زیر و زِبَر فیلمنامه طنز با هادی مقدم دوست
گفتوگو: لیلا باقری
«هادی مقدمدوست» كارگردان و فیلمنامهنویسی است كه از او كارهای خوب و طنازانهای چون «بیپولی»، «وضعیت سفید» و «آرایش غلیط» را به یاد داریم. هنرمندی خوشقریحه كه موقعیتهای به یاد ماندنی را در ذهن مخاطب ساخته است. با او گپ مفصلی زدیم درباره فیلمنامه طنز و زیر و زِبَرش. از فرق فیلم طنز تجاری با غیرتجاری تا عناصر طنزی كه در هركدام وجود دارد… و سوال مهم «چگونه تبدیل به نویسنده فیلمنامه طنز شویم؟» چه مخاطب فیلم طنز باشید و چه نویسندهای علاقمند به این حوزه، این مصاحبه خواندنی را از دست ندهید.
فیلم طنزی كه برای گیشه ساخته میشود چه فرقی با فیلم غیرگیشهای دارد؟
تقریبا برای همه اقلام، دو گونه بازاری و غیر بازاری وجود دارد. مشخصه گونه بازاری این است كه فقط و فقط برای بازار ساخته میشود و هدفش فروش و جذب سود است.
گونه غیربازاری هم مشكلی با بازار ندارد و اگر مورد استقبال بازار قرار گیرد، سازنده خوشحال هم میشود اما هدف این فیلم ابتدا به ساكن، سود و كسب درآمد نیست.
روی این نكته تاكید كردم تا یادآوری شود، این دو گونه از نظر سود و بازار روبهروی هم قرار ندارند.
اگر قرار باشد مقابل هم قرار گیرند و قیاس شوند، تنها از نظر كیفی میتوان این تقابل را انجام داد.
پس به تفكیك، سراغ مولفههای فیلم طنز بازاری و غیر بازاری برویم. فیلم طنز بازاری از چه قوانینی پیروی میكند؟
از آنجایی كه هدف و نقطه عزیمت گونه بازاری در ابتدای كار سود و كسب درآمده است، برای خندهآفرینی -كه ابزار كسب درآمد اوست- از هر راهی بتواند، میرود و به هر حربهای متوسل میشود.
گونه بازاری معمولا به كشف راههای خندهآفرینی علاقه ندارد؛ چون برای رسیدن به سود عجله و هیجان دارد، اصلا فرصت كشف ندارد.
از همینرو گونه بازاری از قالبها و كلیشهها برای ساخت خنده استفاده میكند.
بهطور خلاصه میتوان گفت فیلم خندهدار بازاری، فیلمی است كه بر اساس الگوهای خندهآفرینی ساخته میشود.
اگر فیلمهای خندهدار بازاری را تجزیه و تحلیل و طبقهبندی كنید، مولفههای مشترك زیادی بین آنها پیدا میكنید؛ آواز خواندن، پوشیدن لباسهای رنگانگ و متنوع، غذا خوردن دور میزهای بزرگ با غذاهای متنوع و… میتوان گفت فیلمهای خندهدار بازاری تقریبا هیچكاری با ریسكِ كشفِ موضوع خندهدار جدید ندارند، تنها به اتكا و پشتیبانی عنصری كه یكبار جواب داده و خندانده، میتوانند آن را خندهدار بدانند و یكی از مولفههای فیلم خندهدار بازار محسوب كنند.
خلاصه همه این توضیحات میشود این؛ فیلم خندهدار بازاری از مواد دست دوم استفاده میكند، تحمل این را ندارد از مولفهای جدید استفاده كند و نداند این مولفه از تماشاچی خنده میگیرد یا نه.
فیلم طنز غیربازاری چه روشی را در پی میگیرد؟
فیلم طنزی كه از اساس با رویكرد بازاری تولید نمیشود، درست نقطه مقابل بازاری قرار دارد و از جایی شروع به كار میكند كه نقطه كشف است؛ این ریسك را میپذیرد كه چهبسا دست روی سوژهای گذاشته كه ممكن است تماشاچی را نخنداند و توفیق و سود بازار را هم نداشته باشد.
انگار پشت صاحبان فیلم طنز غیربازاری، دغدغه و انگیزه دیگری است كه آنان را مجبور به ساخت میكند.
چیزی شبیه به گفتن یك حرف یا یك احساس انباشته شده باعث میشود آنها بخواهند فیلم طنزی را شروع كنند.
پس در تفاوت فیلم طنز بازاری كه نقطه شروعش كسب درآمد است با فیلم طنز غیربازاری كه نقطه شروعش كشف موقعیت طنزآمیز است، میتوان گفت: فیلم طنز بازاری اثری دست دوم و فیلم طنز غیربازاری یك اثر دسته اول است.
چند مدل فیلم طنز داریم و در بین سینماگران ما كدام بیشتر رایج است و چرا؟
دو مدل معروف وجود دارد؛ طنز موقعیت و طنز كلامی. منظور از طنز كلامی شوخیهایی است كه در دیالوگها از پیش نوشته میشود یا بازیگران زمان فیلمبرداری بداهه یا با كمك كارگردان میگویند.
گاهی اوقات خیلی از این شوخیهای كلامی بر عهده كاراكتری است كه اهل شوخی و هجو و هزل است.
او لابهلای حرفهایش به آدمهای دیگر تكه میاندازد تا فیلم هر چندلحظه یكبار شوخی و نكات خندهدار داشته باشد.
هدف هم این است كه مخاطب هرچند دقیقه یكبار بخندد و از فیلم با عنوان طنز راضی باشد و بگوید تو با حرفهایی كه زدی، من را خنداندی.
طنز موقعیت اما قرار گرفتن كاراكترها در موقعیتی خاص است كه تماشاچی حس میكند، میتواند به آن بخندد؛ موقعیتی كه خندهدار و حتی پوچ یا تلخ است و نكتهای دارد كه تماشاچی را به خنده یا ریشخند وا میدارد.
خنده نه برای اینكه از حضور كاراكترها در آن موقعیت راضی است، به نفس آن موقعیت فكر میكند و آن را خندهدار میبیند.
فیلمهایی كه از طنز موقعیت استفاده میكنند، میتوانند از طنز كلامی هم استفاده كنند.
اما اگر طنز موقعیت غالب باشد، معمولا فیلمساز پرهیز میكند از طنز كلامی مگر اینكه موقعیت خاص و ممتازی در دیالوگها به وجود بیاید كه بتوان از طنز كلامی بهره بهجایی برد.
چه ظرفیتهایی در زبان، فرهنگ، سبك زندگی ما وجود دارد كه میتواند بیشتر دستمایه مدلهای مختلف ساخت طنز قرار گیرد؟ بحث ما دیگر روی طنز غیربازاری است.
تضاد و تناقض یكی از موارد معروفی است كه طنز را بهوجود میآورد؛ در كنار هم قرار گرفتن چیزهایی كه شبیه یكدیگر نیستند، میتوانند وضعیتهای جالب و طنزآمیزی را به وجود بیاورند.
تضاد در همه فرهنگها و نزد همه ملل وجود دارد؛ تضاد بین تجدد و سنت و تفاوت درون و بیرون كه فراوانی زیادی دارد.
البته میتوان این تفاوتها را بین كشور خودمان با دیگر كشورها مقایسه كرد اما این قیاس به ما كمك نمیكند تا بفهمیم سرزمین طنزخیزی هستیم یا نه.
كلا جهان، جهان طنزخیزی است چون تضاد همهجا وجود دارد و یكی از اصلیترین عناصر ایجاد طنز است.
نكته دیگری كه از ملزومات ایجاد طنز است و باید در كنار تضاد قرار گیرد تا طنز را شكل دهد، آگاهی مخاطب است.
اگر تضادی را به مخاطب عرضه كنیم و او را نسبت به آن تضاد آگاه نكنیم و در زاویهای قرار ندهیم كه نسبت به آن تضاد، موضع صحیح داشته باشد، ممكن است نتیجه طنزآمیزی نداشته باشد و حتی تعبیر به فاجعه و مصیبت شود و تلخی به بار آورد.
در نتیجه تضاد به عنوان ماده اولیه طنز باید در كنار آگاهی قرار بگیرد؛ فهم و آگاهی درباره اینكه چه چیزی زیباست و چه چیزی نه و در موضع درست و صحیح قرار گیرد و از نقد این تضاد لذت ببرد.
اگر مخاطب احساس كند این تضاد درست نیست و فاجعهبار و مصیبتبار است، طنز شكل نمیگیرد.
بخشی از این آگاهی را خود فیلم میدهد و بخشی از آن در تماشاچی و فرهنگ مردم وجود دارد.
به نظرم در فرهنگ و سرزمین ما این آگاهی وجود دارد و میتوان روی فرهنگ مردم این حساب را باز كرد كه درك كنند چه چیزی مسخره است و چه چیزی نه و میتوان به كدام خندید… و نیاز نیست برخی آگاهیها را در فیلم به مخاطب داد.
او نسبت به خیلی موضوعات آگاه و موافق است و این كار را راحت میكند و نمیپرسد كجای این مطلب خندهدار است.
فیلمنامه طنز نوشتن كار سختتری است از غیرطنز؟
فیلمنامه نوشتن كلا كار سختی است و وقتی میگوییم فیلمنامه طنز نوشتن سخت است به این معنا نیست كه انواع دیگر سخت نیست. اما طنز نوشتن خیلی سختتر است.
برای اینكه در فیلمنامه طنز هدف ایجاد همراهی است و شما باید قاطعانه موفق شوید مخاطب را با خود و نظری كه دارید، همراه كنید.
نمیتوانید در فیلمنامه طنز نظری بدهید و عبور كنید و بگویید من تنها نظر خودم را گفتم و شما فقط شنونده نظر من باش، خواه موافق و خواه مخالف.
شما باید او را موافق ایده خود كنید تا بتوانید از او خنده بگیرید. وقتی مخاطب میخندد یا حتی لحظهای انبساط خاطر به او دست میدهد یعنی برای لحظهای با شما موافق شده است.
این كار خیلی سختی است نسبت به اینكه نظرم را بدهم بدون اعتنا به اینكه دیگران موافق باشند یا مخالف.
توافق دیگران را جلب كردن كار سختتری است برای همین است كه برخی به بعضی كارهای طنز میخندند و برخی نه.
كار طنز برخلاف دیگر كارها كه موضع دیگری دارند یا حتی خنثی هستند، به حتم موضع دارد و باید مخاطب را موافق كند.
البته به این معنا نیست كه اگر تماشاچی به اثری خندید آن موضع از نظر اجتماعی و اخلاقی و… صحیح است، تنها به این معناست كه تماشاچی با آن موافق است.
برای همین كارهایی كه راحتتر نوشته میشوند و در گروه طنزهای تجاری قرار میگیرند باب میل تماشاچیاند و توافق را ایجاد نمیكنند، بلكه بر اساس میل تماشاچی، چه غلط و چه درست، میسازند.
چیزی را میگویند كه تماشاچی دوست دارد بشنود. درحالی كه در اثر طنز گاهی باید به تماشاچی چیزی را بگویی كه دوست ندارد بشنود اما در فرایند مواجهه با اثر هنری با آن موافق میشود.
این دلیل سختی و پرریسك بودن كار طنز است چون باید مخالف را موافق كند و بخنداند و اگر نخنداند شكست خورده.
وقتی فیلمنامهنویس میخواهد قصه را بنویسد از ابتدا میگوید میخواهم طنز باشد یا طبق سوژه و موقعیت خود به خود طنز ساخته میشود؟
وقتی نویسنده دست روی موضوعی میگذارد حتما میداند قرار است طنز باشد. البته نكته ظریف اینجاست كه نویسنده چقدر كوشش میكند كه فیلمنامهاش از طنز هم طنزتر شود.
نویسنده اگر زاویه دید خود را دقیق كوك كرده باشد، تلاش برای رسیدن به طنز خوب كافی باشد در خود مرحله نوشتن و پیادهسازی ایده لازم نیست تلاش زیادی كند یا به اصطلاح كوشش كند مزه بریزد.
پیدا كردن موقعیت و زاویه دید طنزآمیز به نویسنده كوكی میدهد كه از آنجا به بعد خود به خود قلمش طنزآمیز شود.
در واقع پاسخ این است: بله ابتدا باید بداند طنز است و از یك جا به بعد و یافتن كوك طنز دیگر نیازی به تلاش اضافه ندارد.
ابتدا باید بداند تا مواظب باشد زاویه دیدش تغییر نكند و اگر تغییر پیدا میكند به سمت ارتقای كار باشد.
گاهی اوقات اتفاق تلخی میافتد و بعد از گذشت زمان ما به آن تلخی یا موقعیتهایی كه در روزهای تلخ پیش آمده میخندیم. مانند مراسم كفن و دفن عزیزی و موقعیتهای گروتسكی كه به وجود میآید. این هم از ظرفیتهای ساخت طنز محسوب میشود؟
خیلی از اوقات اتفاقات میگذرد اما برایمان خندهدار نمیشود و حتی دردناكتر میشود. مثلا كسی كه در ابتدایی معلم او را تنبیه كرده است.
یكی ممكن است بعد از سالها به این موضوع بخندد و یكی ممكن است معلمش را در خیابان ببیند و مواخده كند چرا دوم ابتدایی بودیم مرا تنبیه كردی و هنوز عذاب میكشم.
پیش شرط خندیدن به موضوعات تلخ رهایی از رخداد و در موقعیتی بالاتر از آن قرار گرفتن است كه این هم یكی از عناصری است كه میتوان موضوعات را به سمت طنز برد.
طنز تلخ یا سیاه غالبا با همین نگاه و عملكرد است كه تبدیل به طنز میشوند. رها از موضوع و از یك زوایه بالاتر نگاه كردن، موضوع را تبدیل به طنز میكند.
اگر به موضوع چسبیده باشیم و از داخل به آن نگاه كنیم تلخ، تلخ میماند و سیاه، سیاه.
شوخطبعی و داشتن نگاهی طنزآمیز به موضوعات و موقعیتها در ذات كسی است كه فیلمنامه طنز مینویسد و بخشی از جهانبینی نویسنده را تشكیل میدهد؟
همه انسانها كم و بیش بامزه هستند. برخی بیشتر بامزهاند و برخی كمتر. كمتر آدمی وجود دارد كه از او بامزگی سر نزده باشد. موضوع اصلی تنظیم و كوك است و نكتهسنجی.
یعنی كوك انسان روی اوضاعی باشد كه مواد تشكیل دهنده آن، مواد تشكیل دهنده طنز باشد. اما به هرحال كسی كه طنز مینویسد قطعا باید طناز باشد و كوكش روی طنز تنظیم.
نمیتوان آدمی اهل طنز نباشد و بخواهد بر اساس فرمول و كتاب طنز بنویسد، از پس این كار برنمیآید.
همانطور كه آدم غیرطناز نمیتواند در زندگی طناز باشد. البته آدمها با ممارست، حضور قلب، تمركز، توجه و بیشتر فكر كردن میتوانند شرایط رسیدن به كوك را كسب كنند.
با مزه شدن غیرممكن نیست و نمیتوان گفت كسی از پر قنداق بامزه است و یكی نه… نمیتوان از بامزه شدن كسی ناامید شد؛ كار میبرد اما شدنی است.
آدمها در اوقاتی كه نمیخواهند بامزه باشند به بزنگاههایی میرسند و به نقطهای كه بامزگیهایی ازشان سر میزند، ناب و درجه یك.
اگر برای ماندن در آن درجه استمرار بورزند و ببینند در آن لحظه چه مشخصاتی داشتند و بخواهند ادامهاش دهند، میشود كه آدم بامزه و طنازی شوند.
در این موقع است كه نوشتن فیلمنامه طنز از دستشان برمیآید. البته فیلمنامه نویسی را هم لازم دارد و باید آموزش ببیند؛ فرد باید هم فیلمنامهنویس باشد و هم طناز و این دو موضوع باید با هم پیش بروند.
علاقمندان برای نوشتن فیلمنامه طنز، به جز یاد گرفتن مهارت فیلمنامهنویسی و ممارست برای طنازی، باید چه مهارتهای دیگری را یاد بگیرند؟
باید تمرینهای طولانی مدتی را اجرا كنند. یكی این است كه به مدت طولانی راست بگویند. نه اینكه دروغ نگویند، راست بگویند؛ هم به دیگران و هم خودشان.
اگر مثلا به مدت یك سال به خودشان و دیگران دروغ نگویند و هرچه روی كاغذ میآورند دروغ نباشد به حتم صاحب مقاماتی در عرصه طنز میشوند.
از آن سو هم كه فیلمنامهنویسی را بلد بودند و با راستگویی استارت طناز شدن میخورد. یكی از شالودههای اساسی طنز راست گویی است.