تولد: 21 اردیبهشت 1276 در مشهد وفات: 8 شهریور 1364 در تهران
ملقب به اجنه كه او را «شاعر مشكلات مردم» نیز نامیده اند از جمله شاعران و طنزپردازان جریان ساز و صاحب سبك ادبیات طنز ایران به شمار میآید.
غلامرضا روحانی ملقب به اجنه كه او را «شاعر مشكلات مردم» نیز نامیده اند از جمله شاعران و طنزپردازان جریان ساز و صاحب سبك ادبیات طنز ایران به شمار میآید كه سبك فكاهی و طنز پس از او، ملهم از آثار ساده اما پرمغز وی محسوب میشود.
( محمدعلی جمالزاده او را رئیس طایفهٔ فكاهیسرایان نامیدهاست. )
بگفتم با تجددمسلكی شیك كه ای دل تیرهتر از شام تاریك
تجدد خواهی ار اینسان بود نیك كه نتوان مرد و زن را داد تفكیك
فناتیكم فناتیكم فناتیك
مرا از این تجدد عار و ننگ است كه سر تا پا خرافات و جفنگ است
اگر این رسم و آداب فرنگ است نه مایل بر اروپایم نه آمریكا
فناتیكم فناتیكم فناتیك
هم از پاریس و از لندن چه گویی نه آلمان میشناسم من نه بلژیك
فناتیكم فناتیكم فناتیك
تجدد خواهی اندر كشور ما بود چون كارهای دیگر ما
رود زین هم كلاهی بر سر ما كه از هر سو بما گویند تبریك
فناتیكم فناتیكم فناتیك
تجدد اختراعات جدید است كزان دنیای مغرب روسفید است
بكن كاری كه بهر ما مفید است وگر نه بر تو خندد ترك و تاجیك
فناتیكم فناتیكم فناتیك
آنچه از نظر گذشت بخشی از شعر غلامرضا روحانی شاعر طنزپرداز معاصر است كه در مذمت تجددخواهی و فرهنگ نادرست ایرانیان كه فرنگ را سرچمشمه همه خوبی ها می پندارند، سروده شده است. غلامرضا روحانی ملقب به اجنه، اجنه زاده و مجنه، متولد 21 اردیبهشت ١٢٧6 خورشیدی در مشهد بود اما در تهران بالید و بزرگ شد. روحانی از ١٢سالگی كه پایش به انجمن ها و محافل ادبی باز شد، علاقه و مهارتش در فكاهی سرایی افزون تر شد. او در انجمن های ادبی نظیر حكیم نظامی (وحید دستگردی)، فرهنگستان (ملك الشعرای بهار)، شیراز، آذرآبادگان، تهران و دیگر محافل ادبی حضوری فعال داشت.
روحانی در كلوپ های موسیقی و نمایش نظیر جامعه باربد نیز بسیار هنرآفرین بود و آهنگ ها و اشعار فراوانی برای كنسرت ها و نمایش نامه ها به گونه جدی و فكاهی آفرید كه بسیاری از آنها را در صفحات گرامافون با صدای خوانندگان شهیر ضبط كردند.
او در انجمن های ادبی، شاگرد چشم بسته و مقلدی نبود و چندان مانند دیگر شاعران این محافل، سنت گرایی یا محافظه كاری نمی كرد و چون به طنز و نقد اجتماعی علاقه مند بود، همین امر سبب مهارت و شهرتش شد. خودش سروده بود: «به روحانی ز حق طبع فكاهی/ عطا شد تا بخنداند شما را».
توجه او به مسایل اجتماعی چنان بود كه او را «شاعر مشكلات مردم» نامیدند.
شهرت غلامرضا روحانی سبب شد تا در ١٣١٣ خورشیدی حدود 1000 بیت از اشعار خود را با عنوان «طلیعه فكاهیات روحانی» منتشر كند. از آنجا كه شعرهای روحانی فكاهه یا طنز انتقادی بود و معطوف به آسیب های اجتماعی و فسادهای اداری و حكومتی (پهلوی اول) می شد، كتاب با استقبال خوبی روبه رو و به سرعت نایاب شد.
محمدعلی جمال زاده این كتاب را تحسین كرد و در تقریظی برایش نوشت: «به یقین نام نامی آقای روحانی مستحق بقاست و فارسی زبانان سال های دراز به ترنم اشعار ایشان رطب اللسان خواهند بود… ».جمال زاده در كتاب فرهنگ لغات عامیانه، با آوردن نمونه اشعارش از روزنامه های فكاهی امید، گل زرد، نسیم شمال، ناهید و البته نشریه توفیق، در توضیح اصطلاحات عوام، از او با عنوان «رییس طایفه فكاهی سرایان» یاد كرد.
نزدیك به 30 سال بعد از انتشار آن كتاب، روحانی بار دیگر مجموعه «گزیده اشعار و فكاهیات» خود را كه حدود 9 هزار بیت شده بود به وسیله انتشارات سنایی (١٣4٣) منتشر كرد. از آنجا كه نظم فكاهی، گذشته از مزایای بسیاری كه داشت، زبان گویای توده ملت بود به مرور زمان وجود سیدغلامرضا روحانی مصدر الهام و سرمشق گران بهایی برای جوانان باذوق دیگر شد و روزبه روز بر تعداد گویندگان اشعار فكاهی افزود، به طوری كه امروز، ایران صاحب یك مكتب «فكاهی» منظوم است.
امروزه بسیاری از اشعار روحانی را به عنوان ضرب المثل به كار می بریم، بدون آنكه بدانیم سراینده آنها كه بوده است:
«یكی یه پول خروس»، «به كس كسانش نمی دم، به همه كسانش نمی دم»، «ماشین مشتی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی»، «آسوده كسی كه خر ندارد، از كاه و جویش خبر ندارد»، «حلوای تن تنانی، تا نخوری ندانی»، «افاده ها طبق طبق، سگ ها به دورش وق و وق» و… ازجمله این موارد است.
سید غلامرضا روحانی سرانجام در هشتم شهریور 1364 خورشیدی در 87 سالگی در تهران درگذشت. جمالزاده همچنانكه گفته شد، او را «رئیس طایفه فكاهی سرایان» مینامد و ملك الشعرای بهار نیز در شعر خود، به دنبال ایرج میرزا و سید اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال) از وی یاد میكند.
كتابشناسی و اشعار غلامرضا روحانی
درباره 2 كتاب كلیات فكاهی و طلیعه فكاهی كه از مشهورترین آثار غلامرضا روحانی است، توضیحاتی ارایه شد. كتاب یكی به پوله خرس مجموعهای از اشعار طنز این شاعر طنز پرداز است كه كمتر در مجامع علمی و ادبی مطرح می شود با الهام از آهنگ معروف "یكی یه پول خروس" به همین نام منتشر شده است. 2 عنصری كه در شعر او بیش از همه خود نمایی میكند، طنز او و تصویر سازی اوست. طنز او شیرین است و به دل مینشیند و با خواندنش تبسم بر لب ها میآورد. زبانش، لطیف است و عفت كلام دارد و تصاویرش چون موجی آرام در دریای خیالات نقش میبندد. (4)
غلامرضا روحانی به زبان مردم كوچه و بازار شعر میسرود و تكیه كلام ها، اصطلاحات و ضربالمثل های معمول زندگی روزمره را به كار میبرد در عین حال، از ركیك گویی نیز پرهیز داشت. آثار او، از جهت آشنایی با زبان مردم دوران خودش و فرهنگ لغات عامیانه، بسیار قابل توجهاست و آیینه تمام نمای گفتار، كردار و پندار توده مردم در زمان خودش است. او به بدیع، عروض و قافیه احاطه كامل داشت و آنها را بهدرستی در اشعارش به كار میگرفت، با شیوهای كه به سادگی و روانی آثارش نیز لطمهای وارد نیاید. برای نمونه در بخشی از شعر سه پلشك ... می خوانیم:
سه پلشك آید و زن زاید و میهمان برسد
عمه از قم برسد، خاله ز كاشان برسد
خبر مرگ عمقلی برسد از تبریز
نامه رحلت دائی ز خراسان برسد
صاحب خانه و بقال محل از دو طرف
این یكی رد نشده، پشت سرش آن برسد
طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج
به سراغش زن همسایه شتابان برسد
هم بلایی به زمین میرسد از دور سپهر
بهر ماتم زده بی سر و سامان برسد
اكبر از مدرسه با دیده گریان آید
وز پیاش فاطمه با ناله و افغان برسد
این كند گریه كه من دامن و ژاكت خواهم
آن كند ناله كه كی گیوه و تنبان برسد
كرده تعقیب ز هر سوی، طلبكار مرا
ترسم آخر كه ازین غم به لبم جان برسد
گاه از آن محكمه آید پی جلبم مأمور
گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد
مندراین كشمكش افتاده كه ناگه میراب
وسط معركه، چون غول بیابان برسد
پول خواهند زمن، من كه ندارم یك غاز
هر كه خواهد برسد، این برسد، آن برسد
من گرفتار دو صد ماتم و «روحانی» گفت
سه پلشك آید و زن زاید و میهمان برسد
همچنان كه مشاهده شد، بازتاب جزییات زندگی روزمره مردم و بیان مشكلات معیشتی و فرهنگی آنان در اشعار غلامرضا روحانی نمود زیاد و تاثیرگذاری داشته است. همچنین در شعر معروف دیگر غلامرضا روحانی با عنوان ماشین مشدی ممدلی آمده است:
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
این اتولی كه من میگم، فورد قدیم لاریه
رفتن توی این اتول، باعث شرمساریه
نه بابِ كورس شهریه، نه قابل سواریه
بار كشیده بس كه از، قزوین و رشت و انزلی
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
ماشین مشدی ممدلی، صندلیاش فنر داره
بلیتفروش مشدی و شوفُر بی هنر داره
بهر مسافرینِ خود، زحمت و دردسر داره
رفتن با اتول بود، باعث كوری و شلی
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
مسافر از بوی اتول، تا میشینه كسل میشه
از متلك شنیدن و بورشدن خجل میشه
بس كه فشار به او میاد، دچار دردِ دل میشه
پاره شود لباس اگر، گیر كند به صندلی
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
این اتولی كه از قفس، تنگتر و كوچیكتره
جای چهل مسافر، گنده و چاق و لاغره
شوفره بس كه ناشیه، اتول همیشه پنچره
راه نرفته درمیره، لاستیكِ چرخِ اوّلی
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
این اتولِ شكسته از، سیستم قدیمیه
تایر اون قراضه و پیستون اون لحیمیه
شوفره دائماً پیِ، لودهگری و لیمیه
سربالایی نمیكشه، مگر با خیلی معطلی
ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی
بس كه ماشالا محكمه، راه نرفته پنچره
از حلبی شكستهها، ساخته مبل و صندلی
سید غلامرضا روحانی با زبان طنز به بیان اوضاع اجتماعی دوران خود میپردازد و از دردهایی كه مردم ایران به آن مبتلا هستند از افیون، دخان، خرافات، متجددین دروغین، بی دانشی، مشكلات زنان بی یاور، جهل و بیسوادی، جنگ و تقلید از آموزه های نادرست عالم غرب سخن میگوید و نجات ایران را در تحصیل علم و دانش، دوری از سستی و تنبلی و ایمان واقعی میداند.
منابع:
1.روزنامه اعتماد، شماره 3981
2. همان
3.مجله سروش - سال هفتم - شماره 308–20 مهرماه 1364 - خنده سازان و خنده پردازان به نوشته یكی از بزرگان اهل تمیز
4. یكی به پول خروس انتشارات سنایی نویسنده : غلامرضا روحانی، با مقدمه : محمدعلی جمالزاده
***
برگرفته از سایت ایرنا