گفت و گو از : نیلوفر ذوالفقاری – همشهری
شهرام شكیبا از آن چهرههایی است كه تصمیم گرفته سراغ تجربههای مختلفی در كارهای هنری برود؛ گاهی روی صفحه تلویزیون در جایگاه مجری دیده میشود، زمانی سراغ روزنامهنگاری میرود، گاهی نامش را بهعنوان نویسنده روی جلد كتاب میخوانیم، گاهی صدایش را از رادیو میشنویم و بعضیوقتها هم بهعنوان منتقد شناخته میشود.
شاید تصویرش بهعنوان مجری، شناختهشدهتر باشد، اما خودش میگوید چیزی كه هرگز باعث پشیمانیاش نشده، نوشتن است. شكیبا معتقد است در روزگار سخت، رفتن سراغ ادبیات عاشقانه میتواند حالمان را خوب كند و البته طنز هم در این شرایط، نیازی جدی است. با شهرام شكیبا از نوشتن و خواندن در روزهای خانهنشینی و نقش ادبیات در زندگی ما در چنین روزهایی حرف زدهایم.
بهنظر شما ادبیات میتواند در روزگار سخت، ناجی و روحیهبخش آدمها باشد؟
یكی از ویژگیهای ادبیات كه نه فقط در ایران بلكه در ادبیات همه كشورها نهفته است، این است كه آثار فراوانی وجود دارند كه امیدبخش هستند. در ادبیات ما هم آثاری از این دست زیاد است. در ادبیات هر كشوری، امید موضوعی مهم است. امید، موضوعی جهانی است. در ادبیات ما، كتاب حجیمی وجود دارد بهنام «فرج بعد از شدت»، قاضی ابوعلی محسنبن ابوعلی تنوخی این كتاب را نوشته و در جوامعالحكایات عوفی هم بخشهایی از آن آمده است. موضوع آن، اتفاقات خوشی است كه بعد از اتفاقات تلخ افتاده است. این اثر ترجمه است، اما كتابهای فراوان دیگری هم در این زمینه وجود دارد. بین آثار منظوم هم، شاعران بزرگ ما بسیار از امید و امیدواری گفتهاند. البته من نگاه مصرفی به ادبیات ندارم و اینكه در یك دوره زمانی مشخص براساس اتفاقاتی كه افتاده، در ادبیات بگردیم و اثری را پیدا كنیم، چندان مورد قبولم نیست.
فكر میكنید ردپای این روزها در ادبیات به چه شكل بهجا خواهد ماند؟
گمان میكنم مشخصا اتفاقات روزگار ما و این بیماری همهگیر، در ادبیات ما تأثیر خواهد گذاشت. آثاری را خواهیم دید كه به این موضوع اشاره كنند. به نظرم این اشارهها بیشتر در حیطه داستان، فیلمنامه و نمایشنامه دیده خواهند شد. اما در شعر، فكر نمیكنم اثر ویژهای خلق شود. شعرهایی كه با این مضامین گفتهشده اغلب رنگی از طنز دارند و مخصوص همین روزگار هستند، به همین دلیل كاركرد بهروز دارند و شاید ماندگاری چندانی نداشته باشند؛ مثل همه شعرهایی كه براساس اخبار و اتفاقات روزانه گفته میشوند و بعد از كهنه شدن خبر، آن شعرها هم جایگاه اولیه خود را نخواهند داشت. اما ممكن است اثرات ثانویهای در ادبیات ما بگذارد؛ یعنی نگاه شاعران ما را به زندگی، مرگ و دلبستگیها تغییر دهد. این اثری است كه در همه حیطههای ادبی باقی خواهد ماند؛ اگر شاعر و نویسنده، ذات موضوع را درك كرده باشد.
اگر قرار باشد برای بهبود حال روحی به سراغ ادبیات برویم، بهنظر شما كدام دسته از آثار بیشتر توصیه میشود؟
مدتی است به این موضوع فكر میكنم كه خودم در این زمینه بتوانم كاری انجام دهم. به تلویزیون كه امیدی نیست، دوست داشتم دستكم در فضای مجازی، به ادبیات عاشقانه بپردازم. مهمترین بخش ادبیات ما همین است. اصلا غزل، از مغازله میآید كه ریشه در ادبیات عاشقانه دارد. بهنظر من در این روزها، آنچه میتواند انسانها را به هم نزدیك كند و تذكری جدی باشد، ادبیات عاشقانه است. درباره ادبیات تعلیمی كه بحث بخشش و كمك به یكدیگر در آن فراوان دیده میشود، حرفی نمیزنم. معمولا در این روزگار نمیتوان چندان به ادبیات تعلیمی پرداخت و انسان امروزی از این نوع ادبیات چندان لذت نمیبرد. بهنظرم ادبیات عاشقانه، گمكرده روزگار ماست، چراكه در رسانه به آن پرداخته نمیشود. منظورم عشق از نوع سخیف و چندضلعی و عجیبی كه در سریالها و فیلمها میبینیم نیست، شریفترین نوع عاشقی در ادبیات ما دیده میشود؛ عشقی كه میتواند برای روح انسان هم تعالی باشد. ادبیات عاشقانه میتواند در این روزگار كمككننده باشد.
این روزها در شرایط قرنطینه، خودتان چه كتابهایی میخوانید و برای حفظ آرامش و بهبود حال روحی، سراغ چه كارهایی میروید؟
یكی از دلایلی كه مردم ما كمتر كتاب میخوانند، همین توصیههای ماست كه الان این نوع كتاب را بخوانید. مثل دستورالعملها و بخشنامههای اداری میماند و مردم آن را نخواهند پسندید. اما بهطور كلی بهنظرم الان زمان خوبی برای آشتی كردن با ادبیات است. اگر بنا بر خانه نشستن باشد، زمان مناسبی است كه مردم با كتاب آشتی كنند و با ادبیات آشنا شوند. ادبیات چیزی است كه در رسانه ملی ما دیده نمیشود و تنها در رادیو گاهی هست. وقت خوبی برای خواندن هر نوع كتابی است، هرچه كه دوست داریم. فقط باید یاد بگیریم و عادت كنیم كه كتاب بخوانیم. دستورالعملی وجود ندارد كه بگوید در این زمان این كتاب را بخوانید یا دیگران كتاب معرفی و توصیه كنند. اگر این توصیهها اثر داشت باید تیراژ آثار معرفیشده، لااقل از 1000نسخه به 1500نسخه میرسید كه در عمل نرسیده است. پس این نوع نگاه غلط است. تنها زمان خوبی برای آشتیكردن مردم با كتاب است. هر كتابی كه بخوانند از نخواندنش بهتر است.
چرا مدتی است از نوشتن فاصلهگرفتهاید؟
من از نوشتن فاصله نگرفتهام. گمان دوستان بر این است كه اگر من كه كار نوشتن انجام میدادم، الان در تلویزیون مشغول هستم، تبدیل به فردی سطحی شدهام كه در تلویزیون حرفهایی میزند و میرود. باید بدانیم كه خلوت و جلوت آدمها با هم فرق میكند. نوشتن، خلوت و كار دل من است و تلویزیون، جلوت است و كار گل. این دو با هم خیلی متفاوت هستند. طبیعتا هر آنچه گفتنی است را نمیتوانم در تلویزیون بگویم. من نوشتههای خودم را دارم و به وقتش هم منتشر خواهند شد. نوشتن را دوست دارم و فكر میكنم زندگی كردنم به نوشتن است؛ هرچند برای زنده ماندن فعلا كاری كه بلدم، كار كردن در تلویزیون است. پیشتر هم گفته بودم كه به محض اینكه به اندازه راهانداختن یك ساندویچفروشی پول داشته باشم، قطعا سراغ آن كار خواهم رفت؛ البته آن موقع هم همچنان یك ساندویچفروش نویسنده خواهم بود.
شما تجربه فعالیت در شاخههای فرهنگی مختلفی را دارید، چرا سراغ نوشتن رفتید؟
بهنظر من كسی سراغ نوشتن نمیرود، نوشتن است كه سراغ آدم میآید؛ یعنی حرفهایی داری كه ناگزیر سراغ نوشتن آنها میروی و شاید با شكل دیگری نتوانی آنها را بگویی. فكر نمیكنم كسی نوشتن را انتخاب كرده باشد، نوشتن آدمها را انتخاب میكند. كسانی این انتخاب را میپذیرند وكسانی از آن فرار میكنند. من سالها روزنامهنگاری كردم، حدود 5سال طنز روزانه نوشتم و در دولت دهم، از این كار فاصله گرفتم. در این حدود 8سال، فراوان دوست داشتم كه بنویسم. سوژههای زیادی برای نوشتن داشتم كه فریاد مردم هم بود، اما جایی برای آنها پیدا نكردم. دنبال جای نشاندار و وابسته به جناح خاصی نبودم، رسانهای میانهرو میخواستم كه پیدا نكردم، به همین دلیل مجبور شدم در خانه بنشینم. به فضای مجازی هم چندان اعتقادی ندارم و مخاطبانش را مخاطبانی نمیبینم كه نوع طنز من بهدردشان بخورد.
بهعنوان نویسندهای كه تجربه فعالیتهای طنز دارید، فكر میكنید طنز در روزهای سخت چه كاركردی میتواند در اجتماع داشته باشد؟
طنز در روزهای سخت، نیازی جدی است؛ در روزهایی كه مردم سؤالهای فراوانی برایشان ایجاد میشود و شاید پاسخی برای این سؤالها نگیرند. طنزپردازان معمولا كسانی هستند كه زودتر از مردم سؤالها را مطرح میكنند، چراكه شاخكهای حساستری دارند. فكر میكنم خیلی مهم است كه در این روزگار طنز نوشته شود، مخصوصا طنز مطبوعاتی. اما حیف، نگاه جناحی باعث میشود طنزنویسان بهنوعی به اسارت گرفته شوند. در این شرایط طنزنویس نمیتواند حرفی بزند كه خارج از چارچوب جناحی مشخص باشد، آنها همیشه در حال حذف بخشی از حرفهایشان هستند. این آفت بزرگی است اما همین هم در روزگار شدت و گرفتاری، به هرحال مورد نیاز است.
براساس تجربه شما جامعه ملتهب و شهروندان نگران، تاب مواجهه با طنز را دارند؟
بستگی به زاویه نگاه طنزپرداز دارد. وقتی كه اتفاق تلخی افتاده شرایط خاص است؛ مثلا درباره كرونا، ما هممیهنانمان را از دست دادهایم. طبیعتا وقتی موضوع مرگ و زندگی مطرح است، باید خیلی با دقت با آن شوخی شود. اگر ما مرگ را ساده بگیریم و سوگواری آدمها را دستمایه شوخی قرار دهیم، جامعه برنمیتابد. طنزنویس باید این دقت را داشته باشد. میشود درباره همه موضوعات نوشت، اما زاویه دیدمان مهم است؛ اینكه چطور بنویسیم كه حساسیتبرانگیز نباشد. قبلا هم نمونههای این موضوع را دیدهایم، گاهی طنزنویس یا كاریكاتوریست، از سر دشمنی اثری خلق نكرده، اما جامعهای كه دچار سوءتفاهم فراوانی با نهادهای بالادستی است، اعتراضش را به این شكل نشان میدهد. مثلا ناگهان میبینیم قومی بهدلیل اتفاقاتی كه در طول تاریخ افتاده و باعث شده آنها خودشان را كمبرخوردار بدانند، وقتی طنزنویسی، چیزی مینویسد و سهوقلمی هم دارد، همه خشم فروخورده خود را بر سر طنزنویس و رسانه خالی میكنند. چارهای هم نیست، این مشكلات جوامعی است كه سؤالهای سرگردان در آن زیاد است. علت ازدیاد سؤالهای بیپاسخ هم تا حد بسیار زیادی نوع عملكرد رسانه ملی ماست. در این رسانه موضوعاتی به شكل تابو دیده میشود، در حالی كه این موضوعات وجود دارند و مردم با آنها زندگی میكنند. اگر به این موضوعات با زبانی لطیف پرداخته نشود و مردم پاسخی نگیرند، شرایط همیشه ملتهب خواهد بود. همیشه خطری احساس میشود و اسب زینشدهای است كه یا از داخل هی میشود و یا از بیرون شلاق میخورد.
كدام آثار ادبی بودند كه بیش از یكبار سراغ آنها رفتید؟
فراوان این اتفاق برایم افتاده است. دیوان شاعران، چیزی نیست كه یكبار بخوانیم، همیشه میتوان دوباره به آنها مراجعه كرد. بارها و بارها سراغ دیوان شاعران رفتهام و سعدی و حافظ برایم حضور دائمی دارند. بعضی آثار هم بودهاند كه چندین و چندبار آنها را خواندهام. شاید برایتان جالب باشد كه بدانید مثلا یكی از آثاری كه بسیار از خواندنش لذت میبرم و وقتهایی كه میخواهم اوقات خوشی داشته باشم انتخابش میكنم، كتاب «امیرارسلان نامدار» است. از بیمنطقیهای كتاب بسیار میخندم و لذت میبرم. هركس آثاری از این دست را برای خود انتخاب میكند، شاید دیگری امیرارسلان را بخواند و اصلا لذت نبرد. بعضی كتابها برای بعضیها خیلی عزیز هستند. من هنوز هم گاهی دوست دارم كتاب «شازده كوچولو» را بخوانم و دوباره در ذهنم تكرارش كنم. معمولا آثاری كه مرا كمی به فكر وادار میكنند و آثاری كه مرا فارغ از عالم میسازند و میخندانند، آثاری هستند كه چندینباره سراغشان میروم.
از كدامیك از كارهایی كه تا به حال سراغ آنها رفتهاید پشیمان شدهاید؟
بیت مشهوری از سعدی وجود دارد كه میگوید: «هرچه گفتیم جز حكایت دوست / در همه عمر از آن پشیمانیم». اگر بخواهم واقعیت را بگویم، كارهای فراوانی بوده كه شاید اگر انجام نمیدادم بهتر بود. بیشتر این كارها هم مربوط به نوشتن نیستند، هرچه كه نوشتم را دوست دارم و برایم عزیز است. بعضی كارهایی كه در تلویزیون داشتم، برای خودم دوستداشتنی نبوده و هنوز هم نیست. این موضوع طبیعی است. ما گمان میكنیم مجری تلویزیون، نظرات خودش را اعلام میكند، در حالی كه اینطور نیست. مثل یك راننده تاكسی، اشخاص مختلفی را به مقصد میرساند. بگذریم از چندین مجریای كه در جایگاهی قرار داده شدهاند كه میتوانند با یك برنامه در سال، همه زندگیشان را بچرخانند؛ شاید زندگی دهها خانواده را هم بتوان با آن پول چرخاند. ولی ما كه گنجشكروزی هستیم و گاهی دستمزدمان، یكدرصد دستمزد مجریانی از این دست است، خیلی كارها را هم ممكن است برای گذران زندگی انجام دهیم، در حالی كه به آنها علاقه نداریم. كارهایی كه از آنها پشیمانم مربوط به تلویزیون است. در رادیو هم هر تجربهای بوده، دوستش داشتهام و پشیمان نشدهام.
قله هدف شما كجاست؟ با رسیدن به چه جایگاهی از خودتان احساس رضایت خواهید داشت؟
خیلی اهل هدفگذاری نیستم. وقتی قلهای تعریف میكنیم 2حالت اتفاق میافتد؛ یا به آن نمیرسیم و احساس شكست خوردن میكنیم یا به آن میرسیم و میبینیم اهداف چندان بلندی هم نبودهاند. مثلا در كار كسی مثل من، چه در نوشتن و چه در اجرا، چه قلهای میتواند وجود داشته باشد؟ بنابراین نرسیدن به هدف، سرخوردگی و شكست دارد و رسیدن به آن، هدف را معمولی میكند و افسردگی میآورد. خیلی از ما دوست داریم اتومبیلی خاص داشته باشیم، بعد كه آن را میخریم میبینیم آن هم شبیه بقیه است حالا كمی بهتر، اما گرفتاریهای خودش را دارد و چند وقت بعد، مدل بالاتری از آن وارد میشود. فكر میكنم چنین هدفهایی در زندگی، چندان شریف نیستند. هدف باید این باشد كه قشنگ زندگی كنیم، همین. بهنظرم هدف این دنیا درست زندگی كردن است تا نتیجه آن را در عالم دیگر هم ببینیم.
برای همه صلح و عدالت بخواهیم
شهرام شكیبا در پاسخ به این سؤال كه «چه چیزی شما را خوشحال میكند؟»، كمی فكر میكند و میگوید: «راستش را بخواهید نمیدانم چه اتفاقی در نگاه و نگرش من افتاده است. شاید روزگاری خیلی چیزهای شخصی مرا خوشحال میكرد، اما الان این موضوعات چندان خوشحالم نمیكند. الان چیزی كه مرا واقعا خوشحال میكند، عدالت است. امیدوارم عدالت در كشورمان برقرار شود، نه فقط در كشور ما، بلكه در همه جهان. صلح و آرامش هم مرا خوشحال میكند؛ البته نه الزاما برای خودم. شاید من زندگی نسبتا آرامی داشته باشم، اما فراتر از این نگاه میكنم و میگویم ای كاش همه مردم كشورم در آرامش، صلح و رفاه باشند! این جز با عدالت شدنی نیست. گاهی فراموش میكنیم و اگر دلخواستهای داریم، فقط مختص مردم و كشور خودمان است، در حالی كه در این نوع نگاه خودخواهی دیده میشود. ای كاش همه بشریت خوبی ببینند! شاید فكر كنید شعار میدهم اما نه، شاید اقتضای سن و سال من است یا دور بودنم از بعضی رفتارهای اجتماعی. من مدتهاست حتی كمتر از خانه بیرون میروم و اگر در تلویزیون دیده میشوم، چند دقیقه قبل از خانه بیرون رفتهام و چند دقیقه بعد هم به خانه برمیگردم. از این نوع نگاهم راضی هستم.
كتاب های شهرام شكیبا
صفحه آخر 1
انتشارات نیستان
آنچه در این كتاب خواهید خواند مجموعه طنزهای شكیبا در روزنامه خبر است. نوشتهها تاریخ دارد و در متن نیز اشارات صریحی به اخبار مربوطه شده، پس توضیح چندانی نیاز ندارد. شكیبا در مقدمه گفته: این كتاب را تقدیم میكنم به همه كسانی كه سوژههای طنزهای من بودهاند و با سعهصدر پذیرفتند و حتی یك مورد تذكر یا شكایت از ایشان دریافت نكردم.
دو تخممرغ در مه
نتشارات نیستان
مجموعه «دو تخممرغ در مه» شامل طنزنوشتههای سینمایی شكیبا و در قالب شوخی با سینماگران مطرح كشور است. شوخی با برخی از سینماگران مطرح ایران مانند مسعود كیمیایی، تهمینه میلانی، عباس كیارستمی و ابراهیم حاتمیكیا در این مجموعه دیده میشود. این كتاب دارای یك سوژه كلی با عنوان خرید تخممرغ از بقالی است.
شعر طنز امروز ایران
انتشارات نی
شكیبا این مجموعه شعر را با همكاری ابراهیم نبوی جمعآوری كرده است. در این مجموعه، اشعاری طنزآمیز از شاعران معاصر ایران، همراه با معرفی كوتاه هر شاعر گردآمده است. سیمین بهبهانی، عمران صلاحی، علیاكبر سعیدی سیرجانی، سید حسن حسینی، و جلال رفیع از جمله شاعرانی هستند كه نمونهای از اشعار طنز آنان به چاپ رسیده است .
شهرام شكیبا در نقش مجری
شهرام شكیبا علاوه بر نویسندگی و شاعری، به عنوان یك مجری تلویزیونی هم شناخته میشود. او در برنامههای زیادی مجری بوده كه از جمله آنها میتوان به « اثر انگشت»، «قند پهلو (داور)»، «خوبی از خودتونه»، «چه خبر از جزیره؟»، «من و صبا یهویی (رادیو)»، «شبكه ما» و «مسابقه ثانیهها» اشاره كرد.
من از نوشتن فاصله نگرفتهام. گمان دوستان بر این است كه اگر من كه كار نوشتن انجام میدادم، الان در تلویزیون مشغول هستم، تبدیل به فردی سطحی شدهام كه در تلویزیون حرفهایی میزند و میرود. باید بدانیم كه خلوت و جلوت آدمها با هم فرق میكند.