قلم‌داد

نویسنده: مهدی استاد احمد

ناشر: مروارید

موضوع: مجموعه شعر طنز

1399/08/19
|
23:14
|

قلم‌داد مجموعه شعر‌های طنز مهدی استاد احمد است كه توسط انتشارات مروارید منتشر شده‌است.

این كتاب خواندنی 163 صفحه دارد و در آن 115 قطعه شعر طنز در قالب‌های مختلف آمده است.

كتاب دو بخش اصلی دارد. بخش اول شامل شعرهای طنز در قالب‌های غزل، قصیده، مثنوی، رباعی و دو بیتی است. بخش دوم هم شامل پانزده نقیضه ترانه است كه بر اساس ترانه‌های مشهور نوشته شده‌است.

مهدی استاد احمد از نویسندگان پرتوان و با سابقه طنز در مطبوعات و رادیو است. گفتنی است كه گویندگی و تهیه‌كنندگی برنامه‌های رادیویی از دیگر هنرهای ایشان است.
زبان ساده و صمیمی، مضمون‌های مرتبط با زندگی و نگاه متفاوت و طنزآمیز به زندگی از ویژگی‌های شعرهای طنز استاد احمد است.
استاد احمد در سرایش غزل‌ها و قصیده‌هایش معمولا از ردیف‌های متفاوت و منحصر به فردی بهره می‌برد. كه این موضوع باعث خاص شدن اثر می‌شود و در كنار مضمون‌ پردازی‌های خلاقانه‌اش زودتر در ذهن می‌نشیند.

خرس با قلب، برق رفته، كج، پاره، صورتی است،قهوه‌ای است و رادیو از جمله این ردیف‌ها هستند.

سری بزنیم به بخش‌های رباعی و دوبیتی در این كتاب و چند اثرا را بخوانیم:

*
«گر مرد رهی میان خون باید رفت»
هنگام نبرد با قشون باید رفت
فی‌الجمله لباس رزم باید پوشید
این‌گونه به یك بله برون خواهد رفت
*
بگذار كه از تو خواستگاری بكنم
در راه ثبات عشق كاری بكنم
بگذار كه از معادن سنگ طلا
تا منزلتان ریل‌گذاری بكنم


در بخش پایانی كتاب زیر عنوان مونتاژیات چند تك بیت آمده كه در هر كدام دو مصرع معروف كنار هم مونتاژ شده است. مثلاً:

*
گویند مرا چو زاد مادر
از فضل پدر تو را چه حاصل
*
اگر آن ترك شیرازی به دست آرد دل ما را
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
*
به مژگان سیه كردی هزاران رخنه در دینم
چرا عاقل كند كاری كه باز آرد پشیمانی
*
صلاح مملكت خویش خسروان دانند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

در بخش نقیضه ترانه استاد احمد به سراغ ترانه‌های شناخته شده رفته و برای آن‌ها نقیضه ساخته است. یكی از این نقیضه‌ها بر روی ترانه معروف «عجب رسمیه» نوشته شده‌است.
«عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه »
و بقیه ماجرا كه حتما این قطعه را با صدای دلنشین رسول نجفیان شنیده‌اید و حالا نقیضه استاد احمد را می‌خوانیم.

«عجب رسمیه رسم زمونه»
خونه‌مون عیدا پر مهمونه
می‌رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می‌مونه !
كجاست اون كیوی؟ چی شد نارنگی ؟
كجا رفت اون موز؟! خدا می‌دونه !

جعبه خالی ِشیرینی هنوز
گوشه طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش كجاست؟ خدا می‌دونه
می‌رن مهمونا از اونا فقط
جعبه خالی به جا می‌مونه !

از بس خونه رو به هم می‌ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می‌مونه
یكی نیست بگه خداوكیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟

قند نصفه عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
كنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه دندون به جا می‌مونه

پسته خندون، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
«پرسید زیر لب یكی با حسرت »:
كه از این آجیل، به غیر از تخمه
واسه ما بعدها چی چی می‌مونه ؟



یادداشتی از مهدی فرج اللهی

دسترسی سریع