"در گستره طنز" (بخش نخست)

به قلم : سعید یوسف نیا

1399/05/25
|
14:07
|

مقدمه

طنز چیست؟ این پرسش كه به اندازه طنز و طنزنویسان پاسخ دارد چه در ادبیات و چه در فلسفه، همواره محل تأمل و تفكر بوده و هر اهل نظری پاسخی به فراخور ادراك خویش به آن داده است. در این نوشتار تلاش می كنیم تا جنبه هایی از طنز را بررسی كنیم وبه پاسخ این پرسش كه چرا حضور طنز در زندگی ضروری و اجتناب ناپذیر است نزدیك شویم.

طنز با فرهنگ و ادبیات هر ملتی پیوندی دیرینه و ناگسستنی دارد، در فرهنگ غرب و شرق با گونه های متنوعی از طنز روبرو می شویم كه نامهای متفاوتی دارند و در گذر زمان این واژه یعنی طنز وسیع تر شده و دیگر به نوشته های انتقادی تلخ كه لبخندی متفكرانه بر لب می نشاند گفته نمی شود. در زمان حال به فكاهه و مطایبه و مزاح و لطیفه نیز طنز می گوییم و در یونان باستان نیز به تمامی این گونه ها كمدی می گفتند و زندگی انسان را به دو گونه ی كمدی و تراژدی تقسیم می كردند.
تا كنون كتابهای زیادی در باره طنز و گونه های طنز نوشته شده و طنزپردازان بسیاری از آغاز پیدایش ادبیات در این عرصه بی پایان قلمفرسایی كرده اند به گونه ای كه می توان به این نتیجه متقن رسید كه حضور طنز در زندگی همچون حضور انسان، اجتناب ناپذیر و ضروری است زیرا طنز محكم ترین سپری است كه می تواند انسان را در برابر تیرهای سهمگین ناهمگونی و ناهنجاری حفاظت كند. طنز چگونگی رویكرد هوشمندانه انسان با تلخ و شیرین و غم و شادیهای زندگی را ترسیم و ما را ترغیب می كند كه در برابر هجوم نامرادیها و ناكامیها شجاعانه و رندانه بایستیم و خود را تسلیم یاس و اندوه نكنیم و از زیركی درس بگیریم كه حافظ را به خندیدن ترغیب می كند:
زیركی را گفتم این احوال بین! خندید و گفت:
صعب روزی، بلعجب كاری، پریشان عالمی

طنز و واقعیت

جهانی كه ما در آن زندگی می كنیم، جهان تضادها و تناقض هاست و از برخورد میان همین تضادهاست كه طنز شكل می گیرد، پس طنزپرداز كسی است كه به گونه ای متفاوت و متمایز اتفاقات جهان را می نگرد و از درك تصادم این تضادها قدم به گستره طنز می گذارد.
سیمون كریچلی می نویسد: "طنز، رشته توقعات معمول ما را از جهان تجربی می گسلد. طنز نتیجه گسستگی میان موجودیت معمول اشیاء و نحوه بازنمود آنها میان توقع ما و واقعیت است." (درباره طنز،ص9)
كریچلی از عنصر غافلگیری سخن می گوید كه در طنز كاربرد زیادی دارد، اما این غافلگیری كه سبب انقطاع توقع ما از واقعیت معمول می شود، اتفاقی نیست كه فقط بر روی كاغذ رخ دهد، بلكه در جهان واقعی نیز می تواند حادث شود.

این كه انسان برای رسیدن به هدفی كه دارد، از هیچ تلاشی فروگذار نمی كند اما شكست می خورد و درست برخلاف تصوراتش با ماجراهایی درگیر می شود كه نفسش را در سینه حبس می كنند خود به خود هم كمدی است و هم تراژدی و كار طنز این است كه وجه كمیك زندگی انسان را پر رنگ و برجسته كند.
سیسرون در فن خطابه می نویسد:
"رایج ترین یا طنز این است كه ما بر خلاف انتظارمان، جمله ای غافلگیر كننده بشنویم. آنچه در این جا باعث خنده می شود این است كه آنچه انتظارش را داشتیم، نقش برآب شده است. "(در باب طنز ص10)

دنیایی كه در آن زندگی می كنیم دنیایی سرشار از غافلگیری است، از این رو دستمایه طنز پردازان برای توصیف این دنیا، دستمایه ای واقعی است كه گاه به سمت بزرگنمایی و مبالغه پیش می رود و موجب بروز و ظهور طنز می شود كه نتیجه آن جز خندیدن نیست. طنز در زندگی انسانها موج می زند چون حماقت بشری كه ناشی از خودبینی و خودشیفتگی است پایانی ندارد. پس طنز پرداز با توجه به برجسته ترین اتفاقات روزمره، از تصادم تضادهایی سخن می گوید كه در وهله اول از واقعیت دور می نماید، اما غالبا واقعی است. غافلگیری و تصادم تضادهای درونی انسان وقتی با قلم طنزپرداز به تصور كشیده می شود موجب بروز واكنشی در انسان می شود كه به آن خنده می گوییم.


خنده و برتری جویی

خنده برآمده از دركی ناگهانی در مواجهه با اتفاقی غیر معمول است ، از این رو كسی كه می خندد خود را در موقعیت برتری نسبت به دیگران قرار می دهد. این نظریه، نظریه برتری یا تفوق نام دارد كه فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو به آن اشاره كرده اند. جان موریان در تقسیمات سه گانه خنده این نكته را برجسته كرده و می گوید:
" ما به دلیل احساس تفوق بر دیگران می خندیم، به دلیل شكوه ناگهانی حاصل از درك ناگهانی برتری خویش در قیاس با فرودستی دیگران، یا پستی پیشین خودمان". (در باب طنزص 11)
یكی از علتهایی كه موجب رنجش ناشی از تحقیر می شود همین حس برتری طلبی و تفوق است به این معنا كه وقتی ما به صحبتهای جدی دیگران می خندیم خودآگاه یا ناخودآگاه خود را در مقامی بالاتر از او تصور می كنیم و چنین می نماییم كه آنچه را ما می دانیم او نمی داند و همین نكته است كه موجب خنده شده است.

از سوی دیگر و به قول موریان خنده شوری است كه هیچ نامی ندارد، و این شور همان حسی است كه از درك موقعیتی ناهمگون بروز می كند. این نظریه اگرچه از نظر برخی نظریه پردازان طنز پذیرفته نیست، به واقعیتی اشاره می كند كه نمی توان آن را نادیده گرفت، این واقعیت كه درك عمیق روابط انسانی در فضایی سرشار از نادانی و حماقت موجب بروز خنده می شود و كسی كه می خندد خود را در موقعیتی می یابد كه پیشتر از وجود آن آگاه نبوده است. " حكمت شادان" نیز به طور غیر مستقیم از نسبت میان ادراك روابط آدمها و حسی درونی به نام خنده اشاره می كند.

خنده و آرامش

دومین نظریه ای كه در مورد خنده طرح شده، نظریه آرامش است. این نظریه در قرن نوزدهم متولد می شود، تا جایی كه هربرت اسپنر فیلسوف انگلیسی می نویسد:
" خنده، آزاد شدن انرژی عصبی پس رانده شده است. فروید نیز با قبول این نظریه معتقد است كه انرژی آزاد شده در خنده، لذتبخش است زیرا كه از میزان انرژی ای می كاهد كه برای مهار یا سركوب فعالیت روانی به كار می رود." (در باب طنز،صص 11 و 12)
نظریه آزاد شدن انرژی عصبی به واسطه خنده، فقط یك وجه از خنده را نشان می دهد. خنده حاصل جذب انرژی از دنیای اطراف می شود و سپس این انرژی از او ساطع شده، دیگران را نیز تحت تأثیر قرار می دهد، از این روست كه می گویند خنده غالبا مسری است. پس كسی كه می خندد، انرژی خاصی دریافت كرده كه موجب احساس سرخوشی و لذت در او شده است و او نیز ناخودآگاه این انرژی را به دیگران منتقل می كند.

خنده و درك ناهماهنگی

سومین نظریه ای كه در بحث خنده طرح شده و هواداران زیادی هم دارد نظریه ناهماهنگی است. فیلسوفان بسیاری از جمله كانت، شوپنهاور و كی یركگارد این نظریه را پذیرفته اند و جیمز راسل لوول نیز در سال 1870 در این باره نوشته است: " طنز در تحلیل نخست، درك ناهماهنگی است. طنز حاصل تجربه و درك ناهماهنگی محسوس میان دانسته ها و توقعات ما با اتفاقات پیرامون ماست كه در لطیفه، طرح و حتی لودگی رخ می نماید. مثالی كه راسل در این باره عنوان می كند جالب است: منو تو مراسم تشییع پرنسس دایانا دیدی؟ من همونی هستم كه موج مكزیكی رو شروع كردم".(درباب طنز،ص 12)
این ناهماهنگی میان كلمات، ناشی از حس خودبزرگ بینی گوینده است كه همیشه و در همه جا توقع دارد تا مركز توجه دیگران باشد، حتی در مراسم تشییع.
یكی از جملات كلیدی كه خاستگاه طنز را نشان می دهد، جمله ای است از فیلسوف یونانی اپیكتتوس. او می گوید: " انسان، درگیر تصوراتی است كه از اشیاء دارد، نه درگیر خود اشیاء". (در باب طنزص9).

با توجه به این جمله اندیشمندانه به این نتیجه می رسیم كه درك ما از جهان پیرامون با یكدیگر تفاوت دارد و در حقیقت اگرچه انسانها با یك شیء ، یك اتفاق و یا یك پدیده روبرو می شوند، اما به واسطه درك و تصورات متفاوتی كه با یكدیگر دارند، نوع واكنش آنها نیز متفاوت است. برای مثال یك نفر بر زمین می خورد و عكس العمل ناظران یكسان نیست، یك نفر می خندد، یك نفر ناراحت می شود، یك نفر جیغ می كشد و دیگری تلاش می كند تا به فرد زمین خورده یاری برساند. تفاوت تصورات در مورد همه پدیده ها و اتفاقات عالم صدق می كند و اینجاست كه یكی از انواع طنز متولد می شود.

طنز بازگویی ماجرایی است كه بر اساس تصورات خاص طنزپرداز و بر اساس واقیعت شكل گرفته و گاه تنها به به بخشی از حقیقت ماجرا اشاره می كند. در طنز آنچه اتفاق می افتد، هماهنگی میان ادراك طنزپرداز با جزئیات ناهمگون آن اتفاق است. كریچلی می نویسد: " برای آن كه ناهماهنگی موجود در طنز واقعا به عنوان ناهماهنگی درك و شناخته شود، باید میان ساختار طنز و ساختار اجتماعی، نوعی هماهنگی وجود داشته باشد. بدون هماهنگی اجتماعی، ناهماهنگی كمیكی نیز وجود نخواهد داشت. اگر هماهنگی ضمنی یا قرداد تلویحی، فسخ شود، خنده ای دركار نخواهد بود.( در باب طنزص13).

از همین روست كه غالبا وقتی لطیفه هایی از سایر اقوام می شنویم، نمی خندیم چون از قراردادهای تلویحی میان آن اقوام بی خبریم. پس پیش زمینه های ذهنی و آگاهی از برخی قراردادهای ضمنی و نانوشته، برای درك نكته باریك طنز بسیار مهم است.
برگسون در كتاب خنده می نویسد: " برای درك خنده باید آن را در بستر محیط طبیعی اش مورد توجه قرار دهیم و این محیط، خود جامعه است و مهم تر از همه باید سودمندی كاركرد آن را تعیین كنیم. كاركردی كه قطعا اجتماعی است."( در باب طنزص13)

منظور برگسون از سودمندی خنده چیست و چرا خنده، كاركردی اجتماعی دارد؟ بدیهی است كه انسانها در فهم و تجربه احساسات بشری با یكدیگر شریك هستند یعنی همه انسانها می دانند غم چیست، شادی چیست، حیرت چیست. چراكه این احساسات را در حد و اندازه خود تجربه كرده اند و بطور ضمنی پذیرفته اند كه می توانند دیگران را درك كنند. چون همه مثل خود ما هستند. خنده نیز حسی مشترك میان آدمهاست و همین حس مشترك است كه كاركرد اجتماعی خنده را سودمند می كند. جامعه ای كه می خندد با جامعه ای كه می گرید، قطعا تفاوت دارد، زیرا خنده ، فعالیت های روحی و فیزیكی ما را در زندگی به سمت انبساط، تفكر، امید و داشتن روحیه سوق می دهد و از این رو كسی كه از درون شاد است و درك روشنی از روابط انسانها دارد، بهجت و شوری را تجربه می كند كه هماهنگ كننده روح و جسم اوست. در حقیقت انسانی كه می خندد عدم تعادل و ناهماهنگی را درك می كند و طنز نیز همانا برجسته كردن ناهماهنگی هایی است كه در رفتار و گفتار آدمها نمود پیدا می كند. خنده، یكی از پیچیده ترین واكنش های بشری است كه مختص انسانهاست، برخلاف اندوه كه میان انسان و حیوان مشترك است. خندیدن یعنی مشكلات را كوچك شمردن كه بهترین جایگزین برای احساساتی چون حسرت، افسردگی و بدبینی و لجاجت و عصیان و خشم و اندوه است.
جان موریل می نویسد: " از میان كارهایی كه همه انسانها تجربه می كنند، خندیدن عجیب ترینشان است. چیزی اتفاق می افتد یا كسی چیزی می گوید.... و تقریبا همه اعضای بدنمان درگیر خندیدن می شوند، اگرچه هیچكدام وظیفه شخصی در خندیدن ندارند. هنگام خندیدن، تسلط بر خودمان را به شكلی از دست می دهم كه جز در وضعیت بیماریهای عصبی، در هیچ وضعیت دیگری یافت نمی شود و از همه جالب تر اینكه این تجربه به طرز بدیعی برایمان لذتبخش است.(فلسفه طنزص31)

خنده و نقض سنت ها و قوانین اجتماعی

خنده غالبا موجب سوءتفاهم می شود خصوصا اگر بدون مقدمه باشد. این سوءتفاهم ناشی از نقض برخی عرف ها و قراردادهای اجتماعی است. مثلا اگر كسی با شما خیلی جدی در حال حرف زدن باشد و شما ناگهان با درك ناهماهنگی میان گفتار و كردار او بخندید یكی از قراردادهای اجتماعی را نقض كرده اید و موجب بروز كدورت شده اید. در مثال مذكور شما كسی را كه سخن می گوید می شناسید و می دانید كه او فردی خسیس است اما با شما از بخشندگی و دست و دلبازیش می گوید و همین درك شما از ناهماهنگی میان گفتار و رفتار واقعی او موجب بروز خنده در شما می شود، زیرا ناهماهنگی و عدم تعادل، هم می تواند موجب بروز خنده شود و هم موجب بروز خشم و ناراحتی. این عدم تعادل فقط در گفتار و كردار نیست، حتی اگر یك آدم جدی و خشك از ماشین آخرین سیستمش پیاده شود و ناگهان پایش به سنگی گیر كند و بر زمین بخورد واكنش های متنوعی را باعث می شود كه یكی از معمولترین آنها خندیدن است. عدم تعادل فیزیكی بدون گفتن حتی یك كلمه، به خنده دامن می زند و یكی از قراردادهای اجتماعی یعنی مسخره نكردن و احترام گذاشتن به دیگران در ظاهر نقض می شود.
فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو با خندیدن، سر عناد داشتند چون معتقد بودند خندیدن هم موجب عدم تسلط بر خویش می شود و هم قوانین اجتماعی را نقض می كند.
جان موریل در مورد طنز و خنده می نویسد:
" در بسیاری از شرایط، خنده و طنز مستلزم فقدان خویشتن داری و نقض قواعد اجتماعی اند، پس اصلا جای تعجب نیست كه بیشتر جوامع به آنها بدبین بوده اند و اغلب طردشان كرده اند. طرد طنز در دو منبع اصلی تمدن غربی عیان است، فلسفه یونانی و انجیل"(فلسفه طنزص35)
دو تن از فیلسوفان یونانی به مردم توصیه می كردند كه نخندید و به دام خنده های مهار نشدنی نیفتید. پروتاگوراس و اپیكتتوس،از فلاسفه ای بودند كه هرگز در زندگی نخندیدند.
افلاطون یكی از جدی ترین منتقدان طنز و خنده بود زیرا خنده را موجب اضمحلال عقل می دانست. او در كتاب جمهور از مسئولان حكومت می خواهد كه هرگز نخندند و به آنها توصیه می كند كه نخندید تا دچار بی قیدی نشوید. افلاطون حتی از هومر انتقاد می كند كه چرا در ایلیاد و ادیسه نوشته است كه كوه المپ از خنده خدایان لرزید و در كتاب جمهور در نقد هومر می نویسد: " حتی پذیرفتنی نیست كه مردان شریف به گونه ای تصور شوند كه مغلوب خنده شده اند، چه رسد به خدایان".(فلسفه طنزص35).

و جان موریل می نویسد:" در شوخی روزمره میان دوستان، سنت های اجتماعی تا حدود زیادی نقض می شوند". (فلسفه طنز،ص 33)
به این ترتیب یكی از جنبه های خنده كه بسیار آزاردهنده و غیر اخلاقی می نماید تحقیر یا خصومت شخصی با دیگران است. خنده ای كه برآمده از تحقیر باشد، بی شك ضد انسانی و ضد اجتماعی است، از این رو طنز با تحقیر نسبتی ندارد، چرا كه انگیزه طنز پرداز ساختن است نه ویران كردن. غالبا یك وجه برخورنده در طنز وجود دارد كه شدیدترین شكل آن در هزل و هجو بروز می كند و به همین علت است كه نوشتن و اجرای طنز خطر كردن و رقصیدن بر لبه تیغ است. وجه انتقادی طنز همیشه می تواند موجب رنجش كسانی شود كه خود را مخاطب طنزپرداز می دانند. هدف طنز گرچه آگاهی بخشیدن و هشداری ظریف از سر دلسوزی به كسانی ست كه از مسیر اعتدال خارج شده اند، نقدی بی رحمانه و پررنگ نیز می تواند باشد و در همان لحظه كه عده ای را می خنداند موجب خشم عده ای دیگر شود.





مراجع

1- موریل،جان،فلسفه طنز،ترجمه،محمودفرجامی،دانیال جعفری،چاپ دوم،تهران،نشر نی،1392
2- كریچلی،سیمون،در باب طنز، ترجمه،سهیل سمی،چاپ اول،تهران،انتشارات ققنوس،1384




دسترسی سریع