سعدی در اوج عشق‌ورزی، شوخ‌طبعی را از یاد نمی‌برد

احمد اكبرپور در نشست تخصصی بر خوان سعدی تبیین كرد: سعدی در اوج اظهار عشق و تغزل نیم‌نگاهی به طنز دارد و شوخ‌اندیشی و شوخ‌ طبعی را از یاد نمی‌برد.

1397/12/14
|
11:54
|

به گزارش خبرنگار خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا) در فارس، در یكی دیگر از سلسله‌ نشست‌های بر خوان سعدی كه به میزبانی اندیشگاه مركز اسناد و كتابخانه ملی فارس برگزار می‌شود، نشستی با محوریت غزلیات سعدی و با حضور احمد اكبرپور نویسنده شیرازی كتاب‌های كودك و نوجوان برگزار شد كه در آن، وی به بررسی طنز در غزلیات سعدی پرداخت.

اكبرپور ابتدا با اشاره به اینكه معمولاً فضا و حال و هوای تغزل چنان احترامی به معشوق می‌دهد و او را در‌ هاله‌ای اثیری فرو می‌برد كه جز اظهار ارادت و سرسپردگی و تضرع جایی برای اظهار وجود و فردیت به عاشق بخت‌برگشته نمی‌دهد، گفت: در چنین فضای غالب و به رسمیت شناخته‌ای، شوخ‌ طبعی و طنز در ساحت بلند معشوق، مانند راه رفتن بر روی كمر مار است.

وی در عین حال گفت: سعدی در بسیاری از موارد از پس این كار به خوبی برمی‌آید؛ شیخ اجل، فضا و اتمسفر غزل را از یقین و قطعیت وابستگی و سرسپردگی محض به معشوق خارج می‌كند تا عشق‌ورزی‌ها تداعی دریوزگی محبت را نكند و باعث سرافكندگی شاعر / عاشق نشود؛ «باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده / ای باغ شفتالو و بِه، ما نیز هم بد نیستیم / سعدی گر آن زیبا قرین بگزید بر ما هم‌نشین / گو هر كه خواهی برگزین، ما نیز هم بد نیستیم».
سعدی اظهار عشق را با آفرینش‌های خلاقانه‌اش به مخاطب یادآوری می‌كند

نویسنده كتاب كشكول تحت ویندوز سپس با اشاره به اینكه سعدی این همه دلربایی را خارج از اراده قلم خود نمی‌داند، یادآور شد: سعدی اظهار عشق را با آفرینش‌های خلاقانه‌اش به مخاطب یادآوری می‌كند.

شیخ اجل در واقع در غالب وضعیت‌ها، نیاز به معشوق بیرونی را كمرنگ می‌كند و به ستایش از معشوقی می‌پردازد كه بخش عمده صفات او از دل تخیل شاعر شكل گرفته است.

البته به اعتقاد اكبرپور، حتی اگر معشوق بیرونی و خارج از اراده قلم نیز به پست شیخ بخورد، احترام او را دارد و كمر به خدمت او خواهد بست؛ اما او همیشه احتیاط‌های لازم را می‌كند تا یك وقت خدای‌نكرده معشوق از سروده‌های او احساس خواری و منت‌كشی شاعر را نداشته باشد.

«سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد / به چنین زیور معنی كه تو می‌آرایی».

نویسنده كتاب «من نوكر بابا نیستم» سپس به رندی سعدی در اظهار خود به معشوق اشاره كرد و افزود: سعدی در جای‌جای غزل‌ها موقعیت ادبی و استعدادهای شاعرانه‌اش را به‌گونه‌ای به رخ معشوق می‌كشد تا كفه ترازو در حالت تعادل قرار بگیرد تا اگر طلب عشقی می‌كند، به شكل دریوزگی گدایان سرافكنده نباشد.

«بر حدیث من و حسن تو نیفزاید كس / حد همین است سخن‌دانی و زیبایی را / موضعی در همه آفاق ندانم امروز / كز حدیث من و حسن تو خبر می‌نرود / حسن تو نادر است در این عهد و شعر من / من چشم بر تو و همگان گوش بر من‌اند»، یا «هركس به زمان خویشتن بود / من سعدیِ آخرالزمانم».
سنت‌شكنی سعدی در هجران‌زدگی عاشق

احمد اكبرپور در ادامه به توصیف فضا و وضعیت شوخ‌ طبعانه در شعر سعدی پرداخت و گفت: در فضا و وضعیت شوخ طبعانه است كه مخاطب با لبخندی بر لب می‌پذیرد كه شاعر در عالم پس از مرگ، دل‌مشغول وضعیت قاتلش باشد و برای ایشان طومار جمع كند و رضایت خود و بقیه را از مرگشان به دادگاه اعلام كند؛ «گر خون من و جمله عالم تو بریزی / اقرار بیاریم كه جرم از طرف ماست».

به گفته اكبرپور، در فضای غالب تغزل، معمولاً با عاشقی دردمند و غالباً هجران‌زده روبه‌روییم و معشوقه‌ای ستمگر و كافركیش.

«در چنین مواردی شاعر حاضر است كه تمامت عمر را در هوا و خیال معشوق سیر كند و انگار كه به دیدن او هیچ نیازی نیست.»

با این حال اما به باور احمد اكبرپور ، سعدی هرچند كاملاً از این دایره تقدیر ادبی بیرون نرفته است، اما با تمهیداتی آن را كمرنگ كرده است و در غالب اشعار حضور فیزیكی معشوق و احیاناً بدخلقی‌هایش را به دوری و هجران رمانتیك ترجیح می‌دهد.

«بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم / شوق است در جدایی و جور است در نظر / هم جور بِه كه طاقت شوق‌ات نیاوریم»، «دل بردی و تن زدی همین بود/ من با تو بسی شمار دارم/ دشنام همی دهی به سعدی / من با دو لب تو كار دارم»، و یا «سخن سربه‌مهر دوست به دوست / حیف باشد به ترجمان گفتن».
سعدی عشق را از آسمان به زمین می‌آورد

احمد اكبرپور در ادامه به شوخ‌ طبعی سعدی اشاره كرد و گفت: سعدی با شوخ‌ طبعی نمكینش حتی در مقابل یاوه‌گویی و دشنام‌سرایی معشوق حاضر به دل‌كندن از او نیست و وصل پردردسر را به هجران آه‌كشان و پرسوز و گداز ترجیح می‌دهد.

به باور نویسنده «قطار آن شب»، سعدی عشق را از آسمان‌های صاف و آبی، به زمین پر از چاله‌وچوله و خاكستری می‌كشاند و با دیالوگ‌های نمكین سعی می‌كند كارش را پیش ببرد. یا «دیدار تو حل مشكلات است / صبر از تو خلاف ممكنات است / زهر از قِبَل تو نوشدارو / فحش از دهن تو طیبات است».

اكبرپور در ادامه با مثال‌آوردن از برخی بیت‌های غزلیات سعدی یادآور شد: در این چالش شوخ طبعانه است كه شاعر تهدید را به فرصت تبدیل می‌كند و از تیررس دشنام‌ها می‌گریزد و به تعبیر فرهنگ‌عامه، سعدی در بسیاری از اشعار با دست پس می‌زند و با پا پیش می‌كشد.
سعدیِ غزلیات، متفاوت از سعدیِ بوستان و گلستان است

احمد اكبرپور در ادامه با تأكید بر تأثیرپذیری حافظ و عبید زاكانی از طنز و نوع نگاه شوخ‌ طبعانه سعدی افزود: هرچند شاعرانی از جمله انوری، نظامی و حتی سنایی غزنوی چند قرن زودتر از شیخ اجل باب طنز و شوخ‌ سرایی را در روال سرایش شعر گشوده‌اند، اما از نظر اشاعه و روال تأثیرپذیری، ظاهراً تیغ كلام شوخ‌ سرانه‌شان به پایه‌ی سعدی نمی‌رسد.

به گفته نویسنده «غول و دوچرخه»، سعدی در شوخ‌ طبعی انگار به مرزهای نامحدود و بی‌كران غزل و تغزل پی برده است؛ وگرنه در بوستان و گلستان نقش معلم و راهبری را دارد كه اقتدار كلامش هر شاگرد یاغی را به تأدب و تمكین می‌كشاند.

به باور اكبرپور ، سركشی و یاغی‌گری در قواعد مرسوم غزل، نكته دیگری است كه می‌تواند به تعادل نگاه سعدی به معشوق كمك كند.

«به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی / چرا نظر نكنی یار سروبالا را / كه گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد / خطا بود كه نبینند روی زیبا را»، یا «تنگ‌چشمان نظر به میوه كنند / ما تماشاكنان بستانیم / تو به سیمای شخص می‌نگری / ما در آثار صنع حیرانیم».
معشوق سعدی، معشوق قابل‌دیالوگ

احمد اكبرپور پس از بیان این نكته‌ها، به ویژگی دیگری از غزل سعدی تأكید كرد و افزود: سعدی به دنبال معشوقی است كه قابل دیالوگ باشد و عشقی دوطرفه را بنیان نهد، مثلاً گاهی از دست او عصبانی می‌شود و حتی او را دشنام‌ می‌دهد.

«با جمله برآمیزی و از ما بگریزی / جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده است / نیك است كه دیوار به یك بار بیفتاد / تا هیچ‌كس این باغ نگویی كه ندیده است».
كلمات به ظاهر غیرشاعرانه در غزلیات سعدی

احمد اكبرپور در ادامه با اشاره به كلمات به ظاهر غیر شاعرانه در غزلیات سعدی افزود: سعدی در راستای این هدف بزرگ كه عشق را از دریوزگی جدا كند، احتیاج به كلماتی دارد كه ظاهراً غیرشاعرانه است اما برای ایجاد حال و هوایی متفاوت مورد نیاز است؛ واژگانی مانند: داروخانه، رفتار، مشكلات، اقرار، زاویه، شفتالو، بارنامه، شنگ، رایگان، نهنگ، مگس، قندیل و… .

«خوی سعدی است نصیحت چه كند گر نكند / مشك دارد نتواند كه كند پنهانش»، «چنین سقمونیای شكرآلود / ز داروخانه سعدی ستانند»، «شیرین بضاعت بر مگس چندان‌كه تندی می‌كند / او بادبیزن همچنان در دست و می‌آید مگس».

دسترسی سریع