رمزگشایی از صفوف دیوارنگاره های تخت جمشید
نویسنده: سمیه رستمی
در دیوارنگاره های تخت جمشید دیده میشود كه مردم دستهبهدسته صف ایستادهاند و همین خیلی راحت ثابت میكند در فرهنگ ایرانزمین صف ایستادن ریشه دارد و شاید بتوان گفت هویت ایرانی در همین صف ایستادنها شكلگرفته است.
بعضی زبانشناسان میگویند كلمه «صف» در ابتدا «صفا» بوده كه یعنی مردم از این نوع تجمع خیلی حال میكردند و دچار صفای مفرطی میشدند. ولی بهمرورزمان «الف» آخرش، هنگام جمعبستن كلمه صف حذف شد. یعنی نمیشده بگویند «صفاها» مثل «اژدهاها».
چراكه در گفتگوی روزمرهشان زیاد از كلمه صفاها استفاده میكردند و گاهی دچار حناق حاد میشدند. آن هم موقع هنوز تنفس دهانبهدهان اختراع نشده بود و تلفظ این كلمه تلفات میگرفته.
اما بعضی از زبانشناسان برای اینكه خودی نشان بدهند، گفتهاند: اصلنشم اینطور نبوده و صف در واقع از كلمه «صاف» میآید كه صفتی است برای این نوع تجمع. بعدها بهمرورزمان، صفت جانشین اسم شده.
یك عده از زبانشناسان دیگر كه احتمالاً خواستهاند از بقیه عقب نمانند، گفتهاند: اصلاً صف نبوده! سِف بوده! و اصل اصلش «سِفت» بوده به این معنی كه «سفت بایست سر جایت كه كس ز تو نوبت نَرُباید!».
زبانشناسی در صفحه شخصی خودش گفته: صف در واقع از «سُفته» میآید. بعداً شده سِفت. در دورهای به دلایلی تبدیل به «صفت» شده ولی یك نفر «تای» آخر آن را كه میراث تاریخی ما بوده، اختلاس كرده و به كانادا برده! و حالا فقط صف برای ما باقیمانده. بعدازاین اظهارات فالوورهای پیج او افزایش پیدا كرد و وی توانست تبلیغات بگیرد، چك و سفتههایش را پاس كند. ولی گویا جوری زبانشناسان وی را مورد عنایات خاصه قرار دادهاند كه بعد از آن با زبان اشاره قبایل آدمخوار جنگلهای آمازون صحبت میكند.
به جهت كاركردهای عمیق صف در زندگی بشر، خصوصاً انسان ایرانی، لازم است همگان با اصول ایستادن در صف آشنا باشند. اصل مهم، آگاهی از «چگونگی زدن توی صف» است. یعنی آدم وقتی یك صف میبیند، بلاشك باید برود بزند وسط صف. مقصد صف مهم نیست. از مسیر باید لذت برد. بالاخره در انتهای صف یك چیز با ارزشی هست كه اینهمه آدم از عمر و وقتشان، این سرمایه عظیم بشر، برایش مایه میگذارند.
برای شروع میشود از كسانی كه در صف ایستادهاند به هر بهانهای سر صحبت را باز كرد. كمكم جوری خودش را در صف زورچِپان كند، انگار لكلكها از ابتدا او را همان جا ول داده و رفتهاند. یكمشت تخمه آفتابگردان، ترجیحاً شور یا نخود كشمش در جیب داشته باشد كه افراد را نمكگیر كند.
وقتی حضورش در صف عادی شد از دو نفر جلوتر، سؤالاتی بپرسد كه انگار حیات و مماتش به آن گره كور خورده.
البته باید هر جوابی كه میدهند را بامحبت و مهربانی تحسین كند. به قول مولانا از محبت خارها گل میشود. سركهها مل میشود و حتماً مولوی، وقت صف ایستادن نداشته كه بگوید: نوبت صف یكبهیك طی میشود. همینطور نرم از بغل خودش را بكشد جلو. اگر در انتها متوجه شد، صف دستشویی عمومی بوده؛ ملالی نیست.
میتواند تا آخرین ذره سیستم گوارشش به شانس، ادای احترام كند. حتی اگر مجبور شود پول آفتابه را كارت بكشد. دیده شده بعضی از این اشخاص به سبك دیوارنگارههای تختجمشید، یادگاریهای آموزندهای بر درودیوار سرویس بهداشتی به جا میگذارند كه این حجم از پایبندی به تاریخ ایران، ستودنی است.
البته معمولاً توصیه میشود، هنگام ایستادن در صف یك آفتابه پلاستیكی، ترجیحاً صورتی خالدار كه لببهلب پرازآب، این مایه حیات همراه داشته باشند. با فرض اینكه بعد از تحمل مرارتهای زیاد و خرد كرد فك، یكهو نیاز مبرم به سرویس بهداشتی پیدا كند و خارجشدن از صف همان و ازدسترفتن نوبت همان.
رمزگشایی از صفوف دیوارنگاره های تخت جمشید
عدهای تأكید دارند همراهداشتن پنجهبوكس، جهت خلالدندان، هنگام حضور در صف، الزامی است و معتقدند باید از وقت درست استفاده كرد. این دیگر به سلیقه افراد بستگی دارد، پنجهبوكس باشد یا چاقو ضامندار.
حقیقتاً نمیتوان نقش ایستادن در صف را در ارتقای تابآوری جامعه، هنگام مواجهه با مشكلات، آن هم در منطقه بحرانخیز خاورمیانه نادیده گرفت. حداقل پنج_شش تا نشست و سمینار باید برایش برگزار كنند ناهارش هم كبابكوبیده باشد با دوغ گازدار كه مباحث قشنگ به جان جامعهشناسان و متفكران بنشیند.
صف، كاركردهای شگرف و عمیقی در جامعه دارد. مثلاً در بالابردن آمار ازدواج. مسلماً ازدواجهایی كه آشنایی زوجین در صف صورتگرفته، پایدارتر خواهد بود. افراد در تعامل طولانی با فرهنگ یكدیگر آشنا میشوند. بهویژه اینكه در صف، فحشدادن، امری طبیعی است.
فحش نشاندهنده میزان پایبندی افراد به روابط خانوادگی، روحیات و تایپ شخصیتی و نكات دیگری است كه نان و پنیر صبحانه نویسنده، جوابگوی آنها نیست اقلكم، كباب دندهای، كباب برگی باید برایش صرف كرد. صف میتواند بدون سرمایه خاصی اشتغال افزایی كند.
فرد در صف میایستد و نوبت فروشی میكند. بالاخره وقت گذاشته از دیوار دیگران كه بالا نرفته. گذشته از اینكه صف ایستادن مهارتهای خاص خودش را میطلبد و مرارتهای زیادی در پی دارد.
همین «صف ایستادن» میتواند در افزایش فرزندآوری هم نقش مهمی ایفا كند. بالاخره انسان به ما هو انسان محدود به زمان و مكان است و درآنواحد نمیتواند هفت هشت جا حضور به هم رساند. تعدد فرزندان میتواند راهكار مناسبی برای مقابله با این محدودیت باشد.
این شغل خانوادگی، تعامل والدین و فرزندان را افزایش میدهد. حتی حضور اجتماعی كودكان میتواند هزینههای آموزشی را ضمن ارتقا سطح كیفی آموزش كاهش دهد. وقتی میشود «ادب را از بیادبان فراگرفت و ادب مرد به از دولت باشد!» و بالاخره كسی برای صف ایستادن گزینش نمیشود و هر جور آدمی آنجا میایستد، میتوان به آینده درخشان این كودكان امید بست.
البته باید توجه داشت سن مناسب كودكان برای این حضور تقریباً از اواخر 24 ماهگی است و بهتر است تا قبل از آن بهجای فرزندان از روش سنتی نیاكان بهره برد. یعنی سبدی، زنبیلی را جایگزین كرد. حتی در سنگنگارههای تختجمشید هم در دستان مردم زنبیل و سبد دیده میشود.
زنبیل توری پلاستیكی قرمزرنگ از مدارك سجلی افراد معتبرتر است. البته زنبیل یك كاربرد خیلی تخصصی دارد كه كمتر كسی به آن واقف است و تقریباً میشود گفت یكی از رازهای متخصصان ایستادن در صف است.
مثلاً زمانی كه صفی دو ستونه تشكیل شده باشد، طبق قانون تخلفناپذیر طبیعت، آن صفی جلو میرود كه شما تویش نباشد. ولی میشود همزمان در یك ستون ایستاد و در ستون دیگر زنبیل گذاشت و به ریش این قانون طبیعت هارهار خندید بهشرط اینكه صف دستشویی عمومی نباشد.
امیدواریم مسئولین باتوجهبه این مهم، امكان ایستادن در صفهای طولانی را ایجاد كنند، آن هم برای همه اقشار جامعه با هر توان مالی. یعنی از صف آیفون و سكه و دلار و خودرو گرفته تا رب و روغن و پوشك و…یك ضربالمثل انگلیسی میگوید:
آو دِ مَن نو استاپ این د صف
هیز باگز اند هیز آرتز هاید
برگرفته از سایت دفتر طنز حوزه هنری