یكی از تازهترین كتابهای دفتر طنز حوزه هنری، كتاب «حاج خانم گل فوتبال» به نویسندگی بنیامین كلاچاهی ثابت است كه انتشارات سوره مهر آن را منتشر كرده است.
یكی از تازهترین كتابهای دفتر طنز حوزه هنری، كتاب «حاج خانم گل فوتبال» به نویسندگی بنیامین كلاچاهی ثابت است كه انتشارات سوره مهر آن را منتشر كرده است.
این كتاب داستان بلند طنزی است كه بدون مقدمه شروع میشود؛ پسری كه برای گذراندن دوران خدمت سربازی به تهران آمده و خانه اجاره كرده، همسایه خانمی میانسال به نام «گل» میشود كه مادرزن صاحبخانه است.
داستان از جایی شكل میگیرد كه او دلباخته نوه حاج خانم یعنی «نفس» میشود و خود را درگیر ماجراهای آنها میكند.
زاویه دید این كتاب مَنراوی اصلی است و راوی به طور مستقیم افكارش را با مخاطب درمیان میگذارد. بخشی از طنز كتاب نیز به همین افكار مربوط میشود كه با مسائل اجتماعی هماهنگ شده و حرفی برای گفتن دارد.
زمینهسازی اتفاقات در فصلهای ابتدایی به وسیله دیالوگها و موقعیتهای مختلف به درستی انجام میشود و كمی طول میكشد تا شوخیها جان بگیرند.
با آمدن «آقاشعبان» و پیش آمدن چالشهای فوتبالی بین او و حاج خانم، موقعیتهای طنز بیشتر میشود و شوخیهای راوی آنها را تكمیل میكند.
این شوخیها باعث میشود كه راوی صرفاً قصهگویی نكند و مخاطب با یك داستان معمولی روبرو نشود. همچنین مخاطب میتواند مسائل مختلف ورزشی و اجتماعی را از نگاه چندوجهی نویسنده ببیند، به آن بخندد، كمی فكر كند و از آن بگذرد تا به ادامه داستان برسد.
در «حاج خانم گل فوتبال» شخصیتها از پدر و مادر راوی، حاج خانم، بچههای محله، برادران میوهفروش و سوپرماركت و حتی «نفس» به اندازه خودشان ایفای نقش میكنند و صحبتهایشان را طولانی نمیكنند.
احترام به بزرگترها و خانواده، آداب عاشق شدن و ابراز علاقه و عاقبت نداشتن دروغگویی از جمله نكاتی است كه در این كتاب آمده و با زبان طنز به خواننده گوشزد میشود.
تضاد و تناقض در موقعیتهای پیش آمده، استفاده از اطلاعات ذهنی و دانستههای خواننده و استفاده از جملات كوتاه از ویژگیهای این كتاب است كه باعث میشود مخاطب خود را در دل داستان پیدا كند.
همه اینها «حاج خانم گل فوتبال» را به كتابی جمع و جور و خواندنی تبدیل كرده كه میتوانید آن را بخوانید، در داستانش قرار بگیرید و بعد از 116 صفحه ماجرا بخندید و با رضایت كتاب را ببندید.
در بخشهایی از كتاب میخوانیم:
– تلفنی از برادرش میپرسد: «همین جوان خوشتیپ و رعنا؟ همین كه شبیه كچلیای دیوید بكهامه؟». توی آینه افقی روی دیوار خودم را نگاه میكنم. بعید میدانم اجسام زیباتر از چیزی باشند كه در آینه دیده میشود.
– شنیده بودم كه عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی میزند، اما مال آقاشعبان طوری میجنبد كه همه ما را هم رسوا كرده است.
نویسنده: سارا ملاعباسی