خواجه نظامالدین عبیدالله زاكانی شاعر و لطیفهپرداز نامدارایران در قرن هشتم هجری است. وی ازخاندان زاكانیان بوده و زاكانیان تیرهای از اعراب هستند كه به قزوین مهاجرت كرده و آنجا ساكن شده بودند.
عبید زاكانی به لحاظ وضعیت اجتماعی آن روزگار، به طنز روی آورد و نظم و نثر خود را وسیلهٔ حمله به عرفها و عادات نادرست و مفاسد و معایب طبقهٔ مشخصی از اجتماع قرار داد. وی در حدود سالهای 771 و 772 هجری قمری زندگی را بدرود گفت. از آثار برگزیدهٔ او میتوان به مثنوی عشاقنامه، كتاب اخلاقالاشراف، ریشنامه، صد پند، لطایف و ظرایف، رسالهٔ دلگشا و بالاخره منظومهٔ معروف موش و گربه اشاره كرد.
حكایت گوشت را آزاد كن
از بزرگان عصر، یكی با غلام خود گفت كه از مال خود، پارهای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام فرمان برد.خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده، گفت: این گوشت بفروش و مقداری روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. گفت: ای خواجه، تو را بهخدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خیری در خاطر مبارك میگذرد، به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد كن