دربست عشق آباد

نوشته‌: سمیرا آرامی

ناشر: نیماژ

موضوع: مجموعه داستان های طنز با محوریت روابط انسانی، عشق، زندگی و...

1399/03/19
|
08:57
|

داستان‌های این كتاب سرشار از تصویر و عموماً دیالوگ‌محور هستند.

روابط انسانی، عشق، زندگی و گاهی ظلم به زن و حتی فروش فرزند را چنان صمیمی روایت می‌كند كه خواننده را در جای‌جای داستان با خودش همراه می‌كند.

قلم سمیرا آرامی كتاب "دربست عشق آباد" سرشار از طنز و پر از شیطنت‌های كودكانه اس.

هركدوم از داستان‌ های این مجموعه برنده‌ جوایز متعدد جشنواره‌های ملی بوده‌اند.

***

در بخشی از این كتاب می خوانید:

راستی گفتید دربست تا كجا؟
زن شیشه‌ی ماشین را پایین كشید و باد پیچید لابه‌لای موهای بلوندش:
-دروازه‌غار.
چراغ سبز شد و راننده دنده را پر كرد و با نوك پا پدال گاز را فشار داد.
-چند روزی توی باغچه بسته‌بودمش. اسمش رو گذاشته بودم خرمایی. نه این‌كه رنگش خرمایی باشه. نه! توی سفیدی چشماش دو تا خرما داشت و پشت آن خرماها انگار چیزی بود كه وقتی صدایش می‌كردی نگاهت می‌كرد.
زن در سبد چوبی را برداشت و نگاهی به خروس انداخت.
-كمتر مردی دیدم كه جذب نگاه خرمایی بشه! از خیلی از مردا شنیدم كه می‌گن چشم زن باید سگ داشته باشه و آدمو بگیره!
راننده كلاه لبه‌دارش را عقب كشید و دوتا مردمك سیاه چشمانش را انداخت توی آینه‌ وسط و دنبال سگی گشت.



دسترسی سریع