تحلیلهای عجیب در تاكسی
نویسنده: هادی مومن
چند وقتی میشد كه خبرهای مختلف را دنبال میكردم، از سیاسی گرفته تا اجتماعی، جناحی و جنایی، اما دنبال یك تحلیل خوب از اوضاع بودم كه ببینم چه شده و چه نشده.
چون شنیده بودم راننده تاكسیها مسائل را خوب تحلیل میكنند، خودم را به نزدیكترین ایستگاه تاكسی رساندم! یكی داد میزد: آزادی، آزادی.
تا من را دید گفت: بشین حركته.
گفتم: من جایی نمیروم. دنبال یك رانندهام تا مسائل سیاسی را برایم روشن كند ببینم چه خبر است؟
گفت: آهان تحلیل میخواهی؟ خطیهای تحلیلی آن طرف میایستند.
رفتم آنطرف و دیدم یكی میگفت: «تحلیل جنگ روسیه و اوكراین» دو نفر.
یكی دیگر میگفت: «تحلیل اوضاع منطقه غیر از اسرائیل» یك نفر، بدو كه رفتیم.
یكی داد میزد: «عملكرد یك ماهه دولت» بدو جا نمونی.
همان را نشستم و شروع به حركت كرد. كمی كه رفتیم، رادیو اعلام كرد: «رئیس جمهور امروز از افزایش قیمتها گلایه كرد».
راننده رادیو را كم كرد و خود لب به سخن گشود: خب با نام و یاد خدا و با ذكر اینكه «كار خودشونه» مسائل امروز را باز میكنیم. شما دیدی خود رئیس جمهور هم از افزایش قیمتها گلایه كرد كه الحق بجاست. به هر حال ایشان هم عیالوار است، قسط دارد، برنج و روغن میخرد، بچه مدرسهای دارد. این باید وضع قیمتها باشد؟
یكی از مسافرین گفت: مگر كنترل قیمتها وظیفهی خود «دولت» نیست؟
راننده گفت: آقا شما انگار اصلا از سیاست اطلاعی نداری؟ «دولت» چكاره است؟ همش دست «مجلس» است!
مسافر جلویی گفت: آقا اشتباه نمیكنی؟ كار «مجلس» قانون گذاری نبود؟
راننده گفت: قانونگذاری هست، اما الویتش باید كنترل قیمتها باشد! مثل این میماند كه «شهرداری» اول بودجه را تصویب كند بعد به فساد رسیدگی كند!
من گفتم: آقا «تصویب بودجه» درست، ولی رسیدگی به فساد كه كار «قوه قضائیه» است.
گفت: شماها انگار هیچی از سیاست نمیفهمید. «قوه قضائیه» كه وظیفهاش بررسی صلاحیتهاست!
مسافری كه جلو نشسته بود گفت: آقا بررسی صلاحیتها كه كار «شورای شهر» است.
راننده در حالی كه دنده را عوض میكرد گفت: بابا یكم مطالعه داشته باشین. «شورای شهر» كه كارش تشكیل كابینه است!
مسافر كناری من كه از فرط عصبانیت طوری دستش را بالا آورد كه آرنجش فك پایینم را تا ده دقیقه از كار انداخت، گفت: آقا به جان مادرم كابینه را كه دیگر «دولت» تشكیل میدهد، «شورای شهر» باید تاییدشان كند.
راننده گفت: «بابا شما چقدر سادهاید» بعد صدایش را آرام كرد و ادامه داد:البته میدونید دیگه همه دستورها از «شهرداری» میاد.
بعد دوباره صدایش را بلند كرد و گفت: تا «دولت» قانون خوبی تصویب نكند چیزی درست نمیشود.
عصبانی شدم و بلند گفتم: شما همین الان گفتی قانون را «قوه قضائیه» تصویب میكند.
گفت: «قوه قضائیه» كه كارش بررسی صلاحیتهاست چرا حرف در دهان من میگذاری؟
مسافر جلویی گفت: بابا الان گفتی صلاحیتها را «شهرداری» تعیین میكند.
راننده كه دیگر كم آورده بود گفت: آقا سر چه بحث میكنید؟ «همش كار خودشان است». یك صلوات بفرستید این بحث تمام شود.
صلوات را فرستادیم و همان بغل پیاده شدم.
تا چند دقیقه از ناحیه مغز بیحس مطلق بودم نه میدانستم «رئیسجمهور» كیست، نه میدانستم قانون را چه كسی تصویب میكند، نه از «رئیس مجلس» چیزی یادم میآمد. دوباره یك تاكسی نگه داشت و گفت: آقا تحلیل جنگ با اسرائیل؟
گفتم: مگر ما با اسرائیل جنگ داریم؟ پس تكلیف جنگ با استرالیا چه شد؟
گفت: «خدا شفات بده» و گازش را گرفت و رفت.
خلاصه آن تاكسی عجیب با من كاری كاری كه از آن روز یا سوار تاكسی نمیشوم یا اگر رانندهاش خواست تحلیل سیاسی ارائه دهد در حداقل سرعت خودم را از شیشه به پایین میاندازم.
به نقل از سایت دفتر طنز حوزه هنری