دفتر طنز حوزه هنری گفتگویی با "حسین یعقوبی" نویسنده، روزنامهنگار، مترجم و نمایشنامه نویس انجام داده است كه با هم می خوانیم:
* چه شد كه به نویسندگی روی آوردید؟
از هنگامی كه هنوز بسیار كوچك بودم، شاید پنج یا شش سالگی، میدانستم كه وقتی بزرگ شدم، نویسنده خواهم شد. بین هفده تا بیست و چهار سالگی سعی داشتم این فكر را رها كنم، ولی با آگاهی به اینكه با این كار به سرشت حقیقیام ظلم میكنم و دیر یا زود بالاخره باید بنشینم و كتاب بنویسم. مانند هر بچه تنها، عادت داشتم از خودم داستان بسازم و و با آدمهای خیالی حرف بزنم، و تصور میكنم از همان اول، تمایلات ادبیام با احساس انزوا و اینكه قدرم شناخته نیست توأم شد. میدانستم كه در استفاده از الفاظ بیمهارت نیستم و قدرتی دارم كه بتوانم با واقعیات ناخوشایند روبرو شوم، و احساس میكردم كه این امر نوعی دنیای خصوصی به وجود میآورد كه میتوانم در آن شكستم را در زندگی روزانه تلافی كنم. وقتی كودك خردسالی بودم، در عالم خیال خودم را مثلاً رابینهود یا قهرمان داستانهای پرهیجان مجسم میكردم، ولی دیری نگذشت كه «داستانم» از حد خودشیفتگی خام گذشت و رفتهرفته به شرح و وصف آنچه میكردم و میدیدم مبدل شد. دقایق پیاپی چیزی از این قبیل در سرم میگذشت: «او در را باز كرد و وارد اتاق شد. پرتو زرد آفتاب از پشت پردههای ململ اریب بر میزی میتابید كه روی آن قوطی كبریتی نیمهباز كنار دوات بود. او دست راست در جیب، به سوی پنجره رفت. پایین در خیابان، گربهای با لكههای سیاه و قهوهای و سفید برگ خشكی را دنبال میكرد. الی آخر.» این عادت تا بیست و پنج سالگی و در تمام سالهای فعالیت غیرادبی من ادامه داشت. اگرچه میبایست به دنبال الفاظ مناسب بگردم و میگشتم، ولی این كوششهای توصیفی را ظاهراً برخلاف خواست خودم و زیر نوعی فشار و اجبار خارجی صورت میدادم. گمان میكنم «داستان» من سبكهای نویسندگان مختلفی را كه در سنین مختلف دوست داشتم انعكاس میداد، اما تا جایی كه به یاد دارم همیشه حاوی همان كیفیت توصیفی دقیق و موشكافانه بود.
* چهطور شد كه تصمیم گرفتید مترجم بشوید؟
در دوران خدمت سربازی كارم را با ترجمۀ مقالاتی مربوط به ایمنی و بهداشت شروع كردم و بعد از پایان خدمت نظام برای مطبوعات مقالات سینمایی و ادبی ترجمه كردم.
* آیا به جز طنز، در زمینههای دیگری هم ترجمه داشتید؟ اگر بله، ذكر كنید و بگویید كدام را بیشتر دوست دارید؟
بله. در زمینههای دیگری به جز طنز، سه ترجمه دارم كه هر سه كتاب را دوست دارم.
تاریخ سینمای جهان/1387/روزنه
زبان ترجمه و ارتباط فرهنگها/1384/مركز
وقتی كه شهر خفته است/1394/مروارید
* آشنایی با ادبیات طنز دیگر كشورها چقدر روی آثار خودتان به عنوان نویسنده تاثیرگذار بوده است؟
منتقدان فرنگی طنز را به دو نوع رسمی Formal یا مستقیم Direct و غیر رسمی تقسیم كردهاند. در طنز مستقیم، سخنگو اول شخص است. این «من» ممكن است مستقیما با خواننده سخن بگوید یا با واسطۀ كس دیگری كه در اثر مطرح است و اصطلاحاً حریف adversarius نامیده میشود.
در طنز مستقیم دو نوع اثر در ادبیات غربی معروف است كه عنوان آنها از اسم طنزنویسان معروف رومی هوراس Horace و جوونال Juvenal اخذ شده است. در طنز هوراسی Horatian Satire سخنگو فردی مودب و زیرك است كه با طنزهایش بیشتر باعث سرگرمی و تفریح است تا خش و رنجش. زبان او نرم و ملایم است و گاهی خودش را به سخره میگیرد و هدف انتقاد قرار میدهد (مثل طنزهای حافظ). در طنز جووانی Juvenalian Satire سخنگو یك معلم جدی اخلاق است. سبك و زبانی موقر دارد، مفسدهها و خطاها را كه به نظر او كاملا جدی هستند، بدون گذشت مطرح میكند و باعث تحقیر و رنجش میشود. برخی از طنزهای دكتر جانسون از این قبیل است.
اما طنز غیر مستقیم، طنزی است كه در آن قهرمانان اثر، خود و عقاید خود را به سخره میگیرند، گاهی هم نویسنده با تفسیرهای خود و با سبكی روایی، جریانات را مسخرهتر نشان میدهد. در ستایش جنون اراسموس و كاندید ولتر از این قبیل است. گمانم بیشتر تحت تاثیر این نوع ادبیات طنز بودم.
* با توجه به اینكه طنز (خصوصا نوعِ اجتماعیاش) بسیار تحت تاثیر یك جامعه و فرهنگ آن است، ترجمه آن چه مشكلاتی به همراه دارد؟
بازیهای زبانی كه در اكثر طنزها دیده میشوند به طور طبیعی، ترجمۀ طنز را دشوار میكنند. در ترجمۀ طنز گاهی مترجم باید كلماتی جدید خلق كند. در این نوع ترجمه، هم به دانستن فرهنگ زبانی مبدأ نیاز است، هم تسلط كامل به ادبیات زبان مقصد. اصولاً طنز در موقعیتهای متناقض شكل میگیرد. مترجم اگر تحلیل درستی از موقعیت شخصیتهای داستان نداشته باشد، عملا ترجمۀ خوبی نخواهد داشت.
* آیا نیاز است كه مترجم با فرهنگ و رفتار جامعهای كه كتاب طنز برای آن نوشته شده است آشنا باشد؟ یا همین كه زبان مبدا را متوجه بشود برای ترجمه یك اثر كافی است؟
آشنایی با فرهنگ و رفتار جامعهای كه كتاب طنز برای آن نوشته شده مسئلۀ مهمی است. لازمۀ یك مترجم موفق، آشنایی كامل با فرهنگ مبدأ و مقصد است. زبان پدیدهای زنده و پویاست و نمیتواند جدا از فرهنگی باشد كه در آن تكلم یا نوشته میشود. زبان نه تنها برای نامیدن اسامی اشیا و انواع گوناگون فعالیتها، بلكه ایجاد ارتباط در احساسات، دیدگاهها، عقاید و چیزهای دیگر به كار گرفته میشود. از این رو، برای آشنایی كامل با یك زبان، فرد باید با فرهنگی كه زبان در آن استفاده میشود آشنا باشد. به عبارت دیگر، باید با گویشوران آن زبان و رسوم، رفتارها، عقاید و كلیه چیزهایی كه فرهنگ را تشكیل میدهد، آشنا باشد.
مترجم باید پا به پای رشد و تغییرات در زبان پیش برود و در زمینۀ ظرایف زبانی و نو واژگان بهروز باشد. این بدین دلیل است كه زبانها دائما در حال تحول هستند و هر سال معانی واژهها تغییر میكند، به طوری كه یك عبارت توهینآمیز ممكن است تحسینآمیز شود و یا یك واژۀ خنثی میتواند سرشار از بار معنایی گردد. به عنوان مثال، حدود سه دهه پیش واژۀ انگلیسیGay صرفا به معنی شاد و بشاش بود، ولی در دنیای امروز برای تعریف و شناسایی گروه خاصی از اجتماع به كار میرود.
* چه آثاری (خصوصا چه آثار طنزی) ترجمهپذیر هستند؟
آثاری كه به مضامین جهانشمول و آشنایی مثل استبداد و اختناق و حماقت و ریاكاری و عوامفریبی و… میپردازد.
* چرا گاهی جوكها، لطیفهها و طنزهای یك كشور در حالی كه برای مردم آن كشور جالب و خندهدار است برای مردم كشور دیگری بینمك است؟
به دلیل مولفههای زبانی كلامی یا قومی فرهنگی درك خیلی از موارد برای بیگانگان دشوار است. برای درك بیشتر باید با زبان و فرهنگ آن كشور آشنا بود.
*با این تفاسیر، طنز خیلی به فرهنگ كشور وابسته است.
طنز شكل یا صورتی از بازنمایی فرهنگ است كه فرهنگ را به شیوهای متفاوت در خود نشان میدهد، آن را توصیف میكند و در عین حال تلاش میكند از آن چه كه توصیف میكند، فراتر رود. در حقیقت طنز، هم برآمده از فرهنگ است و هم پیشبرندۀ فرهنگ. هم فرهنگ را معرفی میكند و نشان میدهد و چون آینهای در برابر آن قرار میگیرد و هم بخشی از فرهنگی است كه میخواهد آن را دگرگون سازد و به آن شكل تازهای دهد. طنز در عین حالی كه درون یك فرهنگ استقرار دارد، میخواهد وضع مستقر و موجود را پویا كند و تغییر دهد. طنز مثل هر بازنمایی دیگری مقولهای بیطرف نیست. طنز تحت تاثیر جهانِ زبان، جهان ایدئولوژیها، جهان ادیان و جهان انسانی، لاجرم و الزاما نوعی جهتگیری ایدئولوژیك، ارزشی و معنایی را در خود دارد. طنز نمیخواهد مانند دانشمندان صرفا جهان را توصیف كند بلكه میخواهد از راه توصیف كردن، تغییر دهد. پس طنز نوعی بازنمایی به منظور مداخله در جهان زندگی است و نه صرفا نوعی بازنمایی بیطرفانه برای سرگرمی یا لذت یا هر چیز دیگر.
* آیا گسترش استفاده از فضای مجازی و ارتباط بیشتر مردم دنیا، باعث رشد ترجمه در آثار ادبی و طنز میشود؟
شبكههای اجتماعی و فضاهای مجازی، مخاطب عمومی را هدف گرفتهاند؛ هر چند طنز سطح بالایی ندارند و ابزار انتشار باعث پایین آمدن كیفیت و بالا رفتن و افزایش كمی آثار در زمان كمتر شده است. مسائل و مشكلات جامعه به شكل عمیق در آثار طنز مطرح نمیشود و چنین شرایطی به طنز كشور آسیب زده است. این در حالی است كه در نمونههای شاخص طنز كه در طول تاریخ ادبیات كشورمان داشتهایم، توانستهاند در مقاطعی به روشنكردن اذهان و بهبود فضای اجتماعی و اندیشگانی جامعه كمك كنند. طنز این قابلیت را دارد كه فرهنگ آسیبدیده را اصلاح كند و اصلاحگری كه در ذات طنز نهفته است، قابلیت این را دارد كه فرهنگهای غلط و باورهای نادرست را ترمیم كند و تغییر بدهد. امروز هم مشكلات بسیاری در جامعه داریم و البته در آثار طنز هم بازتاب دارند، اما از اثرگذاری و عمق بخشیدن فاصله داریم.
* چگونه و با چه ملاحظاتی به كمك ترجمه میتوانیم ادبیات طنز ایران را به كشورهای دیگر معرفی كنیم؟
ادبیات ایران برای مردم دنیا شناخته شده و جذاب نیست. آثار طنز كشور ما هم از آنجا كه اكثرا ژورنالیستی است، مصرف داخلی دارد.
* لطفا چند اثر موفق را در حوزه طنز كه به فارسی ترجمه شده است معرفی كنید. و لطفاً چند اثر ارزشمند را در این حوزه كه هنوز ترجمه نشدهاند معرفی بفرمایید.
شوایك سرباز پاكدل، چنین كنند بزرگان، تام جونز و كاندید چهار اثر طنز موفقی است كه به فارسی ترجمه شده است و آثار دوروتی پاركر، جیمز تریر و نیل گیمن جزء كارهای خوب طنزی هستند كه باید ترجمه شوند.
* دو تا از بهترین داستانهای كوتاهی كه ترجمه كردهاید چه بودهاند؟
«در» اثر فرناندو سورنتینو
«سایه» اثر وودی آلن
* برای جوانانی كه به ترجمه علاقهمند هستند، چه منابعی را برای مطالعه پیشنهاد میكنید.
توصیه میكنم علاوه بر مطالعۀ كتب مربوط به ترجمه، ترجمههای خوب طنز را هم بخوانند و با متن اصلی مطابقت دهند.
منبع : روح الله احمدی – دفترطنز حوزه هنری
(برگرفته از سایت شیرین طنز)