مجموعهداستان طنز «پشتِ فرودگاه» نوشته محمود رضایی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، مجموعهداستان طنز «پشتِ فرودگاه» نوشته محمود رضایی بهتازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این كتاب بیستمین عنوان مجموعه «جهان تازهدم» است كه این ناشر از كتابهای طنز چاپ میكند.
این كتاب چندین داستان طنز متصل به یكدیگر را درباره زندگی عدهای آدم، پشت فردوگاه شهر رشت شامل میشود با آسمانی ابری، بارانی، غمگین و زمینی گِلی و سنگلاخی. در داستانهای طنز این كتاب، حاشیه جای اصل را میگیرد و در مركز مینشیند.
شخصیت اصلی این كتاب، رسول نام دارد كه راوی كودكی تا جوانی خودش است. او در مركز خانوادهای 4 نفره قرار دارد. در این خانواده شخصیتهایی از هر تیپ و قماشی حضور دارند. به این ترتیب افرادی چون پدر و مادر رسول، برادرش، همسایههای محله، حسین ناطق، سِد زرشكی، میتراسیاه، گلناز، احمد و ... در شكلگیری اتفاقات داستانهای كتاب تاثیر دارند.
این كتاب 14 بخش یا داستان بههمپیوسته دارد كه عناوینشان «ذكر خیر رسول؛» در سنین مختلف هستند. این داستانها به ترتیب عبارتاند از بیستوسه سالگی، بیستودو سالگی، بیستویك سالگی، بیستسالگی، نوزدهسالگی، هجدهسالگی، هفدهسالگی، شانزدهسالگی، پانزدهسالگی، یازدهسالگی، دهسالگی، نهسالگی، هشتسالگی و هفتسالگی.
در قسمتی از این كتاب میخوانیم:
میروم توی كوچه. همسایهها همچنان روی باماند. سر خیاطیِ زیگوند میمانم. موتورسوارها هركدام به طرفی میروند. از یكیشان میپرسم «موتورها چرا در میرن؟»
«مگه نمیبینی مامور بازار شده! اومدن موتورهای بیگواهینامه رو بگیرن.»
«مگه نیومدن برای دیش؟»
گاز میدهد و میرود. میتراسیاه از سر كوچهشان برایم دست تكان میدهد. میروم طرفش. از ترس چپوراستِ كوچه را نگاه میكند. گند بزنند به این شانس، میخواستم فیلمِ جنگ ستارگان را ببینم. وسط كوچه قهوهچی كِركِره قهوهخانهاش را پایین میكشد. میگوید «رسول! به بابات بگو امروز قمار تعطیله.»
«شما كه دیش نداری.»
«دیش چیه، راپورت دادن، ماموره ازم پرسید مَشتی برا چی تا دوازده شب بازی!»
میتراسیاه یكسره دست تكان میدهد. یكی از همسایهها دیشش را میاندازد توی كوچه و خاكوخُل بلند میشود. تا سرِ كوچه میتراسیاه میدوم. رنگش پریده، دستم را میگیرد، یخِ یخ است. میگوید «رسولجون، دیشم رو باز میكنی؟ به هر كی گفتم محل نذاشت.»
میروم توی حیاطش، لباسزیرها از بندِ رخت آویزان است. دیش روی سردر خانه مانده. پایم را روی عَلَمك گاز میگذارم و بالا میروم. سیمهای الانپی را میكَنم. از دور میبینم یكی از مامورها جلوِ یكی از مشتریهای حسین ناطق را گرفته و جیبهایش را میگردد.
این كتاب با 109 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 15 هزار تومان منتشر شده است.