نوشته: ایرج پزشك زاد
ناشر: فرهنگ معاصر
موضوع: رمانی طنز كه در اعماق تاریخ انتقاد میكند.
مقدمه نویسنده
ایرج پزشكزاد در مقدمه كتاب مینویسد: «سیر و سفر در زمان، بخصوص در زمان گذشته، همیشه یك رؤیای بشر بودهاست.
آدم امروز آرزو میكند كه با علم و اطلاع به توانایی خود و كمبودهای قدیم میتوانست به میان آدمهای قرون گذشته برگردد و برتریهای خود را به رخ آنان بكشد و تفریح كند.
این تفریح و تفرج در گذشته، موضوع بسیاری از آثار تخیلی نویسندگان، بخصوص بعد از اختراع سینماتوگراف قرار گرفته و فیلمبرداران كشورهای مختلف این موضوع را به كرات به عنوان تفریح دلپذیر مورد استفاده قرار دادهاند.
چند شب پیش با دوستی در این مقوله حرف میزدیم، به فكر افتادیم كه ما هم در این زمینه آزمایشی بكنیم.
فكر برگرداندن ماشاالله خان دربان بانك، به دوران پرجلال هارون الرشید در ذهن ما شكل گرفت و طرح آن را به تقلید ادبیات خارجی ریختیم.
اما از آنجاكه هنوز سینمای نوخاسته ما توانایی آن را پیدا نكرده كه اینگونه قصههای پر ماجرا را به پرده سینما بكشاند و از آنجا كه یك مجله مختص جوانان شروع به انتشار كردهاست، به ناچار ماشاءالله خان را بر صفحه كاغذ راهی میكنیم تا به دوران پرشكوه هارون الرشید بگردد.
انشاالله سفرش بخیر باشد.»
خلاصه داستان
ماشاءاللهخان كه دربان بانك است و تحت تأثیر كتب تاریخی دوران هارونالرشید، به دلیل ذهنیتش از رفتارهای اطرافیانش نسبت به خود، خود را در آن زمان حس میكند.
ماشاءالله آرزو میكند در دوران خلیفه بغداد زاده شده بود و زندگی میكرد.
نهایتاً روزی با رجوع به مرتاض هندی مقیم تهران مدعی پیشگویی آینده و گذشته، از او میخواهد روحش را به دوران خلافت هارونالرشید ببرد.
مرتاض چنین میكند و وی وقتی به هوش میآید كه خود را در بغداد و در دوران هارونالرشید مییابد.
در طول داستان ساختار سیاسی و حكومتی در عهد خلفای عباسی مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی بیان میشود.
خشونت و ظلم آن دوران در قالب فردی مانند «مسرور» كه جلاد دربار هارونالرشید است، نشان داده میشود.
البته داستان جنبه طنز دارد و تلخیهای محیط به شیوه شیرین مطرح میشود.
وی در طول ماندنش در آن دوران باید هزاران رنج و مصیبت را تحمل كند و سعی دارد از بروز برخی فجایع مانند كشتهشدن جعفر برمكی به دست مسرور جلوگیری كند.
منبع: سایت گلونی