به اعتقاد علیرضا جوانمرد، «بلند شو قهرمان !» كتابی شوخ طبعانه و علمی تخیلی است كه با حضور قهرمانان و ضدقهرمانان خندهآور و عجیب نوشته است.
به گزارش ایرنا، این روزها نشر اسم كتابی روانه بازار كرده است كه شبیه رمانهای متعارف بازار نیست. رمان بلند شو قهرمان ! متفاوت بودن این كتاب نسبت به جریان بدنه رمانهای حوزه ادبیات معاصر باعث شد با نویسنده این كتاب گفتوگو كنیم.
علیرضا جوانمرد، نویسندهای كه تحصیلات آكادمیكش مهندسی مكانیك است، ولی خودش میگوید به داستان بیشتر از رشته تحصیلی علاقه داشته، سالها شاگرد داستاننویسان بوده و مطالعه كردهاست. او پیش از این نیز مجموعه داستان كوتاه پیشانی نوشتها را به بازار عرضه كرده است.
***
بلند شو قهرمان چطور كتابی است؟
اسم این رمان همانطور كه در داخل كتاب آمده بلند شو قهرمان نیست. بلكه اسم كامل كتاب هست all the people in milky way galaxy sports complex earth saloon are hooting بلند شو قهرمان. حالا این رمان است یا داستان بلند خودش ماجرایی است كه نمیخواهم واردش بشوم. فكر میكنم پست مدرن هم هست.
چرا ؟
سعی كردهام یك كتاب طنز خوشخوان برای مخاطب عمومی و یك كتاب قابل تفسیر و لایه لایه برای خوانندههایی كه سعی در كشف متن دارند، بنویسم. شوخی با تاریخ، راوی نامعتبر، شوخی با علم و رگههای علمی-تخیلی، حضور عناصری از داستانهای مشهور دیگران و بعضی چیزهای دیگر. اینها میشود فرم پستمدرن. راستش پست مدرن، یك گونه است، ارزشگذاری نیست. یعنی داستان پست مدرن خوب داریم، داستان پست مدرن بد هم داریم. انشاالله این پست مدرن خوب باشد.
درباره تصاویر كتاب توضیح میدهید؟
البته وجود نقاشی و طراحی در آثار داستانی از شازده كوچولو تا صبحانه قهرمانان كه ونهگات وجود دارد، من تلاش كردهام مقلد صرف نباشم. خواستم كاری كنم كه نسبت به ونهگات هم جدیدتر باشد، مثل درهم بودن نقاشیهای مضحك با آثار ماندگار جهانی و نسبت دادن آن به قهرمان داستان. حتی در خود نقاشیها و یا نوشتههایش آثاری از اطلاعات داستانی دیده میشود. وقتی قهرمان داستان ادعا دارد كه مونالیزا و پرده تبلیغ سینمایی گنج قارون را كشیده و در كنارش باقی نقاشیها بچهگانه و ضعیف است، چه معنایی دارد جز اینكه به هیچ چیز راوی نمیشود اعتماد كرد، جز در هم شكستن مرز وهم و توهم با واقعیت.
این كتاب آشكارا به رمان ملكوت اثر بهرام صادقی اشاره و گرته گیری دارد. حتی ضدقهرمان قصه همیشه كتاب ملكوت را میخواند، دلیل خاصی دارد؟
به نظر من ملكوت مهمترین رمان فارسی است. البته سال انتشار رمان در این قضاوت بسیار مهم است. یعنی صادقی تنها كسی است كه به زعم من همزمان و همگام است با ادبیات جهان زمان خودش و تقلید و تكرار گذشتگان نیست. ولی فقط ارجاع كتاب به رمان ملكوت نیست، بوف كور صادق هدایت هم در داستان هست. ساقی هم حلقه اتصال بوف كور با ملكوت. ساقی كه زن زیبای دلفریب ملكوت است میشود نقاشی روی خمره قهرمان كه همان لكاده و اثیری بوف كور است. همین طور داستان های كوتاه بهرام صادقی در سنگر و قمقمه های خالی هم در داستان حضور دارند.
طرحواره كلی داستان این است: یك عده كه به فكر تسخیر ملكوت آفرینش هستند و در آمریكا زندگی میكنند دنبال كسی میگردند كه مقطوع الاعضا بوده ولی حالا به گمان آنها تحت یك اتفاق عجیب در معجزهای دوباره دارای دست و پا شده است. آنها فكر میكنند این معجزه رویش دقیقا دشمن پروژه آنهاست كه میخواهند با انجماد ملكوت عالم را به تسخیر خود دربیاورند. محور اصلی داستان شما چیست؟
خب پس تقابل رویش و امید با انجماد و یاس میشود مساله داستان. این معجزه رویش را كه گاهی در كتاب با عنوان رستاخیز از آن نام برده شده را میشود ربط بدهم به این اعتقاد شیعی كه ظهور موعود را نوعی قیامت و رستاخیز می داند و یا رویش را كه در زیارتنامه حضرت مهدی خوانده می شود: السلام علی الربیع الانام. به اعتقاد من بدون اعتقاد به این رویش و امید، صادقی و هدایت حق داشتهاند كه روح جهان را جهنم سوزان بفهمند و راه رهایی را خودكشی. آن فصل حمام رفتن قهرمان با آقای ساقدی كه به یاد دارید؟ همه مشتریان حمام جهنمی، ساكنان یتیمخانه ملكوت بودند.
لابد ضدقهرمان داستان، كه عملا مخالف این رویش و رستاخیز است آمریكاست.
البته ولی یادمان باشد كه او خود هم نوكر آقای ناشناس است.
نكته آخر؟
از نشر اسم واقعا ممنونم. هر دو كتابم را چاپ كرد. كتابهایی كه در این آشفته بازار به لحاظ فروش و فرم و خیلی چیزهای دیگر پر ریسك هستند.
رمان بلندشو قهرمان، در 124 صفحه، از سوی نشر اسم روانه بازار شده است.