دلواپس پزشك های غیر متخصص

دلواپس پزشك های غیر متخصص

1403/06/16
|
22:18
|

نویسنده: هادی مومن

دبیرستان كه بودم یكی از بچه‌ها همیشه ردیف عقب كلاس می‌نشست. وقتی من شب امتحان كابوس مشتق و تابع می‌دیدیم او تا پاسی از شب فیلم می‌دید و اصلا مقوله امتحان و استرس برایش تعریف نشده بود. موقع درس دادن هم یا تیكه پرانی می‌كرد یا در كتابش نقاشی می‌كشید.

به كنكور رسیدیم. من قلم چی را جزئی از زندگی كرده بودم و حتی غذا خوردن و سرویس بهداشتی را با برنامه‌هایش می‌رفتم، با تست‌های گاج می‌خوابیدم، از خیلی سبز خیلی بدم می‌آمد، ولی مجبور بودم بخوانم؛ اما این دوست ردیف آخری ما روزی 2 بار استخر می‌رفت و هفته‌ای 3 بار فوتبال، آخر هفته‌ها شمال و تفریحش به راه بود.

دلواپس پزشك های غیر متخصص

خلاصه كنكور دادیم و رتبه‌ها آمد. من با آن همه مطالعه مفید و غیر مفید و بی‌خوابی و حبس در اتاق، رتبه دلخواهم را نیاوردم. اما این دوست ما در عین عدم شایستگی پزشكی قبول شد.

بعد‌ها فهمیدیم كه پدرش سهمیه داشته و او از همان اول خیالش راحت بوده.

فورا به خانه رفتم و پدرم را خوب بررسی كردم ببینم می‌توانم چیزی از سهمیه گیر بیاورم، اما پدرم خندید و گفت عمرا چیزی پیدا كنی، من اصلا تفنگم از‌ نزدیك ندیدم.

حالا كه بحث خانم نعمت زاده و رشته پزشكی داغ است این سوال ایجاد می‌شود كه چرا این سازو كار غلط در كشور ما تغییر نمی‎كند كه هر كسی را بخواهند به هر دلیلی تشویق كنند مستقیم خودش یا فرزندش را وارد رشته دلخواهش می‌كنند كه اكثر انتخاب‌ها پزشكی‌ است.

چرا این درك به وجود نیامده كه كه كسی كه شاید توان هوشی‌اش در حد آبخیز داری جوب‌های تهران است. نباید توسط سهمیه‌ پدرش وارد رشته‌ای شود كه با جان آدم‌ها سرو كار دارد.

باز خانم نعمت زاده به هر حال زحمتی كشیده و توانسته برای كشور افتخار آفرینی كند، ولی تكلیف آن همه آدم كه فقط به واسطه داشتن پدری متمایز وارد این رشته‌ها می‌شوند چیست؟

خلاصه مطلب اینكه واقعا در این كشور همه چی به همه چی می‌آید. حتی وقتی می‌خواهیم كسی‌ را تشویق كنیم كاری می‌كنیم كه شاید بالقوه تهدیدی برای هزاران نفر دیگر باشد.
برگرفته از سایت دفتر طنز حوزه هنری


دسترسی سریع