باستر كیتون هم مانند خیلی از هنرمندان، اسمش یك چیز بود ولی چیز دیگری صدایش میكردند. اسم كامل او جوزف فرانسیس كیتون است.
او در سال 1895 همزمان با اختراع و شكلگیری سینما، در خانوادهای هنرمند در آمریكا بهدنیا آمد. پدر و مادرش آكروبات اجرا میكردند.
چیزی كه بعدها باستر كیتونِ كمدین را به شهرت رساند، بازی در فیلمهای صامت كمدی با یك چهره بیحالت بود كه باعث شد به «صورت سنگی» معروف شود. او از چند انگشتش هنر میریخت و علاوه بر بازیگری، نویسندگی و كارگردانی هم میكرد.
باستر و كودكی
بعد از تولد باستر، خانوادهاش گروهی سهنفره را به نام گروه كیتونها تشكیل دادند و باستر در سه سالگی همراه والدینش به روی صحنه رفت. بدن نرم و انعطافپذیری داشت و استعدادش در انجام حركات آكروبات دهان تماشاچیها را از تعجب و حیرت مثل اسب آبی باز میكرد.
همین ویژگی بدنی باعث شد بعدها به بزرگترین بدلكار فیلمهای خودش تبدیل شود و سختترین صحنههای فیلمهایش را خودش بازی كند كه البته آسیبهای زیادی هم دید.
سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خانه الكتریكی» مچ پایش را به فنا داد و در فیلم «شرلوك جونیور» گردنش شكست.
او وقتی ششماهه بود از پلههای یك ساختمان سقوط كرد، اما صدمه ندید؛ یكجورهایی ضدضربه بود! به همین دلیل اسمش را «باستر» یعنی نابودگر و شگفتانگیز گذاشتند.
باستر و فیلمها
اغلب فیلمهای او كمدیهای اسلپاستیك (بزن و بكوب) هستند. «ژنرال» یكی از شاهكارهای كیتون است كه نقش اول آن را هم خودش بازی كرده. این فیلم یكی از ماندگارترین آثار سینمای صامت است و در نظرسنجی انستیتو فیلم آمریكا به عنوان هجدهمین فیلم برتر تاریخ سینما شناخته شده است.
اورسن ولز معتقد بود كه باستر كیتون بزرگترین دلقك تاریخ سینما است.
یكی از بهترین فیلمهای كوتاه او كه تنها بیست دقیقه است، «یك هفته» نام دارد.
در صحنهای از این فیلم كه خودش هم آن را كارگردانی كرده، زنی در وان پرآب در حال استحمام است كه – سانسورچی جان، صبر كن. باستر خودش اینجا را سانسور كرده – ناگهان صابون از دستش لیز میخورد و بیرون از وان میافتد. دستی از خارج از كادر وارد میشود و جلوی لنز دوربین را میگیرد و وقتی كنار میرود، زن صابون بهدست در حال لبخند زدن است.
این اولین و بهترین خودسانسوری در سینمای آن زمان بود كه نوآوری و ساختارشكنیاش بعدها توسط منتقدان برجستهای تحسین شد.
او در میانسالی در فیلم «بلوار سانست» بهكارگردانی بیلی وایلدر بازی كرد و خوش درخشید.
دیگر آثار او برو به غرب، بز، كشتی بخار بیل جونیور، فیلمبردار، هفت شانس، مهماننوازی ما، پلیسها و لایملایت هستند.
باستر و چاپلین
بازی كوتاه او در فیلم «روشنیهای صحنه» آن قدر بینظیر بود كه چارلی چاپلین كه كارگردان آن فیلم بود، مجبور شد برای حفظ برتری و شهرت خود سكانسهای زیادی از بازی او را از فیلم حذف كند كه البته بهنظر نگارنده متن، خیلی نامردی كرده است. خب خودش را میكشید بالاتر چرا باستر را كشیده پایین؟!
كیتون سالهای سال زیر سایهٔ بازیگرِ همعصر خود، چارلی چاپلین زندگی كرد، اما برخلاف او هیچوقت در رفاه و آسایش زندگی نكرد. شاید چهرهٔ غمگین و سرد باستر بهخاطر سختیهایی باشد كه در زندگی كشیده بود.
باستر و پایان زندگی
او در زندگی توی دستاندازهای زیادی افتاد و عقاب نبود كه همیشه در اوج باشد. او هم مثل هنرمندان بسیاری كه با دست خودشان تیشه به ریشهشان زدند، با بستن قرارداد با یك كمپانی فیلمسازی بهنام مترو گلدوین مایر، خلاقیت و استعدادش را به باد فنا داد و بزرگترین اشتباه زندگیاش را رقم زد.
فشار تهیهكنندگان كمپانی، نوآوری و خلاقیت كارگردانان را كور میكرد و آزادی عمل را از آنها میگرفت. او در زندگی زناشویی هم دچار مشكلات زیادی شد و در نهایت، ورشكسته شدنش قوزبالاقوز شد و همسرش تقاضای طلاق كرد.
باستر در چند فیلم بلندِ ناطق بازی كرد، اما نتوانست موفقیتهای گذشتهاش را تكرار كند. او در سالهای آخر عمر تنها و گوشهنشین بود. باستر كیتون، مردی كه در هیچ فیلمی نخندید، در 70 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت.
پایان
نویسنده: الهه ایزدی