كتاب كافه خنده با منوی تلخ و شیرین
نویسنده: بنیامین نوری
زندهاد، ابولفضل زرویینصرآباد، در مصاحبهای گفت:
«طنز تلخ است، مثل قهوه كه هر چه هم شكر به آن بزنی، اگرچه ابتدا شیرینیاش را حس میكنی؛ اما چیزی كه در دهانت تهنشین میشود و مزهاش میماند، همان تلخی است. طنز دقیقاً باید همین حس را ایجاد كند.»
«كافه خنده» كتابی است به قلم «علیرضا لبش» كه انتشارات سوره مهر آن را منتشر كرده. كتاب مجموعهای است از نثرهای طنزآمیز كه ما میتوانیم آنها را به پنج دسته تقسیم كنیم:
1. داستانهای كوتاه:
برخی از آثار این كتاب داستانهای كوتاهی هستند كه قدرت نویسنده را در بهرهگیری از طنز نشان میدهند. مثلاً در در داستان «اصغر آقا، نامزد انتخابات» علیرضا لبش از طریق بازی با كلمات و به شكل زیرپوستی، اطلاعات بعضی از مردم را درباره سیاست آشكار میكند:
زنهای اهل محل كه شنیدند اصغر آقا میخواهد نامزد شود عدهای گفتند: «واهواه، بی چشم و رو تا شلوارش دو تا شد رفت سر زنش هوو آورد.»
و طعنههایی را چاشنی متنش میكند:
در این میان تنها آدم ناراحت و غمگین محله صغری خانم بود كه برای اصغر آقا پیغام فرستاد كه: «موقع نامزدی با من به كدوم یكی از قولهات عمل كردی كه حالا میخوای تو نامزدی با انتخابات عمل كنی؟!»
2. خاطرات باحال كه محال است یادمان برود:
بعضی از متنهای كتاب شامل خاطراتی میشوند كه نویسندگان آنها عبارتاند از:
چوپان دروغگو، حسنكچل، پینوكیو، خاله سوسكه و كبری!
در این قسمت، نویسنده با استفاده از شخصیتهای خیالی و معروف به متنهای جالبی میرسد. برای مثال در قسمتی از خاطرات كبری میخوانیم:
امروز قضیه فراموش كردن كتابم را برای خانم معلممان تعریف كردم. خانم معلم گفت: «تو استعداد سیاستمدار شدن را داری. چون خیلی خوب فراموش میكنی.»
گفتم: «من سعی میكنم خوب درس بخوانم تا در آینده سیاستمدار شوم.»
معلم گفت: «اگر درس بخوانی، آخرش مثل من یك معلم حقالتدریس میشوی كه هر روز به تو قول استخدام میدهند و فردایش فراموش میكنند.»
گفتم: «پس چه كار كنم؟» گفت: «همینطور به فراموش كردن ادامه بده تا انشاءلله در آینده یك سیاستمدار بزرگ شوی.»
3. به تو نامه مینویسم:
علیرضا لبش در این كتاب برای دانشمندان و اندیشمندانی مانند ادیسون، داروین و نیوتن نامههایی نوشته كه متناسب با اندیشهها، اختراعات یا اكتشافاتشان است. بخشی از نامه نویسنده را به نیوتن را میخوانید:
از وقتی چیزهایی در مورد این جاذبه لعنتی شنیدهام دیگر نمیتوانم از منزل بیرون بروم. میترسم از خانه خارج شوم و یك دفعه هواپیما و یا موشك و یا هر چیز دیگری كه نتوانسته بر جاذبه شما غلبه كند، روی سرم بیفتد.
حتی گاهی خوشحال میشوم كه خیلی چیزها نمیتوانند پرواز كنند. مثلاً مایه مسرت و شادمانی است كه یك فیل یا شترمرغ یا حتی گاو پرواز نمیكند، چون اگر این عالیجنابان میخواستند پرواز كنند و آن بالا هوس میكردند بار زندگی خود را خالی كنند، آن وقت این پایین ما مدفون میشدیم.
4. به من نگو چرا، بگو چگونه:
متنهایی از كتاب با لحنی طنزآمیز به ما آموزش میدهند چگونه در یك شغل یا موقعیت اجتماعی موفق باشیم. مثل عنوانهای زیر:
چگونه یك دانشجوی نمونه باشید
چگونه بازیگر شوید
چگونه هنرمند شوید
چگونه یك مدیر نمونه شوید
و…
در بخشی از متن «چگونه یك مجری تلویزیونی شوید» میخوانید:
در صدر اخبار باشید. هر ماه همسرتان را طلاق دهید یا ماشینتان را عوض كنید یا توسط آدمرباها دزیده شوید و مورد آزار و اذیت قرار گیرید یا… خلاصه هیچگاه از حاشیه دور نمانید. همیشه این حاشیه است كه متن را میسازد.
5. مینیمالهای طنزآمیز:
بخش آخر كتاب شامل مینیمالهای طنزآمیزی میشود كه با اینكه كوتاهند ولی درونمایههای قابل تأملی دارند.
چند نمونهاش را برایتان مینویسم:
رنگ
شب عید دوتا ماهی گرفتند.
یكیش سفید بود، سرخش كردند.
یكیش سرخ بود، انداختندش داخل تنگ.
نتیجهگیری
به خر گفتند: «گوشات خیلی درازه.» رفت دمش را قیچی كرد.
گفتند: «جون به كونت كنن خری.»
گفت: «اگه گوشامو كوتاه میكردم، میگفتید دهنبینی. اگه هیچ كاری نمیكردم، میگفتید كلهشقی. این كارو كردم كه بگید همون خری.»
تعبیر خواب
یه خره خوابای شیر تو شیر میدید، یه شیره خوابای خر تو خر.
گفتن: «بیا خوابامون رو عوض كنیم.»
ولی یادشون رفت كامل عوض كنند. این شد كه هر دو از فردا شب یه جور خواب میدیدند.
خوابای شیرتوخر.
كتاب كافه خنده و سخن آخر…
علیرضا لبش نویسنده و شاعری تواناست كه میداند چگونه از نمك طنز در آثارش استفاده كند. سرتان را بیش از این درد نمیآورم.
منبع سایت دفتر طنز حوزه هنری