فولكلور، طنز ایرانی و پیشینه آن

یادداشتی از «عبدالله مقدمی»

1397/03/05
|
18:31
|

توده‌شناسی (فولكلور، دانش عوام) شاخه‌ای از مردم شناسی (Ethnology, Anthropology) است و عبارت است از علم به آداب و رسوم، بازی‌ها و سرگرمی‌ها، قصه‌ها، داستان‌ها، ضرب‌المثل‌ها، چیستان‌ها، ترانه‌ها، سرودها و تصنیف‌های شادی و عزای یك قوم و ملت كه زبان به زبان و دهان به دهان از نسلی به نسلی می‌رسد و بررسی دقیق آن‌ها بسیاری از نكات تاریك و مبهم زندگی و معیشت، اخلاق و عادات، عواطف واحساسات و طرز تفكر و اندیشه و به طور خلاصه خصایص روحی و ملی آن قوم و ملت را آشكار می‌سازد. در سرتاسر تاریخ جهان تا سده‌ی ١٩ میلادی به این قبیل آثار كه تراویده‌ی ذوق و فكر عامه‌ی مردم است، اعتنا نمی‌شد و دانشمندان این گونه آثار را به چشم حقارت می‌نگریستند. در آغاز سده‌ی ١٩ نخست دو برادر از مردم آلمان به نام گریم Grimm قصه‌های كشورهای اروپای شمالی را در مجموعه‌ای با عنوان «افسانه‌های كودكان و قصه های خانه» گردآوری و منتشر كردند. پس از آن دانشمندان و پژوهشگران دیگر نیز به مطالعه و تحقیق در آثار ملی كشورهای خویش پرداختند و رفته رفته قصه‌ها، ترانه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، عقاید و همه‌ی آن چه را كه زاییده‌ی اندیشه‌ی توده‌های عوام و ملت بود بررسی و جمع كردند. امروز دانش عوام (فولكلور) رشته‌ای از ادبیات است كه به دلیل بسط و گسترش فوق العاده‌ی خود شاخه‌ی جداگانه و مهمی به‌شمار می‌آید.

فولكلور ایران نخست توجه خاورشناسان و دانشمندان اروپایی را به خود جلب كرد و برخی از آنان در جنبه‌های گوناگون فرهنگ و زبان و ادبیات مردم ایران به تحقیق و مطالعه پرداخته و آثار سودمندی به وجود آوردند. كنت دوگوبینو (Conte de Gobineau) فرانسوی و الكساندر خودسكو (A. Chodzko) نخستین كسانی بودند كه تعزیه نامه‌های ایرانی را گردآوری و ترجمه و چاپ كرده و به عنوان «ادبیات دراماتیك ایران» به اروپا معرفی كردند. آ. كریستن سن (A. Christensen) دانشمند دانماركی در سال ١٩١٨ مجموعه ی «قصه‌های عامیانه‌ی ایرانی» را در كوپنهاون چاپ كرده‌است. لوریمر (Lorimer) ایران‌شناس انگلیسی قصه‌های عامیانه‌ی كرمانی و بختیاری را به انگلیسی ترجمه و در سال ١٩١٩ در لندن منتشر كرد، ولی متاسفانه متن فارسی آن‌ها را به دست نداده است.

هانری ماسه (H. Masse) خاورشناس و تاریخ دان مشهور فرانسوی نیز در این زمینه زحمت فراوان كشیده و چندین كتاب درباره‌ی ایران و ایرانیان تالیف كرده‌است. وی در كتاب «قصه های عامیانه‌ی ایرانی» كه در سال ١٩٢5 در پاریس چاپ كرد، قصه‌ها و مثل‌هایی از فارسی به فرانسه ترجمه و متن خراسانی دو قصه را هم ضمیمه كرده‌است. همین دانشمند بعدها در كتاب دیگر خود به نام «آداب و عقاید ایرانیان» تقریباً تمام «نیرنگستان» و «اوسانه»‌ی صادق هدایت و چهارده افسانه‌ی كوهی كرمانی را (كه از آن ها سخن خواهیم گفت) با اسناد و شواهد دیگری در دو جلد در سال ١٩3٨ به چاپ رسانیده‌است. این كتاب جامع‌ترین و مستندترین كتابی است كه به زبان خارجی درباره ی فولكلور ایران نوشته شده‌است. پس از اینها البته خاورشناسان به زاویه‌های پنهان دیگری از دانش توده مردمان ایران پرداختند و صدها و بلكه هزاران كتاب و مقاله درباره مردمان سرزمینی نوشتند كه خودشان چیز زیادی از خودشان نمی‌دانستند.

صادق هدایت، نویسنده معاصر، از نخستین ایرانیانی بود كه به جمع‌آوری ادبیات عامه، بیان و ضرورت آن پرداخت. كتاب «نیرنگستان»، و «اوسانه» حاصل كوشش‌هایی است كه او در زمینه جمع‌آوری آداب و رسوم و ترانه‌های عامیانه به عمل آورده‌است. پس از آن حسین كوهی كرمانی نیز اقدام به جمع آوری مجموعه‌ای از اشعار و حكایات عامیانه ایران نمود . علی اكبر دهخدا نیز نتیجه تلاش‌های خود را برای گردآوری ضرب‌المثل‌های فارسی در كتاب امثال و حكم به نمایش گذاشته است اما «كتاب كوچه» اثر احمد شاملو یكی از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین كارهایی است كه در این زمینه انجام شده‌است و بخش عظیمی از این ادبیات را كه شامل ضرب‌المثل‌ها، افسانه‌ها و ترانه‌های متداول در شهرها و ولایات مختلف ایران است در برمی‌گیرد.

ضرب المثل

ضرب المثل را می‌توان به صورتی خلاصه «سخنان برجسته، روشن، پندآمیز و مستقل كه در زبان مردم یك منطقه رایج است(1)» نامید. از این جملات كه معمولاَ از پنج تا ده واژه بیشتر تشكیل نشده‌است، فرانسیس بیكن «بازتابی از هوش، فهم و دانش بشری»، سروانتس «جمله‌هایی قصار، حاصل شده از تجربه طویل بشری» و كارل فردریش ویلهلم واندر به عنوان «بخش مهمی از گنجینه زبان، و خزانه‌ای مملو از جهان‌بینی، آرا و عقاید، قوانین و احكام، آموخته‌ها و تجارب، ادیان و آداب و رسوم تمام انسان‌ها و مبین ذكاوت و درایت آنها» یاد كرده‌اند.

ضرب المثل‌ها به عنوان شاخه‌ای از علم «فولكلور» منبعی بسیار ارزشمند برای شناختن روحیات، علاقه‌مندی‌ها و گرایشات یك ملت بسیار مفید به فایده است. البته باید توجه داشت نمی‌توان به صورتی ناب و دقیق آن را آیینه‌ی روح ملتی دانست، زیرا در گنجینه مثل‌های ملت ها سخنانی متناقض همدیگر نیز یافت می‌شود كه هر كدام بنا به مقتضای خود كاربرد دارند.اما به هر حال با بررسی برآیند مجموعه ای از ضرب المثل های جوامع می توان به شناختی كلی از آن جامعه دست یافت.

از نظر زبان شناختی ضرب المثل‌ها به رغم آنكه ظاهراً، در بسیاری از موارد، با قواعد متعارف زبان همخوانی كامل ندارند، با این همه نقش و اهمیت زیادی در زبان ایفا می‌كنند. ضرب‌المثل‌ها ویژگی ثابت و در عین حال مستمری دارند و از لحاظ بیانی دارای ساختار نحویِ «در خویش بسته‌ای» هستند كه در گفتار به صورت یك مجموعه كامل به كار می‌روند. ضرب‌المثل‌ها، كه غالباً آنها را زیر گروه پند و اندرز رده بندی كرده‌اند، گاه به صورت عباراتی منظوم و گاه در قالبِ عبارات تجربی، كه این تجربیات را داده‌های علمی نیز تایید و تصدیق می‌كنند، بیان می‌شوند. اما از لحاظ محتوایی به‌ندرت و به‌دشواری بتوان عبارات و نیز معانی و مفاهیمی را كه توسط این ضرب‌المثل‌ها، كه گاه به لحاظ صوری مشابه به دیده می‌آیند، بر اساس این یا آن معیار طبقه‌بندی كرد و ناچار بایستی بر اساس معیارهایی صوری میان انواع این ضرب المثل‌ها تمایز برقرار كرد.(2) «ضرب المثل به عنوان پدیدۀ زبانی به حلقه گسترده علم بیان (Phraseology) تعلق دارند و در این معنی، ضرب المثل در واقع زنجیره ای است از واژهایی كه چگونگی شكل گیری آن كمتر با قواعد نحوی یا معنایی (Semantic) قابل توضیح است. در علم بیان ضرب‌المثل جایگاه ویژه‌ای دارد كه با نشانه‌های خاصی توصیف پذیر است. معنای ضرب‌المثل‌ها با توسل به اجزای تشكیل دهندۀ آن، یعنی واژه‌ها، به دست نمی‌آید و معنای كلی آن كمتر قانون‌مند است.(3)»

البته این قانون‌گریزی در معنای مثل‌ها ارتباطی مستقیم دارد با پیكره‌ای واحد به نام زبان كه به طور كل خود گستره‌های معنایی جدید می‌یابد. اگر بپذیریم كه شاخص و میزان اصلی زبان یك اجتماع، عامه آن جامعه هستند، با بررسی زبان مردمان كوچه و بازار در می‌یابیم كه پیكره جامعه به زبان نه به شكل مجموعه‌ای از قطعات و پازل‌های مشخص، بلكه به عنوان موجودی زنده و پویا كه مدام در حال تغییر شكل بازیابی خویش است می‌نگرند. این نگرش زنده و پویا باعث می‌شود كه زبان در مواجه با حملات و خطرات مداوم بیگانه كمتر مورد آسیب واقع شود.

ضرب‌المثل‌ها در این میانه نقشی اساسی و تعیین كننده در پویایی و زنده ماندن یك زبان دارند. در واقع در بسیاری از مواقع مثل‌ها قدرت‌های نهفته زبان را به رخ می‌كشند و این نكته‌ای است كه بر ارزش ضرب‌‌المثل‌ها مترتب است، ارزش ادبی! این جملات كه گاه به ریشه‌ای باز می‌گردند و گاه نه، با اختصار و ایجاز نهایت معنی را به شنونده منتقل می‌كنند. گذشته از ضرب‌المثل‌هایی كه ارجاعی به اسطوره‌ها و یا داستان‌های شفاهی یك ملت دارند و لازم است برای فهمیدنشان به این داستان‌ها و گزاره‌ها اشراف داشت، مثل‌های بسیاری هم هستند كه به فهم و تجربه كلی بشر ارجاع می‌شود و به راحتی قابل ترجمه و فهم برای جامعه دیگر هستند. ضرب‌المثل‌ها به عنوان یكی از شاخه‌های اصلی دانش توده، مجموعه‌ای از سخنان و جملات نغز، ظریف و هوشمندانه یك جامعه هستند. جملاتی كه می‌توانند به اتفاقات و حوادثی گوناگون تعمیم یافته و در كل، بخشی از تجربه بشر در مواجه با جهان بیرونی باشند. اینكه همه انسان ها در طول تاریخ با تجربیات و البته عواطفی یكسان برخورد دارند می تواند بهترین محمل برای اشتراك گذاری نوع مواجه با این عواطف و تجربیات باشد. اما این اشتراك گذاری مخصوصاً در جوامعی كه هنوز فرهنگ نوشتاری محكمی ندارند، در فرهنگ شفاهی آنها پدید می‌آید. حال ما به ازای بیرونی این اشتراك گذاری تبدیل می شود به مثل، متل، حكایت، چیستان یا هر شاخه دیگر از دانش شفاهی جامعه‌ای كه هنوز آنقدر پیشرفته نیست تا شبكه كتبی گسترده‌ای داشته باشد. در واقع تا قرن قبل اكثریت مطلق مردمان جهان كسانی بودند كه سوادی نداشتند و در تمام عمر هیچ وقت تجربه مواجه با نوشتار را نداشتند. این نقل سینه به سینه محمل بوجود آمدن ضرب‌المثل‌هایی شد كه هر كدام با جمله‌ای كوتاه معنایی بزرگ و وسیع را به دنبال خود داشتند. اما گذشته از برخی ضرب‌المثل‌ها كه نقلی عمومی دارند، شكل‌گیری مثل ها معمولاً ارتباطی محكم به تجربیات بومی و زیستی یك منطقه خاص دارد. معمولاً انتقال بزرگترین تجربه های بشری در دم‌دستی‌ترین عوامل محیطی انجام می شود. حال این محیط می تواند جامعه ای از عشایر كوچ نشین و بیابان گرد باشد كه با اسب و خیمه و بیابان و حیوانات وحشی سروكار دارند یا جامعه ای روستایی با گاو و گوسفند و مزرعه داری، و یا اجتماعی شهری با محیط خاص خود.

شكل‌گیری ضرب‌المثل در تلاقی دو اشتراك تجربه عمومی بشری و تجربه بومی و محیطی انسان اتفاق می‌افتد. در واقع معمولاً این اشتراك انسانی در محل اشتراك اهالی یك جامعه در تجربیات بومی و محلی خودشان تلاقی دارد. هر چقدر این تلاقی در نقطه نزدیكتری اتفاق بیافتد تجربه بومی‌تر می‌شود و هر چقدر دورتر، جهان شمول تر و كلی تر. اینكه اجتماع انسانی (و نه نوعاً انسانی خاص) به این نتیجه رسیده‌است كه شرم و حیا كنشی خوب و مناسب است شامل تجربه ای از تجربیات كلی بشر است. اما دیزی خوردن روستاییان ایرانی و البته گربه نگه داشتن آنها (برای مقابله با موش) باعث این تجربه می‌شود كه اگر در دیزی را باز بگذاری، گربه از اینكه همه گوشت های آن را بخورد و از اینكه بسیار بیشتر از سهم خود از غذای خانواده برداشته باشد ابا و حیایی ندارد. پس گربه موجود بی‌حیایی است. تلاقی تجربه جهانی خوب بودن حیا و شرم و تجربه بومی گوشت دزدی گربه از دیزی منجر می‌شود به مثل «در دیزی بازه، حیای گربه كجاست؟ » این تلاقی البته گاه در نقطه تعمیم یافته‌تر و دورتری از تجربه زیستی انسان اتفاق می‌افتد. مثل ضرب‌المثل «سالی كه نكوست از بهارش پیداست» . برای همین است كه معمولاً ترجمه و نقل ضرب‌المثل در فرهنگ‌های نزدیك‌تر (مثل ایران و تركیه) ، آسان‌تر و رساتر است از نقل ضرب‌المثل‌های مثلاً مردمان آمریكای جنوبی برای ایرانیان. به طور مثال اگر یك كوبایی ضرب المثل «نمك خوردی نمكدان مشكن» را بشنود حتما باید اطلاعات مبسوطی از سابقه حرمت نان و نمك ایرانیان داشته باشد؛ و باز هم كه صد البته این گفته كلی نیست و بسیاری از ضرب‌المثل‌هایی كه با فرمول برخورد تجربه جهانی و تجربه جهان شمول پیرامونی آفریده شدند به راحتی در فرهنگی دیگر قابل ترجمه و فهم هستند.

دسترسی سریع