كتاب طنز «ابوی فدوی» اثر احمد ملكوتی خواه

اگر اهل خاطره‌بازی و نوستالژی هستید و یا از زخم‌خورده‌های! اتفاقاتی هستید كه تفاوت نسلی برای پدر_پسرهای تیپیكال ایرانی رقم می‌زند، خواندن كتاب “ابوی فدوی” را به شما توصیه می‌كنیم.

1399/09/10
|
10:10
|

“احمد ملكوتی‌خواه” در این كتاب به زبان طنز از عقاید و تفكرات پدرش و روابطش با او می‌گوید. تفكرات و ایدئولوژی‌های یك پدر جاافتاده مذهبی در رابطه با تكنولوژی، رانندگی، اخلاقیات و… همه را با یك لحن و زبان جالب در این كتاب خواهید خواند.

زبان كتاب محاوره است، خیلی هم محاوره است. آنقدر كه به‌لحاظ زبانی گاهی شك می‌كنی داری مطالب یك كانال تلگرامی را می‌خوانی یا یك كتاب طنز را! مثلا آن‌جا كه به‌جای “خیلی” از “خعلی” استفاده كرده و الخ…

البته با آن لحن و ادبیات، و با استفاده از كلمات قلنبه سلنبه ولی در عین حال محاوره، حس می‌كنید نویسنده روبه‌رویتان نشسته و دارد خودش برایتان خاطره تعریف می‌كند. گاهی حتی از خواندن بعضی عبارات سنگین در یك جمله كاملا محاوره غافلگیر می‌شوید و خنده‌تان می‌گیرد.

دانلود كتاب PDF ابوی فدوی از طاقچه با كد تخفیف 25% : shirintanz

بعضی از اتفاقات و خاطرات كتاب “ابوی فدوی” آن‌قدر آشنا هستند كه با خواندن آن‌ها ممكن است با صدای بلند بگویید: “وااای! راست میگه!”. ممكن هم هست با صدای آرام همین را بگویید. یا حتی ممكن است توی دلتان همین را بگویید. به هرحال مهم این است كه حتما این جمله را می‌گویید.

بعضی از خاطرات هم مشترك هستند، منتها عكس‌العمل پدرها متفاوت است و شما با خواندن آن‌ها به ایدئولوژی‌های پدر خودتان واقف می‌شوید.

كتاب “ابوی فدوی” نوشته “احمد ملكوتی‌خواه” است كه انتشارات قاف آن را در 72صفحه و خیلی جمع و جور، منتشر كرده‌است.
برشی از كتاب ابوی فدوی :

یه بار هم باس بیشینم دلایلم رو برای آقام بگم كه: جمع كردن سفره سحری، چل و پنج دقیقه قبل از اذان، فی نفسه ثواب نداره. شوما اهل ناله و نافله و مناجاتی. ما قبرستان نشینان عادات سخیف كه همه چیز رو به تیغ عادت و تكرار سر بریدیم و با عادت و تكرار سربریده شدیم، اگر هم زود از سر سفره پاشیم، می‌ریم گوگل پلاس. پس رخصت بدین این یه لقمه نون و تخم مرغ و خرما رو با طیب خاطر و فراغ بال بخوریم مردونه.

سحرها یه تذكر از رادیو می‌خوریم، دوتا از آقام. یه اعلام وقت رادیو می‌ده، چارتا بابام. به كی قسم به كی قسم، اون ویتامینی كه تو سه دقیقه آخر جذب بدن می‌شه، تو كل بازه افطار تا سحر جذب نمی‌شه. اصلا كار اون موقعه. عطف به همین موضوع، سحر رفتیم شربت به لیمو بخوریم، دست تقدیر و بازی سرنوشت، بطری عرق نعنا رو كنار شربت به لیمو قرار داده بود.

اشتغالات ذهن كثرت پیدا كرد، تویه گیرودار اسیر اشتباه شدیم، عرق نعنا رو بدل از آب گرفتیم و قاطی به لیمو كردیم. یك پدیده بسیار شوم. یك پدیده به‌غایت زشت. یك اتفاق بسیار ناگوار و نامیمونی رقم خورد. آمیزه ای از تلخی و شیرینی، فرجامش بی مزگی: طعم زندگی

نویسنده : محدثه مطهری/راه راه

دسترسی سریع