یادداشتی از روحالله احمدی
چه جوری باید بچه مایهدار شد؟! چه جوری از لت و پار شدن جلوگیری كنیم؟ راههای بیغرض و مرض زندگی كردن چیست؟! ...
چگونه وسط تاریخ ور برویم؟! چه جوری باید بچه مایهدار شد؟! چه جوری از لت و پار شدن جلوگیری كنیم؟ راههای بیغرض و مرض زندگی كردن چیست؟! برای كله نشدن كنسرت باید چه كار كرد؟ میشود زنان را در راه ورزشگاه پیچاند؟ آب شور سد گتوند را كجای دلمان بگذاریم؟ راههای بازگشتن خوانندههای لسآنجلسی به وطن كدام است؟!
اینها احتمالا كارهای نافرمی است كه شاید فكر كنید برای طنز نوشتن بامزه است. اما همین كارهای بامزه در واقعیت اتفاق افتاده، یك آب هم روش!
هر كسی كلی اتفاق عجیب و غریب توی ذهنش دارد كه فكر میكند اینها عمرا انجام بشود. ولی بعضی از همین كارهای عمرا انجام شونده یا حتی بدتر از این هم انجام شده، یه آب هم روش!
بعضی از این اتفاقهای نافرم بداههكاری بوده. نه مثل بداههنوازی و بداههخوانی. فرهنگ شریف و پرویز یاحقی و شجریان ناراحت میشوند اگر فكر كنند ما بداههكاری را با بداههنوازی و بداههخوانی مقایسه كردهایم. بداههكاری دیگر.
اما وجدانا همه كارها هم بداههكاری نبوده كه نتیجهاش اینقدر نادخ از آب در آمده. بعضی از این كارها با كلی مطالعه انجام شده و نتیجهاش آنقدر نادخ از آب در آمده. مثلا خواستند یك سد بسازند كه آب جمع كند بخوریم، همان چهار تا قطره آب را هم پشت سد شور كردند، رفت پی كارش!
همه اینها تجربه تاریخی ماست. حالا بانمك است، دیگر همین است كه هست. تجربه است دیگر. تجربه تاریخی كه مدام جنگ و خونریزی نباید باشد. خشكاندن تالابها و دریاچههای ارومیه و خزر و خلیج پارس و دریای عمان هم یك تجربه است دیگر.
محمدعلی مومنی آستین و پاچهاش را بالا زد و تعدادی از این تجربههای تاریخی را در یك كتاب گنجاند كه آیندگان از تجربههای ما شاد شوند.
اسم این مجموعه شد «دستورالمملهای قضاقورتكی» كه شخصیتهای حقوقی، روزمزدی، بیحقوقی، حقیقی، كاذبی و بقیه هم میتوانند این دستورالممل ها را استعمال كنند.
نویسنده دستورالمملها را در سالهای 93 و 94 در مجله چلچراغ مینوشت. بعد كه دید كار همه لنگ اینجور دستورالمملهای قضاقورتكی بود، از 63 دستور، چهل تا را انتخاب كرد و در كتاب گنجاند.
او دنبال روزنهای میگشت كه این دستورالمملها را به بشریت عرضه كند كه «روزنه» خودش به سراغ او آمد و كتاب را منتشر كرد. (انتشارات روزنه)
كتاب در قطع پالتویی چاپ شده كه هر جا كارتان لنگ بود، به این راهنما مراجعه كنید و كارتان را راه بیاندازید. این قطع در جیب پالتو میرود. حتی میشد قطع این كتاب پاچهای باشد!
طنزنویسی كه به خاكی زد
محمدعلی مومنی برعكس همه كه از زمین خاكی شروع میكنند، از روزنامه آفتابگردان شروع به طنزنویسی كرد. اما در نهایت به خاكی زد!
بعدها به گلآقا و بچهها... گلآقا پیوست و برای هفتهنامه خانه، آفتاب امروز، سلامت، دوچرخه طنز نوشت.
او در طول سالها فعالیت به هر كجا كه وارد شد، توقیف و تعطیل شد. او در یك عملیات تعطیلكنانه به رادیو پیوست. اما رادیو صدایی نبود كه با این بادها بلرزد.
او پنج سال در رادیو فرهنگ برنامه طنز «چایی شیرین» را میساخت.
دستورالمملهای قضاقورتكی صفحهای بود كه در هفتهنامه چلچراغ مینوشت.
او با ماهنامه طنز و كارتون «خط خطی» و هفتهنامه «پلخمون» نیز همكاری داشت.
در رادیو فرهنگ نیز همچنان مینویسد، حرف میزند و پولش را میگیرد!
توجه به محیط زیست، میراث فرهنگی، موسیقی و موضوعات اجتماعی در طنزهای او تابلو است! و فكر میكند خیلی هم نباید به سیاستمدارها توجه كرد!
حالا بخشهایی از كتاب دستورالمملهای قضاقورتكی را میخوانیم و حالش را میبریم:
دستورالممل قضاقورتكی 22
راههای جلوگیری از كله گشتن كنسرت
برگزاری كنسرت شده است مثل پرتاب موشك، میمون و زبانم لال «ماهواره» به فضا كه معلوم نیست چه بشود.
از این پس به جای ضربالمثل «مگه میخوای آپولو هوا كنی» یا «مگه میخوای موشك هوا كنی؟» بگوییم «مگه میخوای كنسرت برگزار كنی؟» كه عزا گرفتهای؟!
حالا چه خاكی باید به سر ریخت كه كنسرت ناكار نشود؟!
1-دم اقلیت را ببینید
دموكراسی میگوید «من كنسرت و حتی جانم را میدهم كه تو بتوانی حرف بزنی». اقلیت كه نمیتواند برود آنجا كه نادر رفت. اكثریت هستید كه باشید! دم اقلیت مخالف كنسرت را ببینید. نتها و شعرها را بدهید بخوانند. نظرشان را جلب كنید.
2-بزنید به كوه و دشت و بیابان
هر كجا كه بخواهید كنسرت بدهید، عدهای میگویند «در شهر ما نمیشود». شما هم بساطتان را جمع كنید و بزنید به دامن طبیعت. فقط از آب رد نشوید. هر چیز از آب گذشتهای باحال نمیباشد. منظورم كوه، دشت، بیابان، كویر و اینجور جاها بود. مخالفان كنسرت هنوز تشكلهای زیستمحیطی ندارند كه بیایند بگویند «كنسرت یخهای قطبی را ذوب میكند. لایهی ازن را چاكچاك میكند. سفرههای زیرزمینی را فیلان میكند.» لطفا فسفس نكنید! بجنبید تا دیر نشده!
3-وزیر فرهنگ و ارشاد دولت قبل تایید كند
كسانی این وزیر ارشاد را دوست ندارند، حرفش، مجوزش و هیچ چیزش توی كت آنها نمیرود. آن یكی وزیر ارشاد سابق را دوست دارند. دموكراسی است دیگر. به زور كه نمیشود بگوییم «فلانی» را دوست داشته باش. مجوز كنسرت را وزیر سابق امضا كند، با خیال راحت به كنسرتتان برسید. اگر همهی وزرای سابق امضا كنند، حكم فضای باحال نزدیك انتخابات را دارد كه كسی كاری به كارتان ندارد.
4-كنسرت سیار بدهید
جایی كنسرت بدهید كه دست هیچكس بهتان نرسد. مثلا در یك اتوبوس. ما وقتی به اردو میرفتیم در اتوبوس نوار موسیقی (دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد) میگذاشتیم و عدهای متاسفانه تكانی هم به خودشان میدادند. ولی آب از آب تكان نمیخورد. اتفاقا بهتر. چون در اتوبوس تخمه هم میشود شكاند!
5-توی هوا كنسرت بدهید
كنسرت دادن از ارتفاع 40 هزار پا به بالا مجوز نمیخواهد. در زمان برگزاری كنسرت به بودن توی هوا بسنده كنید و توی فضا نروید. برگزاری كنسرت در فضاپیماها ممنوع است!
6-كنسرت آنلاین را امتحان كنید
متاسفانه بسیاری از كاربران اینترنت به فیلترشكن دسترسی دارند. بنابراین كنسرت آنلاین هم یكی از گزینههاست!
7-كنسرت سكوت بدهید
ما استاد تشخیص سهنقطه و متنهای چاپ نشده و حرفهای ناگفته هستیم. در سالن كنسرت مردم همین كه قیافه خواننده را ببینند، میفهمند قرار است كدام آهنگ را بخواند؛ خودشان در ذهنشان آن آهنگ را مرور میكنند. خواننده هم لب بزند كه مردم با آهنگ توی ذهنشان هماهنگ كنند. لازم است خواننده قیافهاش یك جوری باشد كه مردم یاد آهنگهای تكاندهنده و غیرمجاز نیافتند. یاد غم و غصهها و بدهكاریها بیفتند.
8-به حمام بروید!
حمام یكی از مكانهای قدیمی برگزاری كنسرت بوده است. خیلی از خوانندگان فعالیت حرفهای را از داخل حمام، زیر دوش، آغاز كردهاند. لازم به توضیح است حمامهای عمومی در روزهای زوج برای استفاده خانمها و در روزهای فرد برای استفاده آقایان است!
9-سركیسه را شل كنید
بدون عوارض و مالیات كه نمیشود كنسرت داد. بخشی از درآمد كنسرت را به معترضان اختصاص بدهید؛ حتی اگر مرامكش نشوند، اما با علم اقتصاد هم شوخی نمیكنند!
10-سر كار بگذارید
ما وقتی خرابكاری میكردیم، بابایمان میگفت: بچه مگه بیكاری؟
اگر اشتغالزایی بشود كه آدم بیكار نباشد، نمیرود كنسرت را ناكار كند. بنابراین دولت محترم فكری به حال اشتغالزایی كند.
11-فرزندآوری كنید
خانمهای نوازنده فرزندانشان را با خود بیاورند به كنسرت كه معلوم بشود واحدهای خانهداری را پاس كردهاند و حالا برای تفنن آمدهاند یك مزقونی هم بزنند. مدارك مورد نیاز چند فرزند، رضایتنامه شوهر و مادر شوهر، ارائه تولیدات خانگی شامل ترشی، شور، مربا، رب، سبزی و… است.
12-نشان دادن را بیخیال شوید
به سبك جاهای دیگر، تعدادی درخت، جعبه گوجه و گل مصنوعی روی صحنه بگذارید و از نشان دادن ساز و سازنواز خودداری كنید. چه فرقی میكند چه صدایی از كجا و از چه چیزی در بیاید؟!
13-كلا بیخیال شوید
یكی از بهترین راهها برای ناكارنشدن كنسرت این است كه كلا كنسرت برگزار نشود. بنابر شواهد یكی از مهترین دلایل لغو كنسرت، برگزار شدن كنسرت است. اگر كنسرت برگزار نشود، لغو هم نمیشود. خلاص!
دستورالممل قضاقورتكی 25
راههای خشكاندن خلیج فارس، دریای خزر و تالابها از بیخ
شرمندهام كه برای خشكاندن منابع آبی دستورالعمل مینویسم. فقط برای ثبت در تاریخ است كه بدانند «ما میتوانیم» خیلی هم میتوانیم. وگرنه دستورالعمل نمیخواهد. همین كه اراده كنیم، تالاب كه عددی نیست، دریای خزر را هم خشك میكنیم. حتی پیشنهاد میكنم خلیج فارس را هم خشك كنیم كه بعضیها اینقدر چشم طمع به آن نداشته باشند و بزنیم در پوزشان. بعد اگر راست میگویند هی بگویند «خلیج عربی».
1- جذب گردشگرانِ خشكان
گردشگر برای محیط زیست، حكم آموكسیسیلین را دارد برای عفونت در بدن! كه به هر كجا برود، آنجا را به خاك سیاه، زبالهی سیاه و چیزهای سیاه و قهوهای دیگر بنشاند و بیخیال هم نشود. جهان برای گردشگر خط طولی است كه او فقط یك بار از آنجا رد میشود. پس مقبرهی نیاكان دیگران! گردشگر برود كنار تالاب، خودش كارش را بلد است. سفارش خشكاندن دریاچه، دریا، دریای آزاد و خلیج هم میپذیرد.
2- كشف دو قطره نفت زیر تالاب
كافی است به اندازهی دو پیت، یا دو گالن نفت زیر تالاب باشد. مشتاقان نفت خیلی دوست دارند، نفت را از حلقوم تالاب بیرون بكشند و ببرند سر سفرههای مردم. حتی اگر دو قطره هم باشد، از میل آنها به خدمت كردن كم نمیشود كه!
3-احداث راه آسفالت از میان تالاب
بعضیها علاقه عجیبی به آسفالت كردن همه چیز دارند. آسفالت كردن كوه دماوند، آسفالت كردن برج آزادی، آسفالت كردن كهكشان راه شیری و دهان آدم باز میماند از این همه اشتیاق آسفالتی.
وسط تالاب را آسفالت كنند كه مردم بتوانند به راحتی بروند آن وسط و همانجا خدمات زبالهپراكنی را ارائه كنند. در این پروژه 95 درصد تالاب زیر كشت آسفالت میرود كه گردشگران از آن 5 درصد زیبایی باقی مانده لذت ببرند.
4-بردن آب تالاب به آفتابه مردم
اگر زیر تالاب نفتی نبود كه برود به سفره مردم، آب تالاب كه میتواند برود به زندگی مردم. یكی از وسایل كاربردی و چند منظوره كه آبگیر هم باشد، همانا آفتابه است. اگر آب به آفتابه مردم برود، با همان آفتابه هم نیازهای مستقیم برطرف میشود، هم نیازهای غیرمستقیم مثل شستن ماشین، آببازی و…
5-توجه به صادرات غیرنفتی
هی گفتیم صادرات غیرنفتی. كو؟ نیست! بالاخره باید چرخ صادرات غیرنفتی را راه انداخت یا نه؟ وقتی قرار است تالاب خشك بشود، پس چرا صادر نكنیم؟ وقتی قدر تالاب دانسته نمیشود، صادر كنیم لااقل پولش را بگیریم. اتفاقا با صادر كردن آب تالاب خیالمان راحت است كه كسی نمیتواند آن را بخشكاند. چون تالابی در كار نیست كه بخواهد بخشكاند!
6-فیلم در بیاوریم.
مجوز ساخت فیلم با موضوع فاجعه خشكاندن تالاب داده شود. بعضی از فیلمسازها برای سیمرغ و اسكار هر كاری كه لازم باشد انجام میدهند. چنان تالاب را خشك میكند كه ده تا سیمرغ و اسكار هم به او بدهند، كم است.
7-چالش سطل آب تالاب راه بیندازیم
مردم چالش خیلی دوست دارند. اصلا ما مردم چالشپروری هستیم. یك نفر برود كنار یكی از تالابها یا دریا و خلیج، یك سطل ناقابل آب بریزد روی سر و كلهاش. چند دقیقه بعد مشتاقان و علاقمندان تا قطرهی آخر تالاب را كشیده، به خود پاشیده، با وجدان آسوده به خانه بازگشته، و فیلمش را در اینور و آنور آپلود نموده و لایكها را پسانداز میكنند.
8-مجوز احداث تعویض روغنی، صافكاری و بقالی در كنار تالاب صادر شود.
صنایع مزاحم را بفرستند بروند كنار تالاب. اتفاقا ضایعاتشان هم میرود توی تالاب، دیگر محیط زیست هم آلوده نمیشود.
چهار تا هتل هم آنجا احداث بشود. پای منافع اقتصادی كه وسط باشد، كوه دماوند، باتلاق گاوخونی و راه دریاچه گهر هم آسفالت میشود.
9-خواندن عناوین برخی از روزنامهها در كنار تالاب
بعضی از روزنامهها مطالبی چاپ میكنند كه آدمیزاد هم در جا خشك میشود، تالاب كه سهل است.
بعضی از اظهار نظرها و خبرها هم برای خشكاندن آدمیزاد، ذوق آدمیزاد، تالاب، دریا، دریاچه و خلیج بسیار مفید و كاربردی است.
10-حفاظت از تالاب را بدهند دست چهار تا بچه
این دستورالعمل در موارد دیگری قبلا هم جواب داده است.
روحالله احمدی – دفتر طنز حوزه هنری