ذبیح‌الله بهروز

ذبیح‌الله بهروز نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ ایرانی فرزند میرزا ابوالفضل ساوجی در 26 تیر ماه سال 1269 متولد شد.

1404/02/17
|
13:00
|

ذبیح بهروز در 26 تیرماه 1269 شمسی در خانواده‌ای اهل علم در تهران به دنیا آمد. نیاكانش اهل منطقه‌ای به نام شامه، حوالی نیشابور، و از كارگزاران صفویه بودند. پدرش ابوالفضل طبیب ساوجی از دانشمندان و نزدیكان دربار ناصرالدین شاه بود. وی در دارالتالیف و دارالترجمه‌ای كه در محل ارگ داشت انجمنی از اندیشمندان را گرد آورد و با كمك و همفكری آنان كتاب معروف نامه دانشوران را تألیف كرد. ولی كار او دوامی نیافت و با مرگش از میان رفت.
وی از پیشگامان شعر نو بود، به گونه‌ای كه نیما یوشیج در یكی از آثارش او را به عنوان پیشاهنگ شعر نو ستوده است. وی در سال 1349 به عضویت فرهنگستان ایران درآمد و سرانجام در 21 آذرماه 1350 در تهران درگذشت و در ساوه، شهر اجدادی‌اش به خاك سپرده شد.

بهروز آغازگر پارسی سره نویسی یعنی بیرون راندن همه كلمه‌های بیگانه از زبان فارسی نیز بود. پیش از او كسان دیگری نیز بدین كار دست یازیده بودند، بی آنكه اثر چندانی در اصلاح زبان موجود داشته باشند. بهروز این كوشش را از نو گرفت و با پایداری، استواری و سرسختی كم مانندی آن را پیگیری كرد، و گرچه راه افراط پیمود، كوشش او بی نتیجه ماند و جنبشی پدید آورد كه همراه با كژیها و كاستیهای گوناگون همچنان ادامه داشت.

مهم‌ترین آثار بهروز، نمایشنامه‌های اوست كه دارای خط فكری سیاسی و همراه با طنز است. نمایش «جیجك علی شاه» دربار ناصر الدین شاه را با طنزی گزنده تصویر می‌كند. «بهروز در این نمایشنامه شیوه و ورال نمایشنامه نویسی خود را مثل سایر آثار نمایشی خود پیاده كرده یعنی پرده اول را طوری تنظیم نموده كه انگار رابطه‌ای با پرده‌های دیگر ندارد و حال آن كه از نظر درونی و معنی با آنها در ارتباط است.»

زبان این نمایشنامه بر خلاف سایر آثار وی، ساده و روان و مملو از اشارات عامیانه و اصطلاحات عامه دوره قاجار است و طنز در سرتاسر آن دیده می‌شود. كاظم زاده ایرانشهر، طی

مقدمه‌ای كه بر چاپ اول این نمایشنامه نوشته می‌گوید:«در این كتاب، قوه فكر، قوه قلم و حس آزادیخواهی با هم مسابقه كرده و هر یك به بهترین شكلی نمایش داده شده است. از حیث ادبی در نظر ما این كتاب بر آثاری كه تاكنون در این زمینه نوشته شده برتری دارد…این تئاتر در شرح دادن اوضاع ربار ایران در سابق و در ضمن آن حالات و اخلاق چند طبقه مردم نیز بیشتر از پیش سحر كرده و اعجاز نموده است.»

این نمایشنامه‌ها از نظر سبك دارای نثر عوامانه و ساده است كه شبیه به آثاری مثل یكی بود یكی نبود جمالزاده است. وی در نمایشنامه دیگر خود، «شاه ایران و بانوی ارمن»، به باستانگرایی روی آورده كه از نوع بزمی است. در این نمایشنامه با این كه افسانه است از مطالعات تاریخی بهره گرفته است به همین دلیل نامهایی كه در منابع قبل از اسلام آمده در این نمایشنامه به چشم می‌خورد. این نمایشنامه دارای نثری آهنگین و باستان گونه است و به قولی«كاربرد همین زبان كه نویسنده در استعمال آن بس رنج برده، بر ساخت دراماتیك نمایشنامه لطمه زده و آنرا مصنوعی و دور از منطق زبان نمایشی كرده است.»

در نمایشنامه «شب فردوسی» نیز جملات به سبك دوران قدیم و باستان است: «ماه مهر و جشن مهرگانست و این خاموشی! هیچ از سویی بانگ چنگ و بانگ نای و آواز خوش در گوشم ناید. تا كی مردم زین گونه افطرده خواهندی بود.»زبان نمایشنامه چنانكه از بافت آن مشخص است ادبی است و از واژگان كهن فارسی در آن استفاده زیادی شده است به همین دلیل نمی‌توان انرا با نمایشنامه‌های رئالیستی جددی مقایسه كرد و نوعی حالت تصنعی و رمانتیك پیدا كرده است. نمایشنامه دیگر بهروز، «راه مهر» نام دارد كه در آن نیز به تاریخ قدیم ایران نظر دارد و تفكری عرفانی از نوع اعتقادات ایران پیش از اسلام بر آن حاكم است كه با نفی تظاهر و ریاكاری همراه است و كاربرد برخی كلمات ثقیل مثل: وشت(رقص و چرخیدن) آگستن(آویختن) و…به زبان آن لطمه زده است.

ذبیح بهروز در نمایشنامه شب فردوسی، با استفاده از شخصیتهایی اندك كه تنها دو تن از آنها دارای نقش اصلی هستند، مقدمه سرایش داستان بیژن و منیژه را به تصویر كشیده است. ابدای این نمایشنامه بیشتر به توصیف صحنه و شمایل ظاهری فردوسی اختصاص دارد كه بانثری ادبی نوشته شده و با نظم شاهنامه از نظر كاربرد كلمات هماهنگی دارد:

«شب هنگام است. بادهای تند خوارزمی می‌وزد و پاره‌های ابر فیروزه فام گوهر نشان را به فراز آسمان طوس می‌كشاند.»
توصیفی كه درباره فردوسی و چهره وی دارد چنین است:

با ریش كوتاه و گیسوان بلند نزدیك به چهل سال با قبایی به رنگ آبی آسمانی تا زانو. شالی بر كمر كه در جلو گره خورده و دو سر آن «زناروار» آویزان است…» در این تصویر سعی شده چهره‌ای شبیه به ایرانیان قدیم و طرز پوشش آنها ترسیم شود. از ویژگی‌های دیگر این نمایشنامه این است كه در میان توصیفات آن، ابیاتی از شاهنامه توسط دارنده نقش فردوسی خوانده می‌شود. ایرادی كه بهانی نمای شوارد است در بخش‌های انتهایی است كه با تكرار برخی جملات، نثر از سنگینی و وقار خارج شده و اندكی به اطناب گراییده است و آن شامل تعارفاتی است كه میان فردوسی و فرنگیس رد و بدل می‌شود:

فرنگیس: از جان و دل…چشم.

فردوسی: افزون و سرخوش باشی.

…فردوسی: جانا جانم را با این آواز و آهنگ و چنگ از چنگ غم بی پایان و ی هوده برهاندی. خرم و شادانم كردی…شادان باشی و جاویدان.

فرنگیس: خورسندم كه در این شب تیره خورسندت كردم.

فردوسی: تا جان دارم بنده مهرت هستم.

ذبیح بهروز چنانكه از آثارش بر می‌آید در سه حوزه فعالیت داشته كه در همه این عرصه‌ها برای ارتقای فرهنگ ایران كوشیده است: تاریخ، زبانشناسی و نمایشنامه نویسی.

بهروز در كل دارای ویژگی‌های نو اندیشی بوده به همین جهت با ادوارد براون كنار نیامده است و همكاری با او رها كرده است. به نظر می‌آید اگر این روحیه را نداشت و می‌توانست با كسانی كه عقیده مخالف دارند نیز همكاری كند خدمات ارزنده‌تری ارائه كند. ؛اما وی دارای نظام فكری تازه‌ای بوده و تاریخ پژوهی كمبریج برایش جالب توجه نبوده عدم سازگاری وی با همكاران ایرانی خود در دارالفنون و شركت نفت آبادان می‌شده است. كار مهم وی در وضع اصطلاحات رشته صنایع هواپیمایی نشان از اهمیت زبان فارسی نزد او و شناخت كاملی كه برای جایگزینی كلمات داشته، می‌دهد.

نمایشنامه‌های تاریخی وی كه نقش شخصیتهای ملی و ادبی ایران در آن پیداست در پاره‌ای موارد دارای بحث‌های انتقادی است. از آنجا كه وی به وطن پرستی و ملی گرایی تمایل دارد در آثارش نیز این مطلب را نشان داده است و به نظر می‌آید تعصب‌هایی در این زمینه داشته است كه با اهمیت دادن و غلو درباره زبان فارسی و بد شمردن زبان عربی به عنوان فرهنگی پس رو كه به زور در زبان فارسی جا باز كرده انتقادهایی را بر كاربرد كلمات عربی وارد كرده است كه دید تعصب آمی وی را می‌رساند. ؛اما به طور كلی بهروز شخصیتی نو گرا دارد و این كه نباید به داشته‌های پیشین اكتفا كرد و هر كاری كه از غربیان یا بزرگان پیشین صادر شده قبول كرد. این نگاه وی به علم و ادب قابل تقدیر است. او نشان داد كه می‌توان به شیوه غربیان هم شك كرد و راه آنها را دنبال نكرد ؛اما خود هم شیوه بهتری پدید نیاورده است كه بتوان به آن تكیه كرد چنانكه در بررسی سبك سخنش دیدیم خود نیز دارای اشتیاهات ساختاری بوده است.

دسترسی سریع