كتاب آبنبات لیمویی و حسن ختامی شیرین
نویسنده: سارا ملاعباسی
بعد از دو سال و خردهای انتظار، جلد پنجم از سری آبنباتها با عنوان «آبنبات لیمویی» توسط انتشارات سوره مهر در 392 صفحه منتشر شد و به نمایشگاه كتاب 1403 رسید.
كتابی به قلم مهرداد صدقی كه دقیقا از آنجایی كه جلد چهارم تمام شده، آغاز میشود و بدون «آنچه گذشت» مخاطب را در دل داستان قرار میدهد.
به همین دلیل میدانیم كه داستان در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میگذرد و این بار ماجراهای عشقی «محسن» پررنگتر از قبل نشان داده میشود.
موقعیتهای طنز این بار با طعم لیمویی
مواجهه با دریا، آشتی دادن آقابرات و زینب خانم، اجرا در مراسم ازدواج دانشجویی، خواستگاری رفتن و مشورت كردن با دایی اكبر، از خرده داستانهایی است كه داستان اصلی را جلو میبرد. گاهی این موقعیتها حرف اجتماعی هم در خودشان دارند كه خواننده را علاوه بر خندیدن به فكر فرو میبرد.
همچنین این موقعیتها به قدری دقیق و با نشانهگذاری درست طراحی شدهاند كه یك دیالوگ آن را تكمیل كرده و گاهی خنده را به قهقهه تبدیل میكند.
این موقعیتهای طنز حتی در مواقع جدی و بحرانی هم اتفاق میافتند و اجازه نمیدهند كه مخاطب غرق در موضوعات احساسی و جدی داستان شود.
باورپذیری داستان
درست است كه در بخشهای پایانی، ریتم داستان كمی تند میشود، اما اتفاقاتی كه برای شخصیت اصلی میافتد و تاثیری كه بر زندگی او میگذارد آنقدر باورپذیر است كه تصمیماتش هم برای خواننده قابل قبول میشود و تغییرات «محسن» را میپذیرد.
همچنین با اضافه شدن خرده داستانهایی مثل به یادنیاوردن اسم «اسكندری» و نصیحتهای آقاجان و شوخیهای محسن، خواننده از اصلِ داستان دور نمیشود و همچنان در فضای اولیه باقی میماند.
خانواده، خانواده، خانواده!
در چهار جلد قبلی آبنباتها، اهمیت خانواده در هر سن و سالی مشخص میشود و حال كه داستان به خواستگاری و ازدواج رسیده، اهمیت این موضوع بیشتر از قبل پیداست.
چون نویسنده اثرگذاری هر كدام از شخصیتهای خانواده محسن، از برادرزادهاش تا روح بیبی بر سرنوشت او را نشان میدهد. طوری كه خود خواننده هم در بخشی از داستان مثل آقاجان تكرار میكند: «خانواده، خانواده، خانواده!»
صحبتی درباره تغییر جلد
كتابهای آبنبات هلدار، دارچینی و نارگیلی لباس نویی بر تن كردهاند و آبنبات لیمویی هم از ابتدا از همان لباس نو پوشیده است.
ممكن است خیلیها این تغییر را دوست نداشته باشند، اما كافی است یادآوری كنیم كه محتوای داخل كتابها هیچ تغییری نكرده و همین كه مخاطبِ تازه این كتابها بداند به جای آبنبات با شخصیتهای واقعی مواجه است، میتواند اتفاق متفاوتی باشد.
همچنین عكس سعدیه روی جلد آخر، خودش معمایی است كه فقط با خواندن كتاب گرهگشایی میشود و باعث شده كمی ذهن خواننده را قلقلك دهد.
در آخر…
در كل آخرین جلد از سری آبنباتها هم مثل جلدهای قبلی خواندنی است.
پایان بندیاش هم به قدری شیرین و دلنشین است كه در یك لحظه تمام داستان از جلد اول برایتان مرور میشود. آنقدر كه از بعضی جاافتادگیهای حروف در چاپ هم چشمپوشی میكنید.
پیشنهاد میكنیم وقتی تمام شد، از جلد اول خواندن دوبارهاش را شروع كنید و در اتفاقات كوچه سیدی بجنورد و دانشگاه گرگان و دانشگاه كرمان و حتی سعدیه شیراز غرق شوید. فقط آرام بخندید تا دیگران بیدار نشوند.
برگرفته از سایت دفتر طنز حوزه هنری