لطفاً شلوغ را رعایت فرمایید!

لطفاً شلوغ را رعایت فرمایید!

1402/08/28
|
07:57
|

نویسنده: بنیامین كلاچاهی ثابت

احتمالاً همه چیز از یك جمله ساده در كُمِدی «مرد كابْلی» جیم كَری شروع شد:

«میدونی اشكال زندگی واقعی چیه؟ تو لحظات حساس موسیقی نداره!» و از آنجایی كه همه چیز همینطور شوخی شوخی جدی می‌شود، حالا و به فاصله ربع قرن از آن جمله، ما برای همه لحظات زندگی موسیقی داریم!

در حالیكه زندگی در شهرهای شلوغ و پُرترافیك خودش خالی‌خالی جایی برای سكوت نگذاشته و ما ناچاریم كُل روز را در حال گوش دادن به اصواتی مانند صداهای موجود در تیتراژ ابتدایی سریال «بزنگاه» سپری كنیم، در حالیكه صدای بوق ماشین‌ها در شهر یك لحظه قطع نمی‌شود، در حالیكه دیوارهای خانه‌های (صاحب‌خانه‌های) ما نمی‌توانند مانع به گوش رسیدن صدای هاپ‌هاپِ سگ‌های آپارتمان‌نشین واحد كناری باشند، در حالیكه حتی پنجره‌های دوجداره هم حریفِ بلندگوهای جمع كننده‌های روزافزون ضایعات نمی‌شوند؛ ما اما اصرار داریم كه همیشه و همه جا به همه این‌ها (و موارد بیشتر از این‌ها) صدای موسیقی هم اضافه كنیم.

طوری كه به نظر می‌رسد اگر یك روز از صدای آهنگ‌ها به حالی مشابه با جنون ناشی از صدای بوق‌ها كه اُلیورهاردی در فیلم «احمق‌ها در دریا» به آن دچار شده بود، دچار شویم، باز هم جایی برای استراحت دادن به گوش‌هایمان و پناه بردن به سكوت از شر آهنگ‌های رانده شده پیدا نخواهیم كرد.

لطفاً شلوغ را رعایت فرمایید!

در بهترین حالت خودِ خانه باید مكان اَمن ما برای روز استراحت باشد اما احتمالاً اكثر شما با مهمانِ ناخوانده آخر هفته‌ها آشنا باشید: صدای موزیك جشنِ همسایه جوان.

درست وقتی كه خیالتان از بابت اینكه لرزشِ زمینِ زیر پایتان بخاطر زلزله نیست راحت شد، سعی خواهید كرد كه بی‌توجه به صدای موسیقی همسایه بخوابید.

در مرحله اول پنبه‌ی توی گوش كمی به شما كمك می‌كند كه ناگهان همه مهمانانِ آن طبقه همزمان درخواستی را از خواننده مطرح می‌كنند: «یه كاری كُن حركات موزونمون بیاد!»

شما طوری از لحاف به عنوان عایق صدا استفاده می‌كنید كه تنها راه ارتباطتان با جهانِ بیرون سوراخ‌های دماغتان باشد اما ناگهان خواننده با ابلاغِ یك قانون اجباری، مهمانی را وارد مرحله بعد می‌كند: «تو جشنِ شب نشینی، خوشگل‌ها باید حركات موزون كنند!».

با خودتان فكر می‌كنید كه شاید مشكل خوشگل نبودن شماست كه امروز از صدای موسیقی جلفِ تاكسی اینترنتی در راه محل كار اذیت بودید.

شاید به همین دلیل بوده كه از صدای موسیقیِ عجیبِ هندزفری بغل‌دستی در تاكسی خطی مسیر برگشت كه مثل سیگار دوبرابر خودش به اطرافیانش ضرر می‌رساند، اذیت بودید.

شاید به همین دلیل است كه وقتی به باشگاه رفتید از صدای بلند موسیقی نامفهوم كه به ناله‌ها ریتم می‌داد، اذیت بودید.

شاید به همین دلیل است كه وقتی در كافه به اصطلاح دنجِ بین درخت‌های پارك شهر هم از صدای گوش‌خراش آهنگی احتمالاً فرانسوی در امان نماندید، اذیت بودید.

شاید به همین دلیل است كه از صدای فریاد «تیغ اول رو بزن» در آهنگی پاپ كه از یك پراید سفید با برچسب دُنت تاچ مای كار در كوچه پخش می‌شد تا صدای آهنگ رپ «دریل میام لندنی» كه از سیستم یك ماشین خارجكی بود، اذیت بودید؛ اما بعد متوجه می‌شوید كه اینطور نیست.

شما با این آهنگ‌ها مشكلی ندارید و حقیقتاً فقط از این كه هیچ وقفه‌ای در گوش دادن به موسیقی وجود ندارد، اذیت هستید.

موسیقی را در اصطلاح غذای روح می‌نامند اما همه ما خوب می‌دانیم كه زیاده‌روی در خوردن خوشمزه‌ترین غذاها هم عاقبت خوبی نخواهد داشت و مهم‌تر از آن اینكه نباید دیگران را مجبور كرد كه از غذای دهنی ما بخورند!

تصمیم می‌گیرید كه صبح جمعه بزنید به دل جنگل و كوه و دریا تا لااقل یك‌روز از این همه آهنگ و موسیقی فاصله بگیرید.

چند دقیقه‌ای بعد از رسیدن به مقصدی در دل طبیعت، بالاخره صدای سكوت با چاشنی صدای دلنشینِ تلاطم امواج یا جیك‌جیك پرنده‌ها در میان باد، تنها صدای محیط خواهد بود كه ناگهان حس می‌كنید آن پُشت مُشت‌هایتان عروسی است.

نه به این معنی كه از حجم خوشحالی در وجود شما عروسی برپا شده باشد. بلكه چند خودروی مختلف با همراهی همدیگر آهنگ گذاشته‌اند و با بزن و بكوب به آنجا می‌آیند.

آهنگ‌هایی آنقدر بلند كه پرنده‌های جنگل را فراری می‌دهد، كوه را به ریزش وامیدارد و دریا را طوفانی می‌كند تا اینطور آخرین اُمید شما برای استراحت دادن به گوش‌هایتان ناامید شود.

موسیقی به شرط صرفه‌جویی در مصرف آن مشكلی ایجاد نمی‌كند و كسی توقع ندارد كه همه جا ساكت باشد.

اما از تمام كافه‌داران، ساكنین آپارتمان‌ها، ماشین‌های مجهز به سیستم صوتی قدرتمند و امثالهم خواهشمندم كه ساعاتی را هم به سكوت اختصاص دهید و لطفاً میزان شلوغی را رعایت فرمایید.

منبع سایت دفتر طنز حوزه هنری

دسترسی سریع