ناصر فیض : شاعر طنزپرداز از ادبیات و خنده در روزگار سخت می‌گوید

فیض معتقد است كه شاعر طنزپرداز اگر هوشمند و رند باشد، می‌داند حرفش را چطور بزند كه به مقصد برسد و در این راه، شاعران طنزپرداز سرسبز دارند و زبان سرخ. گفت‌وگوی همشهری را با این شاعر طنزپرداز بخوانید.

1399/02/23
|
10:56
|

بعضی‌ها به او می‌گویند اخموترین شاعر طنزپرداز؛ اینكه چطور می‌شود شاعری سراغ شعر طنز برود اما در نهایت اینطور معروف شود، از ویژگی‌های جالب ناصر فیض است. نام او با اشعار طنزی كه خنده بر لب مخاطبان آورده و ابیات مشهوری كه در یادها مانده، شناخته می‌شود.

آن زمان كه فیض سراغ شعر طنز و برگزاری شب‌شعر برای چنین نوع از اشعار رفته، خیلی‌ها فكر می‌كردند نمی‌شود شعر طنز گفت و آن را برای دیگران خواند. اما شب‌شعرها، كارگاه‌ها و جشنواره شعر طنز باعث شد تا كم‌كم طنزپردازان دیده شوند؛ روزنامه‌ها به این نوع شعر علاقه‌مند شوند و یك ستون طنز ایجاد كنند و بعد اهالی تلویزیون هم سراغ طنز بروند.

فیض معتقد است كه شاعر طنزپرداز اگر هوشمند و رند باشد، می‌داند حرفش را چطور بزند كه به مقصد برسد و در این راه، شاعران طنزپرداز سرسبز دارند و زبان سرخ. گفت‌وگوی ما را با این شاعر طنزپرداز بخوانید.
در هفته‌های اخیر بسیاری از ما برای آرامش‌گرفتن و دوری از فشارهای روحی، به كتاب‌خواندن پناه بردیم. به‌نظر شما ادبیات و شعر می‌تواند ناجی حال روحی آدم‌ها باشد؟

كتاب یكی از كارآمدترین ابزارهای ارتباطی با جهان درون و بیرون انسان‌هاست و معجزه‌آسا می‌تواند حتی شرایط و فضاهایی را كه در جهان واقعی وجود ندارند، خلق كند. ما را به عوالم و موقعیت‌هایی ببرد كه چه بسا برای نخستین بار با آنها آشنا می‌شویم.

فكر و اندیشه در مواجهه با آنچه كتاب به ما می‌دهد، دچار چالش و تعامل با جهانی می‌شود كه هرچه هست سكون و جمود و توقف نیست و رهاوردی كه دارد از جنس تامل و درنگ است و این همه یعنی شناخت و یافتن و درك هستی و خود.

با شناخت، انسان می‌تواند از فشار بلاتكلیفی و سردرگمی در عالم رهایی پیدا كند. كتاب گاه به‌عنوان سنگ صبور ماست و با آن درد دل می‌كنیم، پای صحبت آن می‌نشینیم و با این ماجرا و كشف آنچه قبل از آن برای ما بیگانه بود، این احساس در ما بیدار می‌شود كه زندگی آن‌قدرها هم بی‌پایه و اساس نیست و جهان بر پایه حساب‌شده‌ای بنا شده است.

با این اتفاق بدون تردید امید در انسان زنده می‌شود. ادبیات، انسان‌ها را به هم نزدیك می‌كند و كتاب این فرایند را تسریع می‌بخشد و آن را در اختیار تمامی نسل‌ها قرار می‌دهد. خلاصه این اشاره‌ها یعنی همان تعبیر معروف كه كتاب، بهترین دوست ماست. این روزها اغلب ما واقعا به كتاب پناه بردیم و در حقیقت استیصال خود را با آن قسمت كردیم تا روحی متعادل پیدا كنیم.
به‌نظر شما بزرگ‌ترین آسیب شعر طنز هم‌اكنون چیست؟

شبیه هم‌شدن و از روی دست هم نوشتن فاجعه‌بار است و این اختصاص به شعر طنز ندارد. متأسفانه در یكی دو دهه اخیر این اتفاق به‌شدت افتاده است. بسیاری از آثار شاعران طنزپرداز بدون امضای‌شان، قابل تشخیص نیستند. شاعران شیوه و نشانه‌های خاص خود را ندارند و استقلال فكری و زبانی خاصی پیدا نكرده‌اند. نگاه‌ها شبیه به هم هستند، سوژه‌ها غالبا یكی است و این یعنی آنچه می‌شنویم تكرار حرف دیگران است كه جاذبه و لطف لازم را برای ما ندارد.

ناظم حكمت در شعری می‌گوید: زیباترین دریاها، دریایی است كه هیچ كشتی در آن رانده نشده است. علاوه بر منظور دیگری كه شاعر از این تعبیر دارد، این شعر را اگر مصادره به مطلوب كنیم می‌توان برداشتی اینگونه از آن داشت كه ناشناخته‌ها همیشه زیباترند و انسان همیشه از یافتن و كشف‌كردن لذت می‌برد. بحث دیگری كه دامنگیر شعر طنز روزگار ما شده، بی‌توجهی بعضی شاعران به زبان و شناخت ظرفیت و ظرافت‌های خاص زبان فارسی است.

این امر تا آنجا پیش رفته كه منجر به سهل‌انگاری مفرط و مزمن شده است. بی‌توجهی به ساختار دستوری ادبیات و انسجام جملات در موارد بسیاری باعث دورشدن از سلامت روانی و حتی غیرقابل درك‌شدن برخی از آثار شده است. به بهانه و با قید اینكه این طنز است، هیچ مجوزی برای شاعر صادر نمی‌شود كه دستور زبان و معیارها و موازین آن را كنار بگذارد. شاعر اگر آگاهانه بعضی ساختارها را به هم بریزد می‌تواند باعث خلق شود و حتی شگفتی بیافریند كه بحث دیگری است. یكی از طنزپردازان می‌گوید اگر شعر به مفهوم عام، تخصص باشد، شعر طنز و كلا طنزپردازی، فوق‌تخصص محسوب می‌شود.
چه آسیب‌های دیگری را می‌توان در این فضا مشاهده كرد؟

تعدد محافل بی‌در و پیكر طنز در گوشه و كنار، مخصوصا تهران یكی دیگر از آسیب‌های شعر طنز امروز است چون شاعر غالبا برای ذوق و پسند عامه و در مواردی نیز مسئول برگزاركننده برنامه، شعر می‌گوید؛ شعری كه مورد مصرفش یك یا چند جلسه بیشتر نیست و گاه هدف خاصی را هم دنبال نمی‌كند. در چنین شرایطی وضع شعر و شاعرانی كه با موضوع روز اثری خلق كرده‌اند ناخوشایندتر است، زیرا به محض گذشتن مدتی از ماجرای مربوطه، شعر هم فراموش می‌شود.

موضوع دیگر، شتابزدگی شاعر در چاپ آثار است. این شتابزدگی غالبا با مقداری بی‌ملاحظگی و سهل‌انگاری همراه است؛ چرا كه شاعر جوان و جویای نام، دنبال مخاطب بیشتری است؛ اتفاقی كه در فضای مجازی هم به شكل فاجعه‌بارتری افتاده است و افراد به هر بهایی در پی افزودن به فالوئرهای خود هستند.

البته در همین اوضاع نابسامان هستند معدود شاعرانی كه پس از به‌دست‌آوردن تجربه كافی، آثار خود را منتشر كرده‌اند و به همین دلیل كاملا شاخص هستند و جایگاه ویژه‌ای در طنز امروز دارند. از آسیب‌های دیگر در زمان بهتری می‌توان صحبت كرد، فعلا یك داغ بس است برای قبیله‌ای.
شاعر طنزپرداز با چه چالش‌هایی مواجه است كه دیگر شاعران تجربه نمی‌كنند؟

جنس شعر طنز با اشعار غیرطنز در یك مورد كاملا متفاوت است و آن هم معترض‌بودن و كنایه‌آمیزبودن و رگه‌هایی از طعنه و ریشخندداشتن شعر طنز است. به همین دلیل شاعر طنزپرداز ناگزیر غالب آثارش با مسائل اجتماعی پیوند می‌خورد و با موضوعات و مفاهیمی چون حضور ریاكاری و نفاق، زیاده‌خواهی، نابرابری، ظلم و اجحاف، دروغ و فریبكاری سر و كار دارد.

دست و پنجه نرم‌كردن با این موضوعات واضح است كه خوشایند برخی نیست. این برخی، كسانی هستند كه معمولا چوب لای چرخ حركت جامعه می‌گذارند. طنزپرداز با شعرش هرچند با ظاهر شوخی و رندانه به این موضوعات می‌پردازد اما بدون تردید عوامل به‌وجودآورنده ناهنجاری‌ها و شرایط نامساعد و دشوار در جامعه نگران می‌شوند و هرلحظه بیم آن دارند كه اسرار و رفتار ناپسندشان فاش شود و دیگران آنها را بشناسند یا دقیق‌تر بشناسند.

با این تفاسیر روشن است كه شاعران طنزپرداز تا اندازه‌ای بیش از شاعران دیگر، شرایط و مواردی را تجربه می‌كنند. طنزپردازان همواره بیم آن را دارند كه با بی‌توجهی به مشكلات و دغدغه‌های جدی جامعه، ناگهان در دامن ابتذال و لودگی بیفتند و همین نگرانی، پیوسته تلنگری است بر روح و طبع ستیزه‌جوی طنزپرداز؛ تلنگری كه گاه شاعر سر سبز خود را نیز به باد می‌دهد و كیست كه نداند اغلب شاعران طنزپرداز زبانی سرخ دارند.
به‌نظر شما با چه موضوعاتی نمی‌توان و نباید شوخی كرد؟

شایع است كه طنزپرداز نباید به برخی موضوعات بپردازد و به‌نظر من این فقط شایع و شایعه است. اتفاقا تنها كسی كه بیش از دیگران مجاز به بیان برخی موضوعات است، طنزپرداز است. طنزپرداز رند است و رند كسی است كه بسیار هوشنمد است و سهم بسیاری از فرهیختگی و حضورذهن و نكته‌سنجی دارد. پس خط‌قرمزی باقی نمی‌ماند، به شرطی كه طنزپرداز با كار خود آشنایی كافی و مهارت لازم را داشته باشد.

او به امید اصلاح كژی‌ها و ناملایمات سخن می‌گوید و با خلق آثارش به ایجاد اعتدال و نظم در رفتار فردی و اجتماعی كمك می‌كند و بدون تردید دوست ماست. اما…. طبق قوانین كلان بشری اعم از معیارهای وطنی و غیروطنی، با هیچ دلیل، انگیزه و بهانه‌ای نمی‌توان به دیگران توهین كرد. این توهین می‌تواند درباره زبان، فرهنگ، نوع رفتار، آداب و رسوم، نوع پوشش، لهجه‌ها و گویش‌ها و… باشد.

تنها خط‌قرمز برای یك طنزپرداز، توهین به این موارد است و در كنار اینها در نخستین نگاه توهین به هیچ اعتقادی جایز نیست. طنزپرداز تمسخر نمی‌كند، كسی را دست نمی‌اندازد. كار او نیشخند است؛ كنایه و نیشتری كه جنس آن با لودگی و مسخرگی بسیار متفاوت است. بنابراین اگر طنزپرداز هوشمند و رند باشد، هنرمندانه سخن گفتن را می‌داند و نیازی نیست كه خط و مرز برایش مشخص كنیم؛ او ساربانی است كه می‌داند شترش را كجا باید بخوابند.
آستانه تحمل در برابر شعر طنز در كشور ما چقدر است؟ آیا محدودیت‌های سلیقه‌ای و بی‌اساسی هم سد راه شاعر می‌شوند؟

امیدوارم كه بالا باشد، اگر چنین باشد هیچ‌كس زیان نمی‌بیند. اگر مدعیان عدالت، آزادی، حق مردم و مفاهیم شیرین و دهان پركن در گفته‌هایشان صداقت دارند، نباید نگران چیزی باشند و با هر بیت شعر یا جمله معترضانه، خود را مخاطب آن نمی‌دانند. آستانه تحمل وقتی پایین باشد در این صداقت شبهه به‌وجود می‌آید. آستانه تحمل پایین و بالا موضوعیت ندارد؛ اگر آنچه به زبان گفته می‌شود، حرف دل باشد.
شما عادت نوشتن به‌خصوصی دارید؟

در مورد عادت من اگر دیگران اظهارنظر كنند معقول‌تر است. من آثاری سبك و سنگین، خوب یا بد دارم كه برخی به نقد آنها پرداخته‌اند؛ از نقد آگاهانه و منصفانه تا نقد ناآگاهانه و مغرضانه. من برای نوشتن، وقت زیادی را صرف پیداكردن موضوع یا سوژه نمی‌كنم. با هر كلمه‌ای شروع كنم، توانایی آن را دارم كه سخن را به جایی كه می‌خواهم ببرم و حرفم را بزنم.

اصلا نگران این نیستم كه مخاطب درست در وسط شعر، بیتی كاملا غیرطنز از من بشنود. زندگی ما همینطور است. نه آنگونه خشك و جدی است كه مو لای درزش نرود و نه چنان مسخره و آمیخته با شوخی كه بیم بیهودگی از آن باشد. من در خلوت و جلوت شعر می‌گویم و ادعای خاصی ندارم. تنها عادتم موقع نوشتن طنز، نوشتن طنز است و در طول نوشتن همیشه مخاطب شعرم را در كنار خودم می‌بینم؛ مخاطبی كه باید به خیلی از رفتارهای من با كلمات عادت كند. در اصل او باید عادت شنیدن یا خواندن شعرهایم را تمرین كند.
خودتان به چه چیزهایی می‌خندید؟

من هم آدم‌ام! مثل بعضی‌ها و به هرچیز خنده‌داری می‌خندم اما بسیاری از اطرافیان آدم به چیزهایی می‌خندند كه من هیچ عكس‌العملی با شنیدنشان از خودم نشان نمی‌دهم. شاید مشكل از گیرنده‌های من باشد، نمی‌دانم. هرگز نمی‌خواهم وسط دعوا نرخ تعیین كنم، یا ضرب‌المثل دیگری كه در همین سطر به كارم بیاید و ادعای هوشمندی و فرهیختگی داشته باشم اما از دیگران شنیده‌ام كه خنده، نشانه هوشمندی است؛ با فرض اینكه این خنده‌ای كه می‌گویم قبلا تعریف زیبایی از آن شده باشد. به همین دلیل من به سختی می‌خندم، اما وقتی می‌خندم، می‌خندم‌ها! برای خندیدن كافی است 2عنصر غیرمتوازن و ناهمجنس را كنار هم ببینید.

ریاكاری كه درباره صداقت كتاب نوشته، متخصص مویی كه یك تار مو به سر ندارد، همه این اتفاقات در كنار گریه‌داربودن، خنده‌دار هم هستند. من به مواردی كم‌رنگ و پررنگ از این نوع اتفاقات می‌خندم و خنده‌ام صدای همسایه را درنمی‌آورد، چون غالبا از رو پیدا نیست! خنده طنز با تمام ذرات وجود آدمی است. مگر شما ذرات وجودتان را می‌بینید؟ درحالی‌كه می‌دانید وجود دارند.

تعدد محافل بی‌در و پیكر طنز در گوشه و كنار، مخصوصا تهران یكی دیگر از آسیب‌های شعر طنز امروز است چون شاعر غالبا برای ذوق و پسند عامه و در مواردی نیز مسئول برگزاركننده برنامه، شعر می‌گوید؛ شعری كه مورد مصرفش یك یا چند جلسه بیشتر نیست و گاه هدف خاصی را هم دنبال نمی‌كند
من بودم یا مولانا؟

«املت دسته‌دار» نخستین كتابم بود. بعد «نزدیك ته خیار»، بعد هم «فیض بوك» و «فیضاله». حافیض قرار بود نقیضه‌ای بر دیوان حافظ باشد اما تنبلی باعث شده هنوز چاپ نشود. درباره شعر «مثنوی هفتاد من» باید بگویم برخی در فضای مجازی با یكدیگر بحث می‌كردند و ارجاع هم می‌دادند. من این شعر را نوشته‌ام و دقیقا شوخی داستان معلوم است كجاست. مولانا كه نمی‌آید هفتاد شوخی كمیك بكند.

برخی می‌گویند در مثنوی‌ها از شوخ‌طبعی استفاده كرده است. مولانا چنین شعری را نمی‌توانسته در دیوان كبیر بگذارد. در ذهن من آمد كه می‌شود یك مثنوی ساخت كه 70 تا من داشته باشد. در 12 بیت هفتاد من آورده‌ام و ممكن است در این راه دچار زیاده‌گویی شوی. سعی كردم این اتفاق نیفتد. تلاش كردم از منیت خودش بگوید. 70 بار تكرار كردم و اسمش را گذاشتم«مثنوی هفتاد من».

معلوم است شوخی است. یك نفر برای خودم فرستاده كه این را ببین. من تا حالا وجه تسمیه این را نمی‌دانستم! می‌خواستم بگویم آقا شما شاعر هستید این را نفرستید بیشتر دامن می‌زنید.
طنز هم سختگیری می‌خواهد

كاربرد طنز بیشتر در جامعه‌ای است كه عدالت زیرسؤال رفته باشد. در این مواقع چه صدایی بهتر از صدای شاعر كه زبان مردم است؟ طنز مجموعه‌ای از تضاد و تناقض است. همین تناقض شما را می‌خنداند و شاعر، هنرمندی است كه این تضادها را می‌بیند.

طنز ناخودآگاه به سوی عدالت‌خواهی می‌رود و به‌ندرت پیش می‌آید خاستگاه اجتماعی پیدا نكند. شعر فكاهه معمولا آن دغدغه اجتماعی را كه طنز دارد با خود ندارد، اما گاهی همین فكاهه باعث می‌شود شاعر حرفش را بزند. ملاك تمایز شاعر طنزپرداز خوب از بد همین است. شاعر تحمل ندارد و اعتراض می‌كند اما این اعتراض به‌گونه‌ای است كه محكوم نمی‌شود و دوباره هم فضا دارد كه حرف بزند.

وگرنه بستن یك مجله كار آسانی است. آن شعری ارزشمندتر است كه به مسائل اجتماعی می‌پردازد. در گذشته شعر یا جد بود یا هزل. اما الان هزل به شعری می‌گویند كه كلمات ركیك داشته باشد. هر رویكردی به شعر طنز باید با زبان متعالی صورت گیرد و این توجیه كه طنز نیازی به سختگیری ندارد كاملا غلط است.
كتاب های ناصر فیض :


املت دسته‌دار

این كتاب در 58قطعه طنز به شكل صریح و اخلاقی، به شیوه غزل، رباعی، اخوانیات و مثنوی سروده شده است و به اوضاع و احوال سیاسی كشور، اشاره‌های روشن و با صراحتی دارد كه شاید نشود همین مفاهیم را از زبانی غیر از زبان طنز شنید. مجموعه كارهایی كه قرار نبود برای چاپ از زیر دست طنزپرداز خارج شود، به‌نحوی مرتب شد و به قول خودش ریز و درشت‌شان كرد تا در قالب كتابی با همین عنوان به‌دست مخاطب برسد.

نزدیك ته خیار

تلخ است، شیرین است، تلخ و شیرین است؛ نمی‌دانم. شاید چیزی باشد شبیه به «نزدیك ته خیار!» بنا به برخی از تعاریف هدف غایی طنز، اصلاح كژی‌ها و ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی است كه با تاختن و به سخره‌گرفتن و نیز درشت‌نمایی آنها امكان‌پذیر است. در این مجموعه سعی كرده‌ام به موضوعاتی كه دست‌مایه آفرینش طنز در آثار اغلب طنزپردازان معاصر بوده است نپردازم جز در مواقعی كه…


فیض‌بوك

این اثر دربردارنده 70قطعه طنز است كه بیشتر در قالب كلاسیك سروده شده و در آن زبان معیار و محاوره به‌كار رفته است. محتوای سروده‌ها بیشتر اجتماعی و سیاسی است كه در آن موضوعات مختلف مرتبط با این دو حوزه مطرح می‌شود. فیض بوك كه به نوعی فیس بوك را كه یك صفحه اجتماعی- سیاسی است به ذهن تداعی می‌كند، از تركیب نام این شبكه اجتماعی و نام خانوادگی نویسنده تشكیل شده و در آن زبان معیار و محاوره به‌كار رفته است.

گزارش از : نیلوفر ذوالفقاری – همشهری

دسترسی سریع