حكایت" من آمده ام" از عمران صلاحی

عمران صلاحی ، نویسنده و طناز نام آشنای ایرانی ، به تاریخ 10 اسفند سال 1325 در تهران دیده به جهان گشود .

1400/08/11
|
11:16
|

پدرش از ترك زبانان اردبیل بود و مادرش مهاجری بود از باكو كه به ابتدا به سمنان و سپس راهی تهران شده بود .

عمران صلاحی سالهای سال از بزرگان طنز ایران محسوب می شد و تلاش های بسیاری در حوزه ی طنز فاخر ایرانی به ثمر رساند .

زندگینامه ای كه قصد داریم از او بیان كنیم ، با تكیه بر زندگی نامه ی خود نوشتی است كه وی با همان طنز شیرین همیشگی اش آن را بیان كرده است .

چرا كه هیچ كس در این دنیا به شیرینی عمران صلاحی بزرگ ، نتوانسته است

چنین شیرین دردهای زندگی شخصی اش را به یك زندگی نامه ی خود نوشت تبدیل كند .

وی در باب تاریخ تولد و محل تولد خودش این چنین می گوید كه در تاریخ دهم اسفند ماه در تهران و در چهار راه گمرك امیریه متولد شده است .

مادرش اصالت باكویی داشت و نامش رزا بود كه بعد از آمدن به ایران ، آن را به فیروزه تغییر داده است .

در باب پدرش نیز این چنین نوشته است كه پدرش ، از یلان اردبیل بود و زاده ی شام اسبی كه

آن زمان یكی از روستاهای اردبیل بود و الان بخشی از اردبیل محسوب می شود .

درش كارمند راه آهن بود و سال 1340 ، آنطور كه خودش بیان می كند ،

در یك شب زمستانی بدون اینكه هیچ عارضه ای داشته باشد ، دنیا را ترك گفته است .

در این باره این چنین نوشته است كه : ” دهم اسفند 1325 در تهران متولد شده ام؛ چهار راه گمرك امیریه .

البته نه وسط چهارراه اگر چه گفته اند خیرالامور اوسطها. مادرم متولد باكو ست .

در باكو نامش «رزا» بوده به ایران كه آمده شده «فیروزه». فامیلش «قنبرزاده» بوده به ایران كه امده شده «پناهنده».

شناسنامه اش هم صادره از سمنان است.پدرم محب الله فرزند قهرمان متولد «شام اسبی» اردبیل است

كه حالا نمی توان گفت یكی از دهات اردبیل. چون رفته چسبیده به اردبیل. یا برعكس اردبیل آمده چسبیده به شام اسبی .

پدرم كارمند راه آهن بود. سال 1340 زمانی كه در تبریز بودیم. در یك شب سرد زمستانی بی آنكه ما را خبر كند

ناگهان به دیار باقی شتافت. می رفت قطار و مرد می ماند/ این بار قطار ماند و او رفت. ”

فایل صوتی حكایت" من آمده ام " از عمران صلاحی تقدیم حضورتان میشود.

دسترسی سریع