رضا رفیع ؛ شاعر ، نویسنده و طنزپرداز در مصاحبه ای با روزنامه جام جم درباره طنز و طنازی سخن گفت.
گفتوگو با رضا رفیع ؛ شاعر، نویسنده و طنزپرداز را در ادامه می خوانید.
بای بسم ا… خودش هم نمیدانست. البته كه میدانست سالگرد روزی است كه با گریه لهجهدارِ آغازینش فلك و ملك را رودهبر كرد بسكه به قهقهه میمانست؛ ولی نمیدانست قرار است جماعت پرشماری از دوستان برایش جشن تولد بگیرند. خلاصه فقط عرض كردنِ طولانی پاسخ تبریكات نزدیكانِ دور كلی از وقت این گفتوگو را گرفت.
خب با طناز منبع موثق و آقای قندپهلو كمی بگوبخند كنید در این كرونا بازار، هوای دل تنهاییتان تازه شود. دو فقره كتاب آب در هاون همین اردیبهشت نشر داد و همین مردادماه هم باد در غربال را. كه طنزهای چاپ شده در جامجم خودمان است، ولی اطلاعات نشرش داده.
قندپهلو همچنان ادامه دارد و قرار است باز تولید شود. شكرخندش هم در شبكه شماست و پا توی كفش شما شبكه پنج.
مشكلی دارم؛ از شما بپرسم یا دانشمند مجلس؟
اولاً كه مشكل شما به خودتان مربوط است. ما خودمان هزار و یك مشكل داریم كه مپرس… در ثانی، بنده هم در خدمتم. هرچند كه حقیر، استادی بیش نیستم.
این دانشمند مجلس اصلا كی هست؟
طوری كه خود حضرت حافظ، گرا داده، باید بازپرس بوده باشد: ولی خب احتمال اینكه ابوالمشاغل هم بوده باشد، هست. بعضیها چون كشته مرده خدمتگزاری به مردماند، یك شغل و یك كار، ارضاشان نمیكند. مثل ابر و باد و مه و خورشید فلك دركارند. صبح تا شب(و بالعكس) میكارند.
استاد چهجوری میشه توُ نخِ شما رفت؟
باید زرنگ باشی، بتونی سرنخ رو پیدا كنی… روشهای دیگر نخ نماس. اجازه بده یك اتمام حجت: بری تو نخم، میرم تو نخت.
چه وقت سوزن سوزنتون میشه؟
وقتی كه نخ گیرم نمیاد. منظورم نخ بخیه است. كسانی كه اهل عملاند، بهتر میدانند..
راستی موی دماغ كیا حتما میشین؟
شاعر میگه: موی دماغو توی آینه دیدم… قیچی آوردم، سر اونو چیدم… سعی میكنم موی دماغ اونایی بشم كه مثلا یك زنگ بزنن به دوستاشون در لواسان، كلی ویلا به اسمشون میكنند … و امثالهم.
و توی نخ كیا هیچ وقت نمیرین؟
مردم معمولی، كه دنبال یك لقمه نان آمیخته به كووید – 19 از صبح تا شب جون میكنند.
مزاحم كیا بشین ثوابش بالاست؟
مزاحم آدمهای خلاف و مراحم آدمهای درست و حسابی.
چه وقت مور مورتون میشه؟
وقتی كه به ضرورتی میرم روی ویبره… نمیتونم حرف بزنم…
خونه من از خونه قبرم خیلی خیلی بزرگتره؛ به نظرتون جهنمی میشم؟
نه، كی گفته؟…. همه چی بستگی داره.
كسی كه خیلی ادعای عاشقیت داره و توصیه حكیمانه شما رو میخواد؟
بهش بهخصوص در این شرایط حساس كنونی میگم كه رفیق… گشنگی نكشیدی كه عاشقی از سرت بپره.
به كیا فیض تون مستدام میرسه؟
به نیازمندان به لبخند زبان مشترك همه آدمها؛ حتی شما.
از سر كیا فیض تون زیاده؟
اونایی كه حس میكنم خبیثاند… دو رو هستند و اهل غیظ تا فیض… تا پشت كنی، زیرآبت رو میزنن.
از كیا فیضتون رو دریغ میكنین؟
در بالا گفتم كه… اون قدر اصرار میكنید تا خداینكرده اسم ببرم… من یك آدم عادی طنزپردازم كه از بیكاری به این شغل روی آوردم.
فرق فیض شما و فیض روح القدس ؟
فیض من گاه هست و گاه نیست. كسی هم باهاش به جایی نمیرسه.
اگه همه انگشتاتون رو قلم كنن باهاش چی مینویسین؟
از درد مردم… هنر باید با انسانیت همراه باشد. انسان بودن بالاترین هنرهاست.
طرف هنر دارد اما اخلاق ندارد؟
اصلاً نمیخوام ببینمش… حتی خواستگار هم نداره.
زندگی صحنه یكتای هنرمندی ماست؟
به شرطی كه ماست رو نریزیم روی قیمه.
سمتِ تلخ خیار رو به كی تعارف میكنین؟
با حفظ سِمَت، به سَمت خودم… خنك آن كه آسایش مرد و زن/گزیند بر آسایش خویشتن.
از حوالهجات تون بگین؟
اخیراً كه اوضاع جوری شده كه از صبح تا شب داریم حواله میدهیم… حتی گاهی توی خواب… جوری كه اطرافیان نقل میكنند: دیدم به خواب خوش كه…
آستین چه كسی رو بگردیم چن تا مارتوله پیدا میكنیم؟
آستین هر كسی رو كه لجام و لگام نفس سركش جا خوش كرده در روح و جان و دل و اندیشهاش را به امان خدا كه نه، به امان شیطان رها كرده.
و از هر مدیر و مسوولی درین باره سوال كنی؟
به زبان حال(اگرنه قال) به شما شفاف پاسخ میدهد كه: من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود.
یكی میگفت روده فلانی راستِ راسته مثل حرفهاش؟
وا…یكی دیگه گفته، اون وقت یقه منو گرفتید؟… فكر كنم گرفتید مارو ها… خب لابد آندوسكوپی یا سونوگرافی كرده و یك چیزی به چشم خودش دیده.الكی كه دروغ نگفته.
درباره كیا صادقه: روباههایی كه توی شكمشون هست دم شون هم به هم نمیخوره؟
در مورد همه صادق است. شهرام بهرام ندارد. حتی در مورد من نیز هم… حتی در مورد شما كه ایستادن بیجای شما مانع كسب ماست…روباه اسمش بد در رفته…
به نظر صائبتون چرا این روباهها گازشون نمیگیرن؟
خب لابد هنوز گازكشی نشدند… بعدشم وقتی میفرمایید به نظر صائب؛بروید از خود صائب تبریزی بپرسید. عجب گیری كردیم ها… این روزها هر كی سوالی یا مشكلی داره، از ما طنزپردازها میپرسه… پس بقیه چه كار میكنند؟…
از قوانین طبیعت كه درباره شما چپكی عمل كرد؟
قانون سوم نیوتن. والا ما كه هرچه لبخند ایجاد كردیم و ملت رو خنداندیم، دستمزدی كه گرفتیم، در حدی نبود كه ما رو بخندونه… فقط به خودمون خندیدم و به فیش حقوقیمون در روزنامه.
همیشه چی رو برای كی ثابت میكنین؟
هیچی رو برای هیچكس… حوصله داری. تا بدانجا رسید دانش من/ كه بدانم همی كه نادانم
گلیم بخت شما میگن خیلی روش سفیده؟
راویش اهلیت نداشته یا حواسش نبوده…
من نمیفهمم؛ شما چقدر میفهمین؟
اتفاقاً شما كه اینجوری میگید، معلومه كه از من بیشتر میفهمید. هركس كه گفت من از همه بیشتر میفهمم، بدانید و آگاه باشید كه از همه كمتر میفهمد…
پندم بدین استاد؟
به قول دوست شاعر و طنزپردازم زنده یاد استاد عمران صلاحی: كوتاه بیا تا كه درازت نكنند.
قصد تجدید فراش با عجوزه دنیا رو دارین؟
باز هم اشتباه به عرضتون رسوندن… ما همون بار اول را هنوز مرتكب نشدیم، تا چه رسد به تجدید وضو…….
چه چیزتون از شماست كه بر شماست ؟
روحیه طنز من… یك لحظه راحتم نمیگذارد.
چیتون خیلی به نفع تون كار كرد؟
بداههگوییام… باعث شد كه تنها طنزپردازی باشم كه بتوانم برنامه طنز زنده اجرا كنم. آن هم در رسانه. آنهمتر(!) در تلویزیون…
جرات داشتین چه كسی رو نقد میكردین؟
از صدر تا ذیل… از خودم تا دیگران. اولش از خود خداوند تبارك و تعالی شروع میكردم كه عاشقشم دستگیرت نمیكنه، ازت دستگیری میكنه.
اگه كفش تون دوتا بشه كت و شلوارتون سه تا حقوقتون چاربرابر چیكار میكنین اول؟
اضافاتش رو به بقیه هدیه میدم…
برای چه چیزی خیلی احتمالا اصرار میكنین؟
برای تحقق عدالت و آزادی.
به كی میگین وقت ندارم و چرا؟
به كسی كه بخواهد وقتم را بگیرد، سر هیچ و پوچ… نه چیزی به او اضافه شود و مشكلی حل؛ و نه چیزی بر من افزوده گردد و مشكلی لااقل منحل
چه كسی رو از سرتون اگه وا میكنین؟
شیطون رو… كثافت، ول كن آدم نیست…
خوابش رو كاش میدیدین؟
خواب نه گفتن به شیطان رو … یه بار گفت بیا بریم یه جایی نماز بخونیم كه مدیرا ببینن… گفتم خر خودتی… من برای خدا نماز میخوانم.
كوری چشم استكبار جهانی…؟
صلوات… چنانش بكوبم به گرز گران/كه پولاد كوبند آهنگران.(با صدای دلنشین حاج صادق آهنگران هم باشد كه دیگر چه بهتر و حماسیتر)
به كوری چشم ترامپ؟
حیف كه خانواده اش نشستند، وگرنه یك چیزی میگفتم كه نفهمه از كجا خورده
چه وقت خوش خوشان تون میشه؟
وقتی كه رابطه ام با خدا صاف است. وقتی كه لبخند رو به لب مردم میارم. وقتی كه این مصاحبه تموم بشه
مشكل معاش مملكت رو با یه راهكار حل كنین همین حالا؟
كور خوندین… اول بیان به من رای بدن تا بعدش یه فكری بكنم براشون… آقارو.
اگه كلمات طنازانه شما كرونا میگرفتن؟
آنها راحداقل تا دو هفته قرنطینه میكردم تا كلمات دیگرم به سلامت باشند.
سلامت را نمیخواهند؟
پاسخ گفت، سرها داخل ماسك است.
شده بهتون بگن بلابُرده؟
گاهی بله… مثلا اوقاتی شرعی كه شوخیای دلچسب و فیالبداهه كردم و كسی را خوش آمده و از بیجوابی، مانده چی بگوید؛ گفته: ای بلا گرفته… یا خدا خفه ات نكنه… یا ای شیطون.
شنیدم بهتون بعضیها میگن حكیم بس كه بلادیدهاین؟
بیخود كردند. هفت جد و آباء خودشان حكیماند. ما عرض كردیم كه یك آدم معمولی هستیم كه بعضی از حكیمان معاصر با ما مشورت میكنند. كرارا عرض كردیم كه استادی بیش نیستیم…
كاش بهش بله نمیگفتین!
من نگفتم به خدا… من ملك بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم… اسنادش هم موجود است. رو كنم یا در همین حد نیمرو كفایت میكند؟…
با یك نه مشكل حل میشد ولی دلتون نیومد بگین؟
بالاخره ما هم آدمیم. میخواین كارت ملی ام را نشان بدم؟ تازه، هوشمند هم هست… اوایل دهه 70، در ضمن غزلی جدی گفته بودم: قصد ما یك لحظه بودن در كنار دوست هست/ زین جهت گاهی گناهی هم ز ما سر میزند… و به قول حضرت حافظ: جایی كه برق عصیان بر آدم صفی زد/ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی؟
نایابه درین دوره زمونه؟
گفتند یافت مینشود، جسته ایم ما/گفت: آن كه یافت مینشود، آنم آرزوست. مولانا میگه، من نگفتم(جهت رعایت كپی رایت)
كجا؛ چرا سماجت به خرج میدین؟
چون واقعا دوست دارم خب… الكی و تصنعی و محض رفع تكلیف نیست. از ته دل عاشق این سه مفهومم: آزادی، عدالت و مادرم… چیه؛ مشكلی دارید با من؟!
كیا آمار سن و سالشون رو پایین و بالا میكنن، چرا؟
چو انداختند كه جماعت محترم نسوان… اما من تا به چشم خودم نبینم، باور نمیكنم. ما یك پسرخالهای داشتیم اوایل دهه 60 كه لایكزدن هنوز اختراع نشده بود؛ اسمش محمود بود و همبازی من. چون عاشق جبهه رفتن بود، رفت یواشكی شناسنامهاش رو برداشت، سنش رو دستكاری كرد، زیادش كرد. در 13سالگی در بستان شهید شد رفت. در عملیات طریق القدس. آخرین باری هم كه دیدمش یك لطیفه برام تعریف كرد و خودش هم كلی خندید كاش میشد تعریف كرد… منظور اینكه اون موقع اگه جعل سند هم میكردند یا سنی و نرخی رو افزایش میدادند، این مدلی بود…یاد باد آن روزگاران یاد باد.
از قوانین طبیعت كه به بعضیها خیلی ستم كرده؟
البته بیشتر قانون جنگل است اگر حقوقدان باشید.
اما یكیش اینه كه گفتند: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ كه در نظام طبیعت، ضعیف پامال است. خب چرا در طول تاریخ(الی یومنا هذا) باید اینجوری بوده باشد؟…..مگر دنیا شهر هرت است؟
آخرین و تازهترین حوالهای كه كردین؟
دیدم با اینكه یك كارمند و روزنامهنگار و نویسنده و شاعر و طنزپرداز و مجریای پارهوقت بیش نیستم، اما مشمول دریافت سهام عدالت و یارانه و سبد كالا نمیشوم. فیالمجلس حواله كردم به خدا … گفتم خودت بگیر… باز من كه خوبه؛ خواجه شیراز میگه كه قومی دگر حواله به تقدیر میكنند(اینا دیگه كی اند؟!) … از تدبیر و امید رسیدند به تقدیر و امید.
در این باره كه از چه راهی خونه به دست آورده باشی و داخلش چه كار بكنی؟
طرف گاهی یك خونه 20 متری دارد(كه قرار شده مسوولین روش كار كنن)، اما در همون حد به دنیا چسبیده و دلش نمیاد ولش كنه؛ گاهی هم ممكنه طرف چنان از تعلقات دنیا بری و عاری باشه كه یك خونه پنتهاوسدار و درندشت كذایی هم نتونه گولش بزنه و همیشه زیر لب زمزمه كنه كه: این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست… طرف از هر راهی كسب درآمد كرده و صدها كلاه برداشته و اختلاس و پولشویی كرده و رشوه گرفته(البته گاهی هم رشوهها توی كیف بوده و متوجه نشده بنده خدا خیال كرده براش سبزی صحرایی آوردند)؛ اون وقت قصری ساخته و بر سردرش نوشته: هذا من فضل ربی.
درباره اونایی كه به هر شكلی دروغ میگن و حق مردم رو میخورند؛ یك دوغ آبعلی هم روش؟
اینجاست كه در مكتب گل آقا چون بزرگ شدم؛ عین دانشمند فرهیخته شاغلام عوام یا فرزانه مادرزاد غضنفر بیسواد، یك زبان دارم دو تا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق
اون كاری كه توی خلوت میكنن چه كاریه؟
اگر منظورتان واعظانی هست كه حافظ میگه در محراب و منبر حضور ارجمندی دارند و ملت را موعظه میفرمایند؛ اما بعضا ممكن است خدای نكرده واعظ غیرمتعظ باشند اصطلاحا و خود به فرمایشات متین و ارزشی خودشان عمل نكنند؛ خب به بنده سرا پا تقصیر چه؟…. به قول شاعر: بروید از خودشان بپرسید. بنده اخلاقم اینگونه است كه اصلا و ابدا به حریم خصوصی و خلوت دیگران سرك نمیكشم. برعكس این همسایه ما و سعدی كه نمیبیند و میخروشد… گاهی از چشمی در هم نگاه میكند ببیند چیزی میبیند؟… فلذاست كه باید گفت:نعوذبا… اگر خلق، غیب دان بودی… دم عید قربان، قربون خدا برم من كه میبیند و میپوشد.
اصل و بدل كجا فرقی نداره؟
به چشم اهلش… اگه اهل هستی، بگم… هرچند دوره بگم بگم هم گذشته… البته تا منظور از اصل و بدل چی باشه و در چه موردی باشه؟…. مثلا رفاقت اصلش خوبه. ایمان اصلش خوبه. جنس خارجی، اصلش خوبه… اما اگر اعتقاد داشته باشی كه تو را ز كنگره عرش میزنند سفیر؛ اونوقت در این دامگه، اصل و بدل برایت فرقی نمیكند. اصل اوست و الباقی همه بدل… عضو علی البدل
نگران چی هستین ؟
نگران نگرانیهای مردم.
اون چیزی كه نگرانش نیستین؟
فرداست. چون میدونم و از بالا بهم گفتن كه خدایی هست و قطعاً خودش همه چی رو ردیف میكنه.
اگه مصلحت بود اینجای مصاحبه چی بیخگوش من میگفتین؟
كوتاهش كن رفیق… عمر برف است و آفتاب تموز
منبع : روزنامه جام جم