فیلم سینمایی سگ بند فیلمی با پیام اخلاقی
نویسنده: الهه ایزدی
ژانر كمدی یكی از ژانرهای پرمخاطب سینمای ایران است.
فیلم سگبند هم در همین ژانر ساخته شده و دومین فیلم بلند مهران احمدی در مقام كارگردان است.
ماجرای فیلم ارتباطی با سگ ندارد و «سگبند» یك فن در ورزش كشتی است.
در ابتدا شاید اسم فیلم بیربط بهنظر برسد؛ اما در پایان مشخص میشود كه نه تنها بیربط نیست، بلكه عنوان مناسبی هم هست.
دو برادر به نامهای فردین و فرزاد بعد از فوت پدرشان كه كشتیگیر، شریف و مورد اعتماد اهالی محل بود، وارد كار خلاف میشوند تا بدهیهای پدرشان را صاف كنند.
بازیهای بازیگران خوب و قابل توجه است. زندهیاد سیروس گرجستانی با این كه نقش كوتاهی دارد اما بهخوبی از پس ایفای آن برآمده و بازی او باورپذیر است.
امیر جعفری و بهرام افشاری هم طبق معمول بازیهای روان و بهاندازهای دارند و در نقششان فرورفتهاند.
نازنین بیاتی اما همان دخترِ فیلم شادروان است و حتی دختر فیلم آینهبغل و بازی متفاوتی ندارد.
میرطاهر مظلومی كه نقش كوتاهی در فیلم دارد، خودش را تكرار كرده و كمكم دارد مانند محمدرضا شریفینیا كه در نقش مرد دوزنه تیپ شده، به تیپ مردی لاابالی و سرخوش تبدیل میشود.
از دید نگارنده این متن، فیلم به دو نیمه تقسیم میشود: قبل از ورود به تایلند و بعد از آن.
ضرباهنگ فیلم تا نیمه ابتدایی خوب است و روی دیالوگها فكر شده است.
اما با ورود این دو برادر به تایلند یكدفعه فیلم افت میكند.
نیمه اول قوی و نیمه دوم كپی دست چندمی از فیلمهایی مثل تگزاس و خانم یایا است.
چند ایرانی كه در كشوری خارجی دچار مشكل میشوند و آدم بدها میافتند دنبالشان و تعقیب و گریز شروع میشود، آن هم تعقیب و گریزی كه نتیجهاش از قبل برای مخاطب مشخص است و آشناییزدایی ندارد.
داستان فیلم سگبند، برخلاف كمدیهای اخیر، چفتوبست محكمی دارد.
شوخیها از دل موقعیتها بیرون میآیند و مثل وصله ناجوری از فیلم بیرون نمیزنند.
جوكهای اینترنتی و توئیتهای طنز در دهان شخصیتها گذاشته نشده و روی دیالوگهای بامزه كار شده است.
ارجاع برونمتنی ندارد و با تكهپرانی به شخصیتهای سیاسی و هنری و ادبی، خنده نمیگیرد.
شوخی ازدواج مجدد پدر خانواده و ماجرایی كه پیش میآید، غیرقابلپیشبینی است و مخاطب از این كه شعورش دستكم گرفته نشده و حتی غافلگیر شده، لذت میبرد.
فیلم با صحنه زورخانه و گلریزان كردن برای كمك به یك همسایه نیازمند شروع میشود و در زورخانه هم تمام میشود.
با این تفاوت كه در ابتدای فیلم فردین و فرزاد با غرور كنار پدری كه بانی خیر میشود، راه میروند و در آخر فیلم، برای این دو برادر گلریزان گرفته میشود، درحالی كه از غرورشان چیزی باقی نمانده.
تبدیل شدن فردین از شخصیتی مثبت به منفی، آرام و منطقی اتفاق میافتد و مخاطب را با خود همراه میكند.
اگر بخواهیم منصف باشیم و كمالگرایانه نگاه نكنیم، سگبند، در مقایسه با كمدیهای چند سال اخیر، یك كمدی شریف و پرمحتوا است.
فیلم اما ایرادهایی هم دارد. ماجرای عاشق شدن فردین شاید منطقی جلوه كند اما در ادامه بسیار بیمنطق پیش میرود.
فیلم سرنخ زیادی از رابطه فردین و مروارید نمیدهد و یكدفعه در انتهای فیلم، فردین كه زندان است، در روز ملاقات از مروارید میخواهد كه منتظرش بماند و او هم قبول میكند!
همچنین تمام اتفاقات فیلم -كه كم هم نیستند- در طول یك سال پیش میآیند كه كمی غیرمنطقی مینماید.
فیلم گاهی زیادی جدی میشود و جایی بین درام صِرف و كمدی دستوپا میزند.
لوكیشن خارجیِ انتخاب شده (تایلند) هم دیگر نخنما شده.
البته قطعا پای مسائلی در میان است كه دست تهیهكننده و كارگردان را برای انتخاب لوكیشن خارج از ایران میبندد، ولی كاش با همان محدودیت و بضاعتی كه دارند، مكان قصه را جای دیگری انتخاب كنند و رویدادهای قصه را با توجه به ویژگیها و امكانات آن كشور بنویسند.
پایان