری باشد بعد خود بشریت.
اساساً شلوار برای آویزان شدن به كمربند اختراع شد. چون انسانهای اولیه كه با شلوار بیگانه بودند هم كمربند میبستند. كمربندهای آنها عموماً از شاخههای نرم گیاهان و دم حیوانات و بهترین نوعش دم مار بود كه خوب مار كلاً دم است؛ ولی مار را دور كمر میپیچیدند فك مار را فشار میدادند دمش را در دهانش قرار داده با دندانهای نیش مار فیكس میكردند كه محكم بماند. كمربندهای پوستماری امروزی بازمانده این نوع از كمربندها هستند.
كمربند برای پدرها حكم ملخ برای هواپیما را دارد. بالاخره پدرها هم باید نقش خود را در تربیت نسل آینده ایفا كنند و برای این مهم به ابزاری مثل كمربند احتیاج دارند كه در عین سبكوزنی تأثیرگذار هم باشد. قطعاً حیات بشر به این وسیله ضروری وابسته است.
ضرورت این وسیله در زندگی بشر را از جایی میتوان دریافت كه حتی علیه آن تهاجم فرهنگی صورتگرفته است. در این تهاجم فرهنگی بیسابقه، آشكارا با تخطئه واضح كمربند، جوراب را جایگزین كادو روز پدر كردهاند.
ازآنجا كه كمربند پدری به دلیل مصارف گوناگون و زیادش بهشدت در خطر استهلاك قرار دارد، باید بهسرعت آن را تعویض كرد مبادا در روند تربیت بشر اختلال ایجاد شود. اگر در ته جیب انسان بهاندازه یك گزینه بین لنت ترمز خودرو و یا كمربند پدری پول موجود بود؛ بی شك كمربند اولویت دارد و چه فرصتی بهتر از كادوی روز پدر برای تعویض كمربند نو با كهنه.
گشودن یك كمربند از كمر تنها بهقصد تربیت فرزند، میتواند نهایت ابراز علاقه پدر به فرزند دلبندش باشد. او برای خوشبختی فرزندش نهتنها از جان و مال كه از آبرو هم میگذرد. چون جاذبه زمین آبرو و حیثیت سرش نمیشود و همیشه در حال كشش اجسام به سمت زمین است. اما پدرها با باز كردن كمربند احتمال خطر سقوط شلوار و بیآبروییاش را میپذیرند.
حذف كمربند علاوه بر حذف تربیت اصولی نسل بشر به معنای حذف ابراز مهر و محبت پدر و فرزندی است. این تصور باطلی است كه بخواهند با كفگرگی و پسكلهای جای خالی ضربات كمربند را پر كنند.
متأسفانه، امروزه، كمربندها را با كیف، كفش، جا كارتی و جا كلیدی، ست میكنند كه یقیناً نمیتوان از كمربندِ ست برای تربیت نسل استفاده كرد. چون با نابودی كمربند ست هم ناقص میشود.
ستكردن كمربند پدری كه به حق جایگاهش از كمربند ایمنی هر خودرویی والاتر است و تبدیل آن به یك اكسسوری، توطئه كثیفی است. لطفاً متن را ول نكنید بروید معنای اكسسوری را جستجو كنید. مطلب از دهان میافتد. اكسسوری همان زلم زیبموی خودمان است. دل بدهید به متن.
علاوه بر این تلاشهای مذبوحانه زیادی صورت گرفت تا نقش كمربند را استحاله كنند طوری كه گشودن و بیرونكشیدنش بهسختی صورت بگیرد. مثلاً با رواج آویختن دستهكلید صدتایی، عینكی و جا موبایلی به آن كه خوشبختانه بیثمر ماند و واضح است بشر با زلمزیمبو نمیتواند راه سعادت را بپیماید.
اصلاً بشریتی كه از نعمت ضربات كمربند پدری فیض برده؛ اوضاع تربیت و اخلاق و رفتارش این شده است و دارد تختهگاز بهسوی قهقرا میتازد. قطعاً تصور بشر بی كمربند دهشتناك و مهیب است و كمر بشریت بی كمربند پدری میشكند.
البته بهتر است تولیدكنندگان مد، كمربند هوشمندی طراحی كنند كه ادای ضربهزدن دربیاورد و در حین بالا و پایینرفتن صدای شالاق شولوق پخش كند. هم بچههای سوسول لت و پا نشوند هم تأثیر تربیتی كمربند بر روح و روان كودك تا ابد به یادگار بماند.
شاید هم بهتر باشد مارهایی پرورش بدهند تا پدرها مثل انسانهای نخستین به دور كمر خود ببندند؛ ولی به مار حالی كنند هیچ انسانی با فرزند عزیزتر از جانش پدركشتگی ندارد تا تلفات استفاده این كمربند كمتر شود درعینحال پدرها مثل مبارزان دلیر و زورمند در نظر كودكشان جلوه كنند. یا اینكه حداقل شلواری ضد جاذبه بسازند كه دو زار حیثیت برای بشریت باقی بماند.
پایان
نویسنده: سمیه رستمی