تاریخ روی تردمیل

نوشته: پدرام ابراهیمی

ناشر: روزنه

موضوع: این كتاب از تكرار تاریخ و اشتباهات تاریخی در كشورمان ایران می‌گوید و از نظر نویسنده این مسئله باعث می‌شود؛ طنز تاریخی ایران اگر طنز خوبی باشد، هرگز كهنه نشود.

1399/04/09
|
14:15
|

این كتاب، كنسرو تاریخ است؛ یك‌جور «حافظه تاریخی همراه» برای آن‌ها كه از كوتاهی مدت حافظه تاریخی‌شان رنج می‌برند. تقویم دویست رویداد تاریخی است از زادروزها، مرگ‌های طبیعی (مثل چیزخور و كاردی شدن) و مرگ‌های غیر طبیعی (مثل سكته)، جنگ‌ها، محاكمه‌ها، سرنگونی‌ها، اختراع‌ها، عشق‌ها، دروغ‌ها و البته، رازها، برای بی‌حوصله‌ها، تاریخ‌گریزها و فراموشكارها. تاریخ تسمه تقلای بشری كه سده‌ها و هزاره‌هاست مثل همستر در گردونه می‌دود. می‌دود. و همچنان می‌دود.

«پدرام ابراهیمی» طنزپردازی جوان و شناخته شده است كه در سال‌های اخیر با انتخاب موضوع‌های خلاقانه؛ مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران را به طنز كشیده است. نخستین كتابش «نئوگلستان» بود كه گلستان سعدی را با زبانی تاریخی اما با پرداختن به مسائل امروزی بازنویسی كرد. طنز پر محتوا و هوشمندانه پدرام ابراهیمی، او را به طنزپرداز و نویسنده‌ای مطرح تبدیل كرده است.


بخشی از كتاب تاریخ روی تردمیل:


فروردین
هر سال می گیم
اول فروردین

روز اول فروردین كه در آن میتوكندری هم كركره ی تنفس سلولی را می كشد پایین و تعطیلی شدیدی بر همه چیز حاكم است، روزی ا ست كه كوروش آن را در مارس سال 538 قبل از میلاد جشن گرفت. گفته می شود در اولین جشن نوروز وقتی برای كوروش شعر « هر سال می گیم دریغ از پارسال » خوانده شد، گوینده را به جرم تشویش اذهان عمومی، به پاشیده شدن آب پوست نارنج در چشم محكوم كرد زیرا « پارسال » كجا بود آخر؟!
ریشه ی اساطیری نوروز را اما به دوران جم، پادشاه دوران افسانه ای ( 4) ایران، می رسانند. شنیده شده در یكی از مراسم نوروز در بارگاه جمشید، یكی از صله بگیران و برق اندازان با پرشی بلند در تاریخ ادبیات بیتی از حافظ خوانده بدین مضمون:

« سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
كه جام باده بیاور كه جم نخواهد ماند »

كه جمشید سریع پاسخ داده: « اینجا از این خبرها نیست. با همین چای و شیرینی نخودچی دهانتان را باتلاقی كنید و بدرود. »

اما جلوتر كه بیاییم یكی دیگر از مناسبت های دیگر اول فروردین، تاج گذاری آغامحمدخان قاجار در سال 1174 خورشیدی است. موسس سلسله ی قاجار كه علی رغم بی بهره بودن از زیرساخت های لازم، دودمان مصمم و نَرویی را بر ایران حاكم كرد كه نشان دادند چیزی كه برای دیگران پت و مت است، برای ما سلسله ی پادشاهی است. آغامحمدخان به معماری و مبحث ساخت مصالح ساختمانی از مواد طبیعی علاقه ی وافری داشت و توانست گنبدهای زیبایی با چشم و چار و سر و كله ی مردم بسازد. او تهران را پایتخت خود قرار داد كه در پی آن گاری چی ها و قاطرداران این شهر ضمن غر زدن، به هم می گفتند: هیمن طوری پیش بره اسب و قاطر اضافه كنن، تا پنج سال دیگه تهران قفل می شه. فقط به فكر خوردنن!»

دسترسی سریع