و تو چه دانی كه خانه تكانی چیست
نویسنده: علیرضا عبدی
خانه تكانی معمولاً از انباری خانه شروع میشود. یعنی مادرها همگی اصرار دارند یك نفر میآید كه اصلاً كاری با آجیل و شیرینی ندارد و یكهو از پذیراییِ خانه، سرش را عین چی میاندازد پایین و میرود توی انباری و زیر آن سیرترشی ته انبار را نگاه میكند كه گرد و خاك زیرش نشستهاست!
مهمان (حاضر در انبار) سر تكان میدهد و میگوید: «واقعاً متاسفم براتون.» با یك خداحافظی ما را خوشحال میكند و پشت سرمان كلی هم غیبت میكند.
در خانه تكانی، مادر جاهایی را تمیز میكند كه یا توی سند خانهمان قید نشده یا شاید ما هنوز آنجاها را كشف نكردهایم. راستی خانهی ما، خانهتكانیاش از اتاق من شروع میشود!
مادر من، اعتقاد دارد كه یك دیگ 50 نفره، باید جا بشود. درون كابینت توی یك وجب جا؟ البته مادرها، قبل از این حادثه، شروع میكنند به تعریف از كابینت.
مثلاً میگویند: «بهبه عجب كابینتی. آدم دلش میخواد قابلمه باشه صبح تا شب توی كابینت بشینه.» ما هم كه نمیتوانیم دیگ را جا كنیم توی كابینت.
اما خودشان میآیند، ریلكس جوری آن قابلمه را جا میكنند كه قوانین فیزیك را دور میزنند و ویبرهای به قبر دانشمندان حواله میكنند.
بعد از آن اتفاق، همه وسیلهها میآیند پشت من قایم میشوند كه مادرمان آنها را هُل نده لالوهای كمد و كابینت. گناه دارند خب.
یعنی دارم به این نتیجه میرسم كه اگر راه داشت، مادر مرا با آشغالها میگذاشت دم در.
راستی خانهتكانی ما از دو ماه مانده به عید شروع میشود. مادرم میگوید كه اینها همهاش مانور است. عین رزمایش تا آماده باشیم.
بعدش هم عین هرسال مادرم به پدرم قول میدهد كه فلان تیشرت و پیراهنش را دستمال نمیكند.
اما همین امسال در خانهتكانی اخیر، اول صبح دیدم كه پدرم دارد پاهایش را میكوبد زمین و نمیخواهد برود سركار؛ چون لباس فرمش اتفاقی شده دستمال مادرم!
اما یادتان است كه در طول سال، وقتی مثلاً دستتان خیس بود و یه چكه آب از آن میچكید روی فرش، مادرمان میخواست با تیرآهن شماره 18، سیاه و كبودمان كند؟
حالا شما هم هرچه قسم و آیه میآوردین كه یك قطره آب است و خودش خشك میشود و میپرد.
ولی گوش مادر بدهكار نبود و میگفت كه فرشم ر لك كردی… حالا از اوایل اسفند تا همین امروز، كاملا برعكس است.
یعنی اگر شما یك دبه چهار لیتری روغن موتور ایرانی، با پنج تا قوطی رب گوجهفرنگی هم بریزید روی فرش و بعدش هم از آقا فریبرز همسایهی محترم بخواهی پسر یك سالهش را بدون پوشك ول كند توی خانه… تنها واكنش مادرها اینه كه: «فدا سرت. پیش میآد دیگه.»
حالا به نظر شما چه چیزی باعث شده كه از رفتار گذشتهاش پشیمان شود؟
یعنی افاضات نجمالدین شریعتی به همراه توصیههای ایمنی سید دانیال معین آلداوود رویش تأثیر عمیق اخلاقی گذاشتهاست؟
یعنی فهمیده كه این كارها اتفاقی بوده و باید گذشت كرد؟ نكند كار، كار كلید اسرار بوده؟ شاید برای شما هم اتفاق بیفتد؟! نهخیر… اشتباه نكنید.
هفته آخر اسفندماه كه از سر كار افقی آمدید خانه و درِ حیاط را باز كردید و دیدید همسر و یا مادر محترم فرش را وسط حیاط حسابی خیس كرده و اندازهی دو كیلو و هشتصد گرم پودر رختشویی ریخته رویش، به همراه یك پارو و یك چكمهی ساق بلند كفش ملی منتظر است تا شما از راه برسید و بیفتید به جان فرش بدبخت، تازه میفهمید دلیل این تغییر اخلاق كه از اول اسفند بهوجود آمده چیه!
تازه، خیلی شانس بیاورید كه راضی شوند كه فرش را بدهید به قالیشویی زحمتاوغلی و برادران به غیر از كامبیز. آنها هم خیلی قشنگ كارشان را با پاچههای جیب ما بلدند.
اول میگویند متری بیست تومان ولی موقع بردن فرش، هزار تا آپشن میگذارند جلو پای آدم. بهترتیب از عادیشویی درجه یك و دو و سه شروع میشود و به اعلاشویی درجه شانزده ختم میشود كه هزینهی آن درجه آخری، از قیمت خود فرش بیشتر میشود!
خلاصه كه از من زخمخورده به شما نصیحت؛ در این ایام، از آب گرفته تا اسید هر چیزی داشت میچكید روی فرش، شده با زبانتان جمع كنید. نگذارید به فرش برسد.