"شهرام شهیدی" (طنزپرداز) در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: طنز ایران یكی از بزرگ ترین و بیادعاترین آدمهایش را از دست داد.
به گزارش شیرین طنز، شهرام شهیدی – طنزپرداز – با غیرقابل باور دانستن خبر فوت ابوالفضل زرویی نصرآباد و این كه نبودش فقدانی برای جامعه طنز است، در گفت و گو با ایسنا، اظهار كرد: بزرگترین ویژگی او این بود كه تمام ادبیات كلاسیك، چه در زمینه طنز و چه غیرطنز، را نه تنها خوانده بود بلكه بر آن مسلط هم بود؛ چیزی كه در نسل معاصر كمتر دیده میشود و گذشتگان خود را نمیخوانند. زوریی نصرآباد تسلط كاملی بر ادبیات داشت و از ادبیات وارد طنز شده بود.
او افزود: زرویی نصرآباد بسیار آدم صبوری بود، دانش زیادی داشت و معلم بود. ممكن است برخی داشتههای زیادی داشته باشند اما نتوانند به خوبی آن از منتقل كنند. چیزی حدود 70-80 درصد نسل امروز طنز ایران از شاگردان زرویی نصرآباد هستند. او تمام این افراد را با كمك و راهنمایی وارد طنز كرده بود. كم پیش میآید كسی بتواند شاگرد خوب پرورش بدهد. او شرایط را برای ورود به عرصه طنز بدون هیچ چشمداشتی فراهم میكرد.
شهیدی تأكید كرد: او مرد بزرگوار و بیهمتایی بود؛ چیزی دیگری نمیشود دربارهاش گفت. او ادعایی نداشت، در مجامع شركت نمیكرد و مدتی هم دوری گزیده بود. در صحنه حضور نداشت و افتاده بود. این ویژگیها سخت در یك آدم جمع میشود.
شهیدی با بغض خاطره آشنایی خود با زرویی نصرآباد را اینگونه تعریف كرد: زمانیكه 17 سال داشتم، برای مجله «گل آقا» مطلبی نوشتم. نامهای از این مجله دریافت كردم كه آقای زوریی نصرآباد از طرف ماهنامه برایم نوشته بود كه مطلبم پذیرفته شده و برای صحبتهای بیشتر به دفتر مجله بروم. این دیدار باعث شد كه من قدم به گل آقا بگذارم و عضو تحریریه بشوم. او دست من و دیگرانی را كه وارد گل آقا شدند، گرفت. ایرادها را گام به گام میگرفت. دعوت به مطالعه میكرد؛ اینكه چه كتابهایی را بخوانیم و هرچه خود خوانده بود در اختیار آدمها میگذاشت؛ بدون آن كه چشمداشتی داشته باشد. سال 70 كه وارد گل آقا شدم، رویم نمیشد در را بزنم. آن «گل آقا» مجله بزرگی بود و من با نگرانی وارد دفترشان شدم. او مرا به گرمی پذیرفت و با برخورد خوب، من را به دیگران معرفی كرد. چنان صمیمی با من برخورد كرد كه ترس من آنجا ریخت و خانهزاد گل آقا شدم.
شهیدی در پایان با بغض همراه با گریه گفت: آقای زرویی نقش بسیاری در ورود نسل جدید طنزنویسان به این عرصه داشت. قدیمیها نسبت به نسل جدید گارد میگرفتند و آنها را بر نمیتافتند و آنها را نادیده میگرفتند اما او به جوانان اجازه میداد وارد «گل آقا» شوند و از آنجا یاد بگیرند. بسیاری از طنزپردازان كار خود را از آنجا شروع كردند. روحش شاد باد كه به جامعه طنز ایران خدمت زیادی كرد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت 1348 در تهران به تازگی دار فانی را وداع گفت. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، كلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، كیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از آثار او میتوان به این موارد اشاره كرد: «تذكره المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همكاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (كتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، كتاب «مستطاب خرپژوهی» (در دست چاپ)، «یك بغل كاكتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حكایت شیرین بیمه، «این مرد مشكوك»، «هزار سال طنز فارسی» (در دست انتشار).