نوشته: اسماعیل امینی
ناشر: سوره مهر
موضوع: نثرهای كتاب «لبخند طنزآمیز» در قالبهای مقاله، گفتگو، داستان كوتاه و حكایت نوشته شدهاند و بنا بر گفته مولف، محتوای آنها سیاسی و اجتماعی نیست و بلكه درباره انسان و انسانیت نوشته شده است.
در این اثر، خنداندن مخاطب محور نیست، بلكه به تعمق واداشتن خواننده هدف اصلی نویسنده است.
از متن كتاب:
یكی بود یكی نبود، زیر گنبد كبود غیر از خدا هیچ كس نبود. در روزگاری نه چندان دور پسر كوچولویی زندگی می كرد كه ما نمی دانیم اسمش چه بود، فقط می دانیم كه خانه مادربزرگ این پسر آن طرف جنگل بود و اتفاقاً خانه خود پسر كوچولو هم همان طرف جنگل بود! (حالتان گرفته شد؟ درست برخلاف پیش بینی شماست. خانه ها همه در یك طرف جنگل قرار دارد و بنابراین از حوادث داخل جنگل و رد شدن از جنگل و این طور چیزها خبری نیست.)
بله داشتیم می گفتیم كه خانه پسر كوچولو و مادربزرگش خوشبختانه و به كوری چشم همه دوستداران داستان های حادثه ای در یك طرف جنگل بود. (ما كه برای صدا و سیما داستان مجموعه تلویزیونی نمی نویسیم تا با دور كردن راه خانه ها بیخودی قصه را طولانی كنیم و حادثه های آبكی بسازیم.)
یك روز صبح، مادر پسر كوچولو او را صدا زد: «آهای پسرم كجایی؟ بیا مادر، بیا كه باهات كار دارم.»
پسرك با سرعت و با حرف شنوی خاصی در مقابل مادر حاضر شد (معلوم می شود او از این پسرهای معمولی نبود، بلكه از آن پسرهای مثل دسته گل و استاندارد و پاستوریزه بود كه در خواب های پنبه دانه ای و آمارها و سخنرانی ها و انشاها زندگی می كنند.)
ـ پسرم، بی زحمت چند دقیقه بازی را رها كن و برو برای مادرت شیر بگیر كه خیلی لازم داره. امروز عمه و بچه هاش مهمان ما هستن.