"آبنبات دارچینی" مهرداد صدقی روی پله چهارم

كتاب طنز "آبنبات دارچینی" سومین جلد از مجموعه كتاب‌های طنز مهرداد صدقی به چاپ چهارم رسید.

1397/12/26
|
13:42
|

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، كتاب آبنبات دارچینی جلد بعدی كتاب آبنبات هلدار محسوب می‌شود.

ماجراهای كتاب آبنبات دارچینی بین سال‌های 72 تا 74 می‌گذرد و در این كتاب، محسن درگیر ماجراهای پیش‌بینی نشده‌ای می‌شود كه ناخواسته بر روی زندگی خود و اطرافیانش تاثیر می‌گذارد و همین امر موقعیت‌های طنزآمیزی ایجاد می‌كند.

مهرداد صدقی ، نویسنده طنزپرداز كشور درباره این كتاب گفت: كتاب آبنبات دارچینی و قسمت‌های پیشین آن را صرفاً برای خنداندن مخاطب ننوشته‌ام؛ بلكه نخست این مسئله در ذهنم شكل گرفته كه اثرم، شاخصه‌های داستانی را داشته باشد و خواننده با داستان همراه شود. مرحله بعدی این بوده كه به سمت لودگی نرود و طنز باشد و البته به خنداندن مخاطب هم فكر كرده‌ام.

این نویسنده همچنین گفت: هیچ‌گاه مخاطب خود را دست‌كم نگرفته‌ام. مخاطب تیزهوش است و اگر در چند صفحه نخست از كتاب لذت نبرد، آن را كنار می‌گذارد. قصد نداشتم كتابی كمك آموزشی یا طنز بنویسم، بلكه همه موضوعات در خلال داستان شكل می‌گیرد. سعی می‌كردم فضای داستانی طوری باشد كه مخاطب از تصور خود در آن فضا لذت ببرد.

در بخشی از این كتاب آمده است:

«كمی جلوتر، چشمم افتاد به مردی كه یك ترازو روی زمین گذاشته بود‏.

فكرِ كار كردن با ترازو هم بد نبود. دست‏كم از همین آقاجان، كه هر روز خودش را وزن می‏كرد، كلی پول درمی‏آوردم.

زن‏دایی هم گزینه خوبی بود.

فقط حیف كه ممكن بود در آخرین ماه‏های بارداری‏اش فنرها و عقربه‏های ترازویم را از جا درآورد.

حدس زدم آقاجان به خاطر همین ترازو است كه هر روز وزنش را به بقیه اعلام می‏كند.

محض كنجكاوی رفتم روی ترازو.

به صاحب ترازو گفتم:

«پدرِ من هر روز می‏آد اینجا خودشِ وزن مُكنه. مشتری ثابت شمایه.»

ـ تو پسرِ علی ‏آقایی؟

ـ بله.

ـ هیچ مِدانی پدرت پدرِ منِ درآورده؟

ـ برای چی؟ برای شما كه بهتره. بیشتر كاسبی مُكنین كه!

صاحب ترازو لبخند تلخی زد و گفت:

«ها … ولی خا دستم خالی بود؛ پدرت چند كلیو برنج به من نسیه داد.

گفت به جاش می‏آد خودشِ وزن مُكنه.

اولش خیلی دعاش كردم. هنوزم خیلی دعاش مُكنم.

ولی، خا رد مشه، مره روی ترازو.

برمگرده، مره روی ترازو. از این بشكه آبِ جلوی مسجد آب مخوره، می‏ره روی ترازو. مخواد بره مسجد، مره روی ترازو.

از مسجد برمگرده، مره روی ترازو.

هی مخواد ببینه وزنش چقدر كم و زیاد مشه … خا این چی وضعیته خا؟»

دسترسی سریع