صد و هشتاد و یكمین شب شعر طنز در حلقه رندان برگزار شد
به گزارش واحد فضای مجازی رادیو صبا به نقل از روابط عمومی دفتر طنز، صد و هشتاد و یكمین شب شعر در حلقه رندان با یادی از زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، بنیانگذار شب شعر طنز در حلقه رندان، آغاز شد.
اجرای این برنامه بر عهده سعید بیابانكی بود. با توجه به حضور تیم ملی فوتبال در رقابتهای جام ملتهای آسیا، این برنامه فضای فوتبالی و ورزشی داشت.
پیش از آغاز برنامه نیز، مسابقهای بین شركتكنندگان برگزار شد. سوال مسابقه این بود: «تصور كنید نامزد انتخابات شدهاید. یك شعار تبلیغاتی در حمایت از تیم ملی فوتبال بنویسید.»
– چند رباعی و شعری با طعم چای دبش
محمدحسن صادقی به عنوان اولین شاعر به روی صحنه رفت و در ابتدا چند رباعی با حال و هوای حضور تیم ملی فوتبال ایران در رقابتهای جام ملتهای آسیا خواند.
بعضی از رباعیها را با هم میخوانیم:
«كو تیم حریف تا شكستش بدهیم؟!
تاكتیك نشان سرپرستش بدهیم
دروازه آهنیش در هم كوبیم
با خلق حماسه كار دستش بدهیم»
*
«دلگرمكنان فصل سرما هستیم
آن تیم كه جام میبرد ما هستیم
هر گلزده فكر میكند پیروز است
ما فكر نمیكنیم اما هستیم»
*
«كمتر لبِ جو نشسته و جوب ببین
یكسر برو استادیوم آشوب ببین
بازیِ بد بیستودو بازیكن را
مانند مربیانشان خوب ببین!»
همچنین محمدحسن صادقی در ادامه غزلی با موضوع اختلاس چای دبش خواند. در ابیات اول این غزل آمده است:
«احسنت چای دبش بر این اختلاست!
صد آفرین بر اختلاس باكلاست!
نامیم بعد از این تو را استاد شطرنج
بی كیش كردی ماتمان با اختلاست
هوش و حواس ما به جنگ غزّه شد پرت
اما تو كردی جمع با هوش و حواست
با تو نمیبینم حریف منچبازی
زیرا كه شش میآورد یكریز تاست
تا ادعای واردات چای كردی
اثباتمان شد ادعای بیاساست»
– اهمیت ورزش و عكسهایی كه یهویی گرفته میشوند
نسیم عرب امیری دومین شاعری بود كه دو شعر طنز برای حضار خواند.
شعر اول در اهمیت ورزش و پرهیز از یكجا نشینی در دنیای مدرن بود كه بخشی از آن را با هم میخوانیم:
«سالها پیش نرمش و ورزش
میشد اسباب اَمن و آسایش
آن زمان ها بشر نبود اینسان
تنبل و سست و خالی از هیجان
آدمی داشت جنب و جوش زیاد
بشر این قدر هم نبود تنبل
تا شود عایدش دو لقمه غذا
روز و شب می دوید در صحرا
بود آواره توی جنگل و دشت
همه جا را دوان دوان می گشت
تا بگیرد به دست خود خرگوش
بِپزد در كنار ماهی و موش!
خود این كار عین ورزش بود
مغتنم بود و داشت كلی سود».
شعر دوم نیز با عنوان «عكسهای همین الان یهویی» درباره عكسهای زیادی كه گرفته و در فضای مجازی منتشر میشود، خوانده شد.
در ابیات اول این شعر آمده است:
«سالها پیش از این حریم بشر
بود كوچكتر و خصوصیتر
آن زمان ها خدا نكرده اگر
عكس «سه در چهار» یك دختر
پخش میشد به روی اینترنت
راه مییافت توی اینترنت،
میشد از شهر و روستایش طرد
از غم و غصّه خود كشی میكرد!
ولی امروزه عكس آدمها
در تلگرام و قس علی هذا
توی هر شكل و رنگ موجود است
عكسهای قشنگ موجود است
عكس با خانواده، عكس عروس
عكس با اسب و گاو و مرغ و خروس»
– معرفی پادكست رادیو پنارت
در بخشی از برنامه پادكست «رادیو بناپارت» معرفی شد و از علاقهمندان به فوتبال و طنز ورزشی دعوت شد تا شنونده این پادكست باشند.
در توضیح این فصل از پادكست رادیو پنارت آمده است: «در این فصل قراره اتفاقات و حواشی ورزش ایران و جهان رو با حضور كارشناسان خبره، حرفهای و نامآشنای كشورمون در حوزههای مختلف بررسی كنیم و دستهای پشت پرده رو برای شما مخاطبان عزیز رو كنیم.»
– چند رباعی كه از یاسوج آمدند
سیداكبر سلیمانی شاعر و طنزپرداز از یاسوج، چند رباعی با موضوعات مختلف خواند كه بعضی از آنها را با هم میخوانیم:
«از دشمن و دوست سالها چك خوردم
از بخت همیشه تك و پاتك خوردم
در من هوس سواری اصلا مرده است
از بس ز خر مراد جفتك خوردم»
«نه سایه، نه ادكلن، نه پد میخواهم
نه داروی افزایش قد میخواهم
بی خوابم از این عشق خفن، دكترجان
یك بسته دیازپام صد میخواهم»
*
«داغ دل پامال مرا میپرسند
ناسازی اقبال مرا میپرسند
هر بار كه غمهای جهان جمع شوند
از هم فقط احوال مرا میپرسند!»
سیدعلیاكبر سلیمانی با توجه به حضور تیم ملی فوتبال در جام ملتهای آسیا و اسم رئیس فدراسیون فوتبال، «مهدی تاج»، یك دوبیتی خواند:
«همیشه بی پلن اهل شعاریم
همهش به دور بعد امیدواریم
رقیبان فكر جاماند و خوشا ما
بدون قهرمانی «تاج» داریم»
– گزارش بانمك بعضی گزارشگران ورزشی
در ادامه برنامه كلیپی از گزارش بعضی گزارشگران ورزشی پخش شد كه به خاطر هیجان بالای مسابقه، حین گزارش كلمات و عبارات جدیدی میگفتند و در نوع خودشان بامزه بودند.
– دیگر نگویمت كه برو مختصر بخور
فرید فردوسی چهارمین شاعری بود كه به روی صحنه در حلقه رندان رفت و دو شعر خواند. ابیاتی از شعر اول را میخوانیم:
«دیگر نگویمت كه برو مختصر بخور
خوردند و می خورند، شما هم ببر، بخور
اینجا گرسنه اند همه، لطف كن عزیز
در را ببند و راحت و خوش پشت در بخور
این مردم بخیل تو را چشم می زنند
جایی به دور از آفت چشم و نظر بخور
پهن است سفره، اهل تعارف كه نیستی؟
ماها كه روزه ایم، شما بیشتر بخور
خاك است و سنگ، بار تریلی كن و ببر
آب از خلیج فارس بیا تا خزر بخور»
در ادامه نیز، فرید فردوسی نقیضهای بر شعر «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران» از سعدی خواند كه در چند بیت اول آن آمده است:
«بگذار تا بخندم مانند پولداران
كز اسب شیهه خیزد در بین یونجه زاران
هر كاو خیار چنبر روزی چشیده باشد
داند چه سخت باشد كار خیار كاران
شهریه را كه دیده است، برق از سرش پریده است
یارانه ته كشیده است، یاری كنید یاران
چندین كه برشمردم، خوب است كه نمردم
از خرجها نگفتم الا یك از هزاران»
– «طنز موقعیت» در بخش چم و خم طنز
در این جلسه در حلقه رندان، اكبر كتابدار در بخش «چم و خم طنز»، طنز موقعیت را برای حضار توضیح داد.
اكبر كتابدار توضیح داد: «تعریف طنز موقعیت در فیلم و سریال (سیتكام) با طنز موقعیت در متن متفاوت است.
چون در فیلم و سریال، موقعیتهای طنز به ساختمانها و لوكیشنها محدود میشود. اما در ادبیات دست نویسنده در خلق طنز موقعیت بازتر است. طنز موقعیت در ادبیات را میتوانیم در اشعار حافظ و سعدی ببینیم و بخوانیم.»
استاد كتابدار با اشاره به اینكه طنز موقعیت را میتوان در اشعار مولانا هم پیدا كرد، گفت: «در دفتر چهارم مثنوی مولوی، داستان دباغی كه وارد عطر فروشسی میشود و از هوش میرود و با بوییدن سرگین به هوش میآید، نمونه طنز موقعیت در ادبیات است.»
وی درباره طنز موقعیت در اشعار فردوسی نیز گفت: «در اشعار فردوسی هم میتوانیم این طنز را پیدا كنیم. مناظرهای كه در ابتدای «مبارزه رستم و اشكبوس» اتفاق میافتد، نمونهای از طنز موقعیت است.»
اكبر كتابدار با اشاره به داستان «ارمغان موبد» یا «هدیههای كریسمس»، گفت: «خیلی از محققین برای توضیح طنز موقعیت در ادبیات این داستان را تعریف میكنند. چون این داستان فداكاری زن و شوهری برای خرید كادوی سال نو را نشان میدهد كه در نهایت هیچكدام نمیتوانند از كادویشان استفاده كنند.»
– به كجا گل بزنم؟
علی محتشمی شاعر بعدی بود كه روی صحنه رفت و دو شعر برای حضار خواند.
شعر اول، نقیضهای بر یكی از اشعار سعدی بود كه بخشی از آن را با هم میخوانیم:
«چون آهویِ پر رویِ ز شیران نرمیده
در محضرِ استادم و رنگم نپریده!
ما هیچ نگفتیم و همه شهر بگفتند
از شاعر خنگی كه به جایی نرسیده!
گفتند كه دكتر بشوی یا كه مهندس
در كودكی ام لپِ مرا هر كه كشیده
اما چه شدم ؟ شاعر بی نام و نشانی
هم سختی و بدبختی و هم رنج كشیده»
محتشمی با اشاره به عملكرد تیم ملی فوتبال ایران در بازی با هنگكنگ، شعری خواند كه در چند بیت اول آن آمده است:
«بگذارید من امشب دو سه تا گل بزنم
از زمین، زیر زمین، روی هوا گل بزنم
من ملك بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد مرا تا به شما گل بزنم!
روز اول كه به استاد سپردند مرا
به من آموخت كه تا روز جزا گل بزنم!
ازكجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به كجا میروم آخر؟ به كجا گل بزنم؟»
– برخورد در شعر طنز
مجید رحمانی صانع از مشهد، شاعر دیگری بود كه روی صحنه رفت و در ابتدا خودش را اینگونه معرفی كرد:
«رحمانیام، صانع، سفیر شور و خنده
از مشهدم، دلها به شهر بنده، بنده
هستم فروتن، می شود این را بپرسید
از حافظ و سعدی، دو تا شاگرد بنده!»
رحمانی صانع به عنوان اولین اثر، شعری خواند كه در چند بیت اول آن، آمده است:
« خداوندا یكی را گاو دادی
نصیب ما نشد گوسالهای هم
یكی را دادهای گوساله اما
به ما حتی نه یك بزغالهای هم
نشاندی چاه پیش روی ما و
كنار چاهها، یك چالهای هم
به یك عده عطا كردی ژن خوب
گروهی خاصتر را هالهای هم
به آنها ثروت و خانه، به ما چه؟
نه سودایی، نه آهی، نالهای هم»
رحمانی صانع در ادامه شعری با عنوان «برخورد» را خواند كه چند بیت از آن را میخوانیم:
« تا كه گفتم سخن از پتك، به سندان برخورد
تا كه گفتم ز قد سرو، به سروان برخورد
تا كه گفتم سخن از گاو، برهمن شد شاخ!
صحبت از هند شد و فیل، به فنجان برخورد!
گفتم از ضربه دایی، نگران شد خاله!
صحبت خاله شد و خرس، به نادان برخورد!
گفتم از منگل و ناگاه گلی اخم نمود
گفتم از جانی و…ای وای، به جانان برخورد!
گفتم از بانك یكی پول مرا كش رفته
صحبت كش شد و گفتند به تنبان برخورد!»
– مسابقه
سعید بیابانكی، مجری در حلقه رندان، به مخاطبان برگزاری مسابقه را یادآور شد و از حاضرین در جلسه درخواست كرد كه تا پایان برنامه، پاسخ سوال مسابقه را به مسئولین حاضر در جلسه تحویل دهند تا در انتهای برنامه داوری شود.
– موسیقی زنده
مهدی فرجالهی، طنزپرداز و مجری رادیو، در ادامه برنامه روی صحنه رفت و با گیتار موسیقی زنده اجرا كرد.
وی یكی از سرودههای شروین سلیمانی را در قالب آهنگ برای حاضرین در برنامه خواند.
– مروری بر زبان فارسی در گزارشهای فوتبال
دكتر اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز، درباره زبان ساختگی اداری در گزارش فوتبال گفت: «در زبان ساختگی اداری، تعدادی درازنویسی رواج دارد كه مناسب كلام طبیعی نیست. مثلا به جای «نوشتن» مینویسند: «رقم خورد». این زبان برای اداره است و وقتی وارد گزارش ورزشی شود، مضحك میشود.
چون تماشای فوتبال یك كار طبیعی در زندگی روزمره است و نباید با این زبان ساختگی همراه شود.»
دكتر امینی در ادامه چند نمونه از ادبیات ساختگی در گزارش ورزشی خواند:
– «اگر اینجور توپها گیرِ بازیكن درجه یك برسد»
– «یك ارسال روی دروازه فرستاده میشود»
– «میخواهد پرتاب بلند اوت را در دستور كار داشته باشد»
– «ببینیم توپ را بیرون میزنند یا ادامه بازی را مد نظر خواهند داشت».
ایشان متذكر شد كه در زبان فارسی این عبارات و جملات را نمیسازیم و در زندگی روزمره چنین جملاتی نمیشنویم.
دكتر اسماعیل امینی در انتها شعری خواندند كه در ابیات اول آن آمده است:
« من نه منم، نه من منم، من كه منم كم از منم
من نه كمم، كم است من، تحفه منم گفته ننهم
گوهر یك دانه منم، تاسم و شش خانه منم
ناطق پر چانه منم، فاقد معنا سخنم
ای كه ز فرط لاغری پوست بر استخوان شدی
بنگر من ز پرخوری بیشتر از چهل منم»
– نثرخوانی طنز
مرتضی درخشان طنزپرداز دیگری بود كه متناسب با حال و هوای برنامه، نثر طنزی با موضوع فوتبالیست شدن خواند.
در بخشی از آن نوشته است: «من قدیمترها فوتبالیست بودم، شما احتمالا آمدید كه طنز بشنوید و فكر میكنید كه چه شوخی بیمزهای است، اما به همین سوی چراغ من یك زمانی در لیگ نوجوانان تهران یك دفاع راست چقر و بد بدن بودم.
یك چیزی توی مایههای كورتانیدزه در كشتی، شبیه مایك تایسون در بوكس و جان كافی در گرین مایل!
دقت كنید، توپ در هیچكدام از این مثالها وجود ندارد، به این خاطر كه من هم خیلی به توپ كاری نداشتم، مربی به من گفته بود توپ رد شد بازیكن رد نشود، من هم خیلی حرف گوش كن بودم، اما متاسفانه توپ لعنتی گرد بود و همیشه رد میشد و من مجبور بودم از فنون پاندای كونگفو كار استفاده كنم.
تیم ما نهایتا میتوانست بیست دقیقه از خدمات شایان بنده توی زمین مستفیض شود و بعد از آن ده نفره بازی میكردند و البته خیلی هم راضی به نظر میرسیدند.
اما مسئله این متن سبك و نوع بازی كردن من نیست، موضوع مربوط به عقد و ثبت قراردادم با تیم معادن تهران است…».
– عاقل آن است كه ذهنِ متمركز دارد
امید مهدینژاد آخرین شاعری بود كه در شب شعر در حلقه رندان 181 شعر خواند.
او در ابتدا غزل طنزی خواند كه در ابیات اول آن آمده است:
«عاشقان بمباند و ما خمپارهایم
هر دوتا در نوع خود بیچارهایم
عاشقان با خرج، ما با چاشنی
در پی تركیدن یكبارهایم
هر دو میچرخیم دائم دور یار
یار خورشید است و ما سیارهایم
واعظان آن كار دیگر میكنند
گر چه ما هم نسبتا اینكارهایم»
مهدینژاد در ادامه شعر دیگری خواند كه چند بیتی از آن را میخوانیم:
« عاقل آن است كه ذهنِ متمركز دارد
بهر انجام همهكار مجوز دارد
دفتر و دستك و راننده و خارنده و تیم
منشی و حاجب و دربان و محافظ دارد
كار خود را ببرد پیش به هر گونه كه هست
دست در هرچه فرایند و پروسز دارد
دوش گفتا خز و خیلی به پلنگی در چت:
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد؟
و چرا در قفس هیچكسی كركس نیست؟
و طبیعی چه كم از لیفت و پروتز دارد؟»
– حسن ختام و اهدای جوایز
در انتهای برنامه نیز به برگزیدگانی كه در مسابقه ابتدای جلسه شركت كردند به قید داوری و در نهایت به بعضی از شركتكنندگان به قید قرعه كتاب طنز هدیه داده شد.