این مقاله نشان میدهد چگونه شوخ طبعی (humor) به خلاقیت انسان در حل مسائل كمك میكند.
نویسنده: موزز ما (Moses Ma)
مترجمان: الهه جوادی، سیدامیر ساداتموسوی
***
وقتی فكرهای بكر به ذهنمان میرسد، از ته دل شاد میشویم و گاهی اوقات میخندیم. اما واقعاً خندیدن و ایدهپردازی چه ربطی به هم دارند؟ از لحاظ علمی ثابت شده است كه وقتی شاد و سرخوش هستیم راه حلهای خلاقانهتری به ذهنمان میرسد. در این شرایط ذهنمان آزادتر است و راحتتر فكر میكنیم.
كارونا سوبرامانیام (Karuna Subramaniam) در دانشگاه نورث وسترن (Northwestern)، بر روی این مسئله تحقیق كرد. او بعد از پخش كردن یك فیلم، از داوطلبانش میخواست كه یك پازل فكری را حل كنند. وقتی این آزمایش را بارها و بارها تكرار كرد، به نتیجهی جالبی رسید: كسانی كه فیلم كمدی تماشا كرده بودند، در مقایسه با كسانی كه فیلم ترسناك دیده بودند، عملكرد بسیار بهتری داشتند. بدترین نتیجه هم مربوط به افرادی بود كه یك سخنرانی علمی دیده بودند.
سوبرامانیام با استفاده از MRI مغز متوجه شد كه میزان خلاقیت با افزایش فعالیت بخشی از مغز مرتبط است كه به آن قشر كمربندی قدامی(ACC) میگویند. این ناحیه از مغز در فعالیتهایی مثل تنظیم توجه و حل مساله مشاركت می كند. به طور كلی میتوان گفت كه بخشی از مغز افراد شاد كه به راه حلهای مبدعانه مربوط است، فعالیت بیشتری دارد. فیلم ترسناكی كه در این آزمایش برای شركتكنندهها پخش شده بود، اثر معروف استنلی كوبریك، درخش (The Shining) بود. افرادی كه این فیلم ترسناك را دیده بودند، خلاقیت كمتری در حل پازلها داشتند.
در یك آزمایش ایدهپردازی از 84 شركتكننده دعوت شد كه برای یك تصویر، توضیح كوتاه طنّازانهای بنویسند. این افراد از قشرهای مختلفی مانند دانشجویان، طراحان حرفهای و كمدینهای بداههپرداز بودند. نتیجه این شد كه كمدینها 20 درصد ایدههای بیشتری در مقایسه با طراحان حرفهای مطرح كردند و ایدههایشان 25 درصد خلاقانهتر بود. یكی دیگر از نتایج این مطالعه، در مورد تمرینهای كمدینها بود. بررسیها نشان داد كه این تمرینها میتواند برای ایدهپردازی و طراحی هم مفید باشد و خروجی جلسات ایدهپردازی تا 37 درصد نمرهی بالاتری بگیرد.
ركس جانگ (Rex Jung) استاد عصب شناسی بالینی و جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه نیو مكزیكو این ایده را مطرح كرد كه تواناییهای خلاقانه مشابه تواناییهای عقلانی معمولی نیستند. توانایی درك و تحلیل حقایق و مشاهدات، با توانایی به كارگیری همزمان آنها به روشی خلاقانه، كاملاً متفاوت است. وقتی فعالیتهای فكری معمولی انجام میدهیم، شبكههای عصبی معمولاً به صورت خطی و هدایتشده عمل میكنند. اما وقتی فعالیتهایی با خلاقیت بیشتر انجام میدهیم گویی خطوط شبكههای عصبی مسیرهای پیچیده و پرپیچ و خمی را طی میكنند. طوری كه انگار روند عادی دیدن و پردازش اطلاعات خاموش میشود تا فرصت برای نوع دیگری از فعالیت به وجود بیاید.
اندام شناسی اعصاب خنده
شاخهای اختصاصی از علم وجود دارد كه تأثیرات فیزیولوژیكی و روانشناختی طنز و خنده را بر مغز و سیستم ایمنی انسان بررسی میكند و فیزیولوژی خنده یا ژلاتولوژی (Gelotology) نام دارد. محققان دریافتهاند كه طنز و خنده رفتار شناختی پیچیدهای دارد.
برای مثال، نقشههای مكاننگاری مغز انسان نشان دادهاند كه برای درك كامل یك جوك، تمام اجزای مغز باید با یكدیگر همكاری كنند. به این ترتیب كه ابتدا نیمكرهی چپ مغز شروع به پردازش كلمات میكند، سپس بخشی از لوب پیشانی مغز فعال میشود. 120 میلیثانیه بعد نیمكرهی راست شروع به پردازش میكند و چند میلیثانیه بعد لوب پسسری فعالیت بیشتری از خود نشان میدهد. امواج دلتای مغز با دریافت جوك افزایش مییابد و ناحیهای از مغز به نام نوكلئوس اكومبنس، احساس شادی را فرا میخواند و در نهایت خنده اتفاق میافتد. بنابراین نیمكرهی چپ به پردازش جوك و نیمكرهی راست به درك نكتهی خندهدار آن كمك میكند. در صورتی كه به ناحیهی سمت راست لوب پیشانی مغز آسیب وارد شود، توانایی درك جوك و واكنش خنده یا لبخند به آن را كاهش میدهد.
این فرایند با سایر پاسخهای احساسی شما فرق دارد. پاسخهای احساسی در ناحیهی مشخصی از مغز تعریف میشوند. در حالی كه خنده در یك چرخه تولید میشود كه قسمتهای متفاوتی از مغز را درگیر میكند. این قسمتهای مختلف، با احساسات مهمی مانند دوستی، عشق و محبت نیز مرتبط هستند. بنابراین عمل غیرارادی خنده، میتواند نشانگر نوعی پیوند بین سامانهی عصبی دو فرد مختلف باشد. افرادی كه از مصاحبت یكدیگر لذت میبرند، در كنار هم راحت و بیشتر میخندند و كسانی كه از هم خوششان نمیآید یا از هم متنفر هستند، معمولاً سوژهی مشتركی برای خندیدن ندارند.
محققان دربارهی خنده، نكات بسیار دیگری نیز یافتهاند. برای مثال، خنده دو طرف مغز را تحریك میكند و از این جهت به تقویت یادگیری هم كمك میكند. در این فرایند سیستم عصبی احساسی فعال میشود و بین دو طرف مغز ارتباط برقرار میكند. همچنین شوخطبعی استرس را كاهش میدهد. این مسئله منجر به انعطافپذیری ادراكی (perceptual flexibility) میشود كه از لوازم مهم خلاقیت است.
ریشههای تكاملی شوخطبعی
حس شوخطبعی اولین بار چگونه در انسانها شكل گرفت؟ اگر به عنوان یك مردمشناس مقولهای مثل بارشهای فكری را در نظر بگیریم، میتوانیم به پاسخ قانعكنندهای برسیم. طبیعتاً از گذشتههای دور شكارچیان و جادوگران قبایل دور هم جمع میشدند تا به دنبال بقای خود باشند. چیزی هم كه امروزه در اتاقهای جلسات اتفاق میافتد، زیاد از آن حال و هوا دور نیست. با همین نگاه میتوانیم مباحث دیگر را نیز بررسی كنیم.
رابرت پراوین (Robert Provine)، استاد روانشناسی و بیولوژی اعصاب در دانشگاه مریلند، موضوع خنده را به طور جدی مطالعه كردهاست. او معتقد است خنده، مانند آواز پرندگان، یك سیگنال اجتماعی است. سایر تحقیقات هم تئوری او را تایید كردهاند. مثلاً میدانیم انسانها در جمع، سی برابر بیش از مواقعی كه تنها هستند، میخندند.
یك انسانشناس فرهنگی به نام ماهادو اپته (Mahadev Apte) میگوید: «خندیدن زمانی اتفاق میافتد كه افراد با یكدیگر راحت باشند. و هرچه خنده بیشتر باشد، احساس صمیمیت و پیوند بیشتری در گروه به وجود میآید». ارتباط بین خنده و صمیمیت انسانها، میتواند دلیل مُسری بودن خنده باشد.
مطالعهای كه مركز مك كلیلند (McClelland Centre) انجام داده است، نشان میدهد كه مدیران ممتاز، بیش از دو برابر مدیران معمولی (به طور دقیق 237 درصد) از طنز و شوخی استفاده میكنند. علاوه بر این، مشخص شد كه بین میزان درآمد مدیران و حس شوخطبعیشان همبستگی مستقیمی برقرار است. شاید برایتان جالب باشد كه در سال 2007، سخنرانی استیو جابز در مراسم رونمایی از آیفون، با 0.6 خنده بر دقیقه (LPM) همراه بود. شاید این مقدار در حد مسابقهی استندآپ كمدی خندوانه نباشد، اما مطمئناً از خیلی از كمدیهای معمولی بالاتر است. درواقع برای یك مدیر خلّاق، شوخ طبعی و خنده، یكی از ابزارهای مهم برای تقویت ارتباطات و كنترل رفتار گروه است.
منبع:
http://www.psychologytoday.com/blog/the-tao-innovation/201406/the-power-humor-in-ideation-and-creativity