نویسنده: عمران صلاحی
ناشر: گلآقا
موضوع: طنز سعدی در گلستان و بوستان
عمران صلاحی در برنامهای رادیویی با عنوان «زیر دندان طنز» طنز سعدی را در گلستان بررسی میكرد. بعدها این مطالب در مجله سروش منتشر شد. در نوبتی دیگر و در برنامه رادیویی دیگری به بررسی طنز در بوستان سعدی پرداخت كه آن مطالب در ماهنامه گلآقا منتشر شد.
كتاب «گفتار طرب انگیز» مجموعه همین یادداشتها است كه توسط انتشارات گلآقا در 96 صفحه منتشر شدهاست. صلاحی در این مجموعه به بررسی طنز جناب سعدی در گلستان و بوستان پرداختهاست.
عمران در بخشهایی از مقدمه با عنوان یك یادداشت كوتاه؛ میگوید: «از انتشارات گلآقا ممنونم كه این نوشتهها را از باد گرفته و به چاپ سپردهاست. ... اگر این كتاب بتواند نوجوانان را به طرف خود گلستان و بوستان ببرد؛ كار خودش را كردهاست.»
كتاب دو فصل اصلی و در مجموع هجده باب دارد. در فصل اول و در ده باب به طنز سعدی در بوستان پرداخته شده كه این تقسیم بندی بر اساس خود بوستان انجام شدهاست. همچنین فصل دوم نیز بر اساس بابهای گلستان هشت بخش دارد.
عمران درباره طنز سعدی چنین میگوید: «سعدی در خبیثات مضحكهپردازی حرفهای است و كارش از نظر سبكشناسی بسیار اهمیت دارد. به همین اعتبار میتوان سعدی را اولین مضحكه نویس حرفهای در ادب فارسی دانست كه كارش روی طنزنویسان بعدی تاثیر گذاشته و تا امروز ادامه یافته است. نخستین كسی كه از خبیثات سعدی تاثیر پذیرفته، عبید زاكانی است. طنزپرداز بزرگی كه خودش نیز روی دیگران تاثیر گذاشته است؛ مانند ابواسحاق شیرازی صاحب دیوان اطعمه و نظام قاری صاحب دیوان البسه. كار حرفهای سعدی در مضاحك ، بیشتر طنز و مطایبه است. طنز او را بیشتر در كارهای غیر حرفهایاش باید جستجو كرد.
سعدی، گلستان، بوستان و غزلیاتش را به خاطر طنز ننوشته است؛ اما این آثار سرشار از طنز و شوخطبعیاند. چاشنی طنز حلاوت خاصی به این آثار بخشیدهاست و تاثیر آنها را بیشتر كردهاست.»
در این مجموعه هجده طرح و كارتون نیز وجود دارد. كارتونیست خوب كشورمان غلامعلی لطیفی آنها را كشیده و زیبایی این كتاب را دوچندان كردهاست.
زبان صمیمی صلاحی در توضیح شوخطبعیهای سعدی و بیان طنازانه و شیرینش در شرح و بسط ماجرا مخاطب را شیفته خود میكند. این اثر میتواند انگیزه خوبی برای خواننده ایجاد كند تا سراغ گلستان و بوستان سعدی برود.
در سطرهای ابتدایی فصل دوم و بررسی طنز سعدی در باب اول آمدهاست:
« در باب اول با آدمی ناباب روبرو میشویم! با حجاج یوسف و درویشی مستجابالدعوه. حجاج بالا ایستاده و درویش پایین. به حكایت میپردازیم:
« درویشی مستجابالدعوه، در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر كردند بخواندش و گفت: دعای خیر بر من بكن.
گفت: خدایا جانش بستان!
گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟
گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را ! »
در این حكایت درویش تیرش را از پایین به بالا رها میكند و تیر، درست به هدف مینشیند. كمان طنز را سعدی به درویش دادهاست. وقتی حجاج یوسف دعای خیر طلب میكند. انتظار دعای خیر از درویش داریم؛ اما درویش انتظار ما را بر نمیآورد و میگوید: «خدایا جانش بستان!» همین انتظار بی نتیجه سبب خنده و طنز است. حجاج یوسف هنوز تیر اول را نوش جان نكرده كه درویش تیر دوم را به هدف مینشاند: «این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را ! »
در اینجا طنز سعدی كامل است. درویش دست از تیراندازی میكشد؛ اما سعدی دست بردار نیست و خودش هم تیری رها میكند:
«ای زبر دست زیر دست آزار
گرم تا كی بماند این بازار؟
به چه كار آیدت جهانداری؟
مردنت به كه مردم آزاری»
تكرار صدای «ز» در زبردست زیردست آزار؛ مانند وزوز زنبور واقعا آزار دهندهاست.»