در وایكینگ ها چه خبر است؟
نویسنده: علی بهاری
در كانالها میچرخیدم كه چشمم به یك كانال سینمایی افتاد. پژوهشگر الاهیات نوشته بود اگر میخواهید سریال خوبی در حوزه فلسفه و الاهیات ببینید وایكینگ ها را از دست ندهید.
پر است از دیالوگهای فلسفی و اعتقادی. مقداری حجم بلااستفاده و در خطر سوختن داشتم. افتادم به جان دانلود. شش فصل و مجموعا هشتاد و نُه قسمت.
اكنون كه این یادداشت را مینویسم بیش از هشتاد قسمت را دیدهام.
درباره این سریال گفتنی است:
یك: شخصیت اصلی سریال، جوانی كشاورز و بااراده به نام رگنار لاثبروك (با بازی تراویس فیمل) است كه در نواحی اسكاندیناوی زندگی میكند. خوشتیپی فیمل موجب نشده از پس بازی شخصیت پیچیده رگنار برنیاید.
در سینمای غرب، خوشتیپی ارتباط مستقیمی با نابازیگری ندارد. (تو را برمیگزینم را فراموش كنید) او روزی از یك دورهگرد، ابزاری برای پیدا كردن راه دریا میگیرد و بعد از آن هوس میكند به جای حمله به دیگر مناطق اسكاندیناوی، به غرب حمله و ثروت آن جا را غارت كند. (این كه كسی غربیها را غارت كند مثل این است كه نجمالدین شریعتی عصر جدید اجرا كند و علیخانی سمت خدا) با زن و بچه و اعوان و انصار راه میافتند و اتفاقا موفق هم میشوند.
حاكم منطقهشان كه خود را اِرل مینامد (چیزی شبیه مسعود بارزانی در اقلیم كردستان) میگوید زرشك! تو میخواهی از زیر سیطره من خارج شوی. با سپاه حمله میكند تا رگنار را بگیرد و او هم فرار میكند و سپس در موقعیتی مناسب، آن ارل را به مبارزه فرامیخواند، با شمشیر به دو شقه آبگوشتی بیاستخوان تبدیلش میكند و خودش به جایش مینشیند. (دموكراسی مطلق).
دو: حاكمیت رگنار برای وایكینگهای كَتگَت (نام شهر رگنار كه البته بیشتر به فحشهای یاور طغرل در شبهای برره شبیه است) آغاز دوران جدیدی است. او به مناطق مختلف حمله و ثروت فراوانی جمع میكند و در نهایت شاه میشود. (شاه بالاتر از ارل است. تقریبا میشود گفت سایه خدایان است!) تا یادم نرفته این را هم بگویم كه وایكینگها به شكل دیوانهواری مشركاند.
یعنی برگ از درخت میافتد میگویند این كار خدایان است. آنان همزمان به چند خدا اعتقاد داشتند كه مهمترینشان ثور و اودین بودند.
اودین، خدای خدایان و حاكم بر دیگر خدایان است. وایكینگها طوری به سرنوشتسازی خدایان معتقدند كه وقتی برادر، شمشیر را تا دسته در پهلوی برادر خودش فرو و كلیهاش را به نیمقلوه تبدیل میكند، برادر چاقوخورده در لحظه آخر میگوید: «حتما مصلحت خدایان بوده. دمت گرم داداشی»
سه: ویژگی بامزه وایكینگها اعتقاد عمیقشان به والهالاست. والهالا همان آخرت یا برزخ ماست. با این تفاوت كه اگر به اندازه سر سوزنی در این دنیا نیكی كنی در والهالا خیرش را میبینی و اگر خروارخروار بدی هم بكنی باز خیرش را میبینی.
اساسا عذاب و مجازاتی در كار نیست. یعنی طرف در طول دوران حكومتش روز ملتش را شب كرده. وقتی هم به او میگویند در والهالا چه جواب میدهی؟ گفته جواب خدایان با من.
بعد در جنگ با وایكینگهای سُفلی كه بر سر خواستگاری از دختر شاه وایكینگهای عُلیا شكل گرفته، بعد از قطع دست بیست نفر و پراندن كله ده نفر با كندترین شمشیر تاریخ تمدن وایكینگیسم وقتی نیزه سرباز مقابل، كبدش را به دوپیازه جگر تبدیل میكند، در لحظه آخر میگوید: «اودین و ثور منتظرند تا در والهالا باهاشون سر میز شراب و گوشت بخورم.»
همین حرف را سرباز سپاه مقابل هم میزند؛ همان كه به خاطر گرانی كلبه و پایین بودن حقوق ارتشیها و نایابی اسب خوب، نمیتواند نامزدش را به مادر مایكل و برایان تبدیل كند. پس به قول یزید پسر معاویه –لعنت به خودش و باباش– نه خبری هست و نه قیامتی.
چهار: تا قبل از وایكینگها فكر میكردم سریالهای تركیهای برای خانه و خانواده مضر است و آمار طلاق را بالا میبرد.
ولی در مقایسه با این سریال، تركیهایها نقش انكارناپذیری در بهبود رضایت زوجین و ثباتبخشی به خانوادهها داشتهاند.
كارگردانان سریالهای تركیهای اگر وایكینگها را ببینند به اردوغان پیشنهاد میدهند سریالهای وطنی را در كلاسهای پرورشی دبیرستانهای استانبول و حومه پخش كنند. نمرهاش هم در معدل نهایی موثر است.
پنجم: سوتی فقط در كارهای جواد افشار و مهران مدیری نیست. در چند فصل از سریال كه وایكینگها درگیر حمله به انگلستان میشوند سوتیهایی وجود دارد كه اگر ایرج ملكی ببیند میگوید: «جا داشت كارگردان از مزاحمت 1 و 2 الگو میگرفت» وایكینگها در طول سریال با هم انگلیسی صحبت میكنند ولی وقتی با اهالی كشور انگلستان روبرو میشوند، گاهی به زبان محلی خودشان حرف میزنند و گاهی به انگلیسی.
وقتی انگلیسی صحبت میكنند بریتیشها با شگفتی میگویند: «ووه! چه زود زبون ما رو یاد گرفتید!» و وقتی محلی حرف میزنند كسی برای بریتیشها ترجمه میكند.
مخاطب هم یادش نیست در طول چند فصل وایكینگ ها به انگلیسی با هم صحبت میكردهاند.
درست است كه دانش عموم مخاطبان ایرانی از انگلیسی در حد «She is a beautiful monkey» است ولی دلیل نمیشود این سوتیهای مسخره را نفهمند.
ششم: در قسمتی از سریال، وایكینگ ها به آندلس (اسپانیای فعلی) لشكركشی میكنند. رسیدن كشتیها به بندر دقیقا همزمان با اذان مغرب است.
نوای روحبخش اذان، مخاطب مسلمان را كه از مشركبازی وایكینگجماعت در طول چند فصل بریده است سر ذوق میآورد و احتمالا با صدای بلند، صلوات محمدی ختم میكند. (من ناخودآگاه انجام دادم!) اما از آن جایی كه فیلمسازان غربی هیچوقت شناخت دقیقی از اسلام نداشتند و ندارند، نماز جماعت مسلمانان با دستهای بسته را پشت سر امام جماعتی با لباس روحانیان شیعه نشان میدهند.
این هم یك سوتی دیگر. شك ندارم جناب مولوی عبدالحمید اگر این سكانس را ببیند در نماز جمعه، عوامل این سریال موهن را محكوم خواهد كرد.
هفتم: یكی از شگفتیهای سریال، تشویق به چندهمسری است. رگنار وقتی شاه میشود تصمیم میگیرد از دو شلوار استفاده كند.
همسر اول (لاگرتا با بازی كاترین وینیك) وقتی میبیند پادشاهی زیر زبان شوهر جانش مزه كرده و عزمش بر تجدید فراش جدی است، دست پسرش را میگیرد و در جستجوی شوهر جدید به دیاری دیگر میرود.
اشتهای رگنار خان البته بعد از رفتن همسر اول هم از بین نمیرود كه تفصیلش را در سریال میتوانید دنبال كنید.
خلاصه آن كه سریال ارزش دیدن دارد، ولی پیشنهاد میكنم بعد از مرگ رگنار دیگر ادامه ندهید و به خواندن داستانش در اینترنت بسنده كنید.
منبع سایت دفتر طنز حوزه هنری