طنز و هجو و نمونه هایشان در اشعار قدما

طنز و هجو و نمونه هایشان در اشعار قدما

1402/08/01
|
09:45
|

نویسنده: الهه ایزدی

هجو برخاسته از روح دشمنی و كینه‌توزی است و طنز برگرفته از ذوق سلیم و لطافت و ظرافت طبع بشری.

این شعر منسوب به بهرام گور است و گفته شده كه در ستایش خودش آن را سروده:

منم آن پیل دمان و منم آن شیر یله نام من بهرام گور و كنیتم بوجبله

دو شعر هجو از رودكی به جا مانده:

ندیده تنبل اوی و بدیده مندل اوی
دگر نماید و دیگر بود به سان سراب

و

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زبان
لشكرت همواره یافه، چون رمه رفته شبان

بیشتر شاعران پس از رودكی هجو‌سرا بوده‌اند. در دیوان اكثر شعرای فارسی‌زبان، هجو نمونه‌های فراوانی دارد. سوزنی كه از شعرای هجوگوی قرن ششم است می‌گوید:

مثل نان فطیر است هجا، بی‌دشنام
مرد را درد شكم خیزد از نان فطیر

در هجاگویی: دشنام مده! پس چه دهم؟
مرغ بریان دهم و بره و حلوا و حریر؟

انوری هم از شاعران توانمند دیگری است كه بخشی از هجوهای او طنز‌آمیز و هنرمندانه است:

خواجه اسفندیارا می‌دانی؟
كه: به رنجم ز چرخ روئین تن؟

من نه سهرابم و ولی با من
رستمی می‌كند مه بهمن

خرد زال را بپرسیدم:
حالتم را چه حیلت است و چه فن؟

گفت: افراسیاب وقت شوی
گر به دست آوری ز می دو سه من

باده‌ای چون دم سیاوشان
سرخ، نه تیره چون چه بیژن

گر فرستی، تویی فریدونم
ورنه روزی، نعوذ بالله، من

همچو ضحاك ناگهان پیچم
مارهای هجات بر گردن

نام‌های شاهنامه‌ای این قطعه هجویه را لطیف كرده است. هجو زیر هم از انوری است كه هنرمندانه ساخته شده:

خواجه بر من اگر سلام كند
چون قیامش كنم، تمام كنم

او زدونی با نیمه برخیزد
بعد از آن چون بدو سلام كنم

او چو حمدان خود قیام كند
من چو حمدان خود قیام كنم

اما سخن طنزآمیز با هجو تفاوت دارد. شعرای بزرگ اشعارشان بیشتر با طنز درآمیخته. در غزلیات حافظ به طنزهای لطیف فراوانی بر‌می‌خوریم.

سعدی هم طنزهای بسیار زیبا و پرمفهومی دارد و در پایان كلیاتش، تعدادی هجو و طنز تحت عنوان «مطایبات» آمده است. در گلستان هم نمونه‌های زیادی به چشم می‌خورد.

طنز، سخنی است كه هنرمندانه ادا شده باشد و پیامی اخلاقی، فلسفی، اجتماعی و انتقادی داشته باشد و شنونده حس شادی و شگفتی بعد از شنیدنش داشته باشد. خاقانی درباره طنز گفته:

زبون‌تر از مه سی روزه‌ام، مهی سی روز
مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
به صد دقیقه از آب درمنه تلخ‌ترم
به سخره چشمه خضرم چه خواند آن دریا

حافظ كه از بزرگترین طنز‌سرایان است می‌گوید:

غمناك نباید بود از طعن حسود ای دل!
شاید كه چو وابینی! خیر تو در این باشد

ناصح به طنز گفت: حرام است می، مخور!
گفتم: به چشم و گوش به هر خر نمی‌كنم

در نیل غم فتاد، سپهرش به طنز گفت:
الآن قد ندمت و ما ینفع الندم

طنز معمولا به‌صورت كنایی و غیر‌مستقیم گفته می‌شود و صنایع ادبی مثل: ایهام، اغراق، مجاز، جناس‌، مدح شبیه به ذم یا ذم شبیه مدح و … در آن به كار می‌رود.

فردوسی گفته:

از آن گفتم این بیت های بلند
كه تا شاه گیرد از این كار پند

دگر شاعران را نیازارد او
همان حرمت خود نگهدارد او

كه شاعر چو رنجد بگوید هجا
بماند هجا تا قیامت بجا

طنز بیانی هنرمندانه برای تحمل آلام زندگی و كم كردن از رنج‌ها و غم‌هاست. طنزهای شعرای بزرگ مثل مولوی و عبید زاكانی و ایرج میرزا درس‌ زندگی می‌دهند و از اوضاع اجتماعی و جهل و خرافه و بی‌فرهنگی مردمان انتقاد و ستمكاران را سرزنش می‌كنند.


منبع سایت دفتر طنز حوزه هنری

دسترسی سریع