هجو یك آدم باشخصیت

هجو یك آدم باشخصیت

1402/06/04
|
04:52
|

نویسنده: مهدی صالحی

در گعده‌ای با دوستان قرار بر این شد تا هر كس خویش تن را بكوبد و در این راه اخلاق ناپسند و یا ظاهرش را هجوی سترگ نماید چنان‌كه هیچ نماند.

در همین باب تفكرها كردم و روزها گشتم تا اخلاقی ناپسند از خود بیابم ولی نتوانستم.

به سراغ دیگران رفتم و از آن‌ها كمك خواستم آن‌ها هم چیز مهمی نگفتند. مثلاً گفتند یك‌دنده و لجوج، فقط حرف خودت را قبول داری، وقت‌ناشناس و موارد دیگر كه پس از توضیحات فراوان و كمك از اجسام كمك فهمی همانند چوب به‌اشتباه خود پی بردند.

درنهایت تصمیم گرفتم كه به‌دروغ چیزی از اخلاق رذیله را بر خود نسبت دهم كه وجدانم به نشانه اعتراض خواب را بر من حرام كرد.

ماجرای هجو یك آدم باشخصیت

علی‌ای‌حال پس از كلنجارهای فراوان میان عقل و نفس قرار شد از خودكم‌بینی خویش بنویسم و آن را هجو نمایم.

در اینجا منظور از خودكم‌بینی كمتر دیدن خویش در آینه است و نه خود را حقیر و كوچك شمردن كه این نیز نه‌تنها در من بلكه در تمام خاندان و دودمان پرافتخارمان هم نمی‌گنجد. حال اینكه ما گل سرسبد و قطب فرهنگی این خاندان مكرم و معظم هستیم.

اما از دلایل خودكم‌بینی در آینه همین بس كه صورت به نهایت زیبا اما بینی به دلیل شعر كودكی دست‌تو بینی كار نی‌نی و برداشت اشتباهی از این شعر كه تا نی‌نی هستی باید در بینی دست نمایی قدری بزرگ‌تر از سایر بینی‌های معمول است كه البته خیلی هم بد نیست.

چراكه در راه علم كمك‌ها نموده، طبق قراردادی با دانشگاه علوم پزشكی در كلاس تشریح بینی و نمایش بینی خارج‌شده از عرف به حدی كه نصف صورت را پوشانده بنده حضور فعال دارم و ازآنجاكه بزرگ است مغزم با یك نظر قابل‌دیدن است.

البته برای دانشجویان فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب هم از من دعوت شد تا آن‌ها هم مغز یك انسان متفكر را ببینند ولی به دلیل داغ بودن بازار عمل بینی قبول نكردم به‌هرحال زندگی خرج دارد.

دیگر قسمت صورت لب است، درست كه لب‌شتری در برخی از بانوان مد است ولی در مردان من تنها لب‌شتری جهان هستم كه به‌صورت طبیعی به این مهم دست‌یافتم.

البته می‌خواستم در كتاب گینس ثبت نمایم كه جراحان زیبایی اعتراضات نمودند و بست نشستند و اعتصاب عمل كردند كه نكنید چون نمی‌رسیم لب آقایان را شتری كنیم.

درنتیجه ما هم پذیرفتیم و آن‌ها به نشانه تشكر صله‌ها دادند و سكه‌ها فرستادند از سویی دیگر مسئولین گینس پس از اصرارهای زیاد و واسطه قرار دادن افراد سرشناس توانستند با بنده عكس یادگاری بگیرند و آن را قاب نمودند و در پشت درب آویزان كردند تا از چشم نامحرمان در امان باشد و هر وقت می‌بینند به یاد آن روز فرخنده لبخند بزنند و خستگی از تن بیرون نمایند.

هرچه گشتیم بیش از این چیزی در خود نیافیتم كه ارزش هجو داشته باشد و این تمام تلاش من بود برای هجو یك انسان كامل و متواضع كه در افتادگی و كرنش سرآمد روزگار است.

دسترسی سریع