به گفته امینی، جان دادنِ انسان در ایران یا كشورهای دیگر، اتفاق غمگینی است؛ اما آیا با هیچ چیز این بیماری نمیشود شوخی كرد؟
روزهای سخت و نابهنگامی برای همه مردم در همه كشورها رقم خورده است، هیچكس برای چنین موقعیتی برنامهای نداشت. میان احتمال جنگ، فقر و بیكاری، كسی خود را برای پاندمی آماده نكرده بود، آن هم همهگیری كه موجب از بین رفتن جمعهای خانوادگی و دوستانه شود. حفظ سلامت روان آدمی در چنین دورانی از اهمیت ویژهای برخوردار و به همان اندازه دشوار است. در این میان، برخی از طنزپردازان در شاخههای مختلف سعی در شاد نگه داشتن جامعه دارند، كارتونیستها، شاعران، نویسندگان و … بیش از پیش فعالیت میكنند، رفتاری كه برخی آن را نمیپسندند.
به گزارش شیرین طنز، خبرنگار ایرناپلاس درباره این موضوع با اسماعیل امینی شاعر، طنزپرداز و داور جشنوارههای ادبی گفتوگویی انجام داد كه در ادامه میخوانید.
تأثیر طنز در جامعه چیست؟ بهخصوص در حالی كه كرونا آرامش روان را از زندگیها ربوده است.
بیماری، سختی و مرگ، بخشی از روال طبیعت است. گاهی این اتفاقها در ابعاد شدیدتر رخ میدهد مانند حوادث غیرمترقبه مثل سیل و زلزله كه شرایط حاد میشود. در چنین شرایطی آیا میتوانیم با خودِ شرایط شوخی كنیم؟ طبعاً خیر! این شرایط جای شوخی ندارد. هستند انسانهایی كه بیاطلاع از كاركرد هنر و رسانه، متوجه این مهم نمیشوند و با همه چیز شوخی میكنند. این عیب را داریم كه برای مثال افرادی با بیمارانی كه در آمریكا جان خود را از دست دادهاند شوخی میكنند. باید توجه داشت این یك موضوع انسانی است و با موضوع انسانی نمیتوان شوخی كرد. جان دادنِ انسان در ایران یا كشورهای دیگر، اتفاق غمگینی است؛ اما آیا با هیچچیز این بیماری نمیشود شوخی كرد؟ وقتی شوخی مربوط به كرامت انسان و مسائل بنیادی نیست، میتواند انجام شود. در همین شرایط بیماری و مشكلات مردم، عدهای سوءاستفاده میكنند؛ برای مثال ماسك را پنهان میكنند یا مواد شوینده را با قیمت بالا میفروشند یا اینكه در مناسبات فردی آدمی كه وسواس دارد این بیماری را بهانه كرده است و بیش از پیش به خانواده خود سخت میگیرد یا عكس آن، هستند افرادی كه به نكات بهداشتی بیاعتنایی میكنند و هیچچیز را جدی نمیگیرند، با این موارد میتوان شوخی كرد.
نمیتوانیم جلوی سختیها تسلیم شویم و ماتم بگیریم
دیدگاه دیگر این است كه كلاً شوخیها و بگو بخندهای خود را قطع كنیم، چرا كه در شرایط سختی قرار داریم. به نظرم این كار هم درست نیست، زیرا ما نمیتوانیم جلوی سختیها تسلیم شویم و ماتم بگیریم. حتی كادر درمانی كه در شرایط سخت خانوادگی و حرفهای قرار گرفته و بیشتر در معرض خطر بودند، شادی خود را ابراز كردند، بعضی خواندند، بعضی رقصیدند و برخی روی همان ماسكهای پزشكی كاریكاتور كشیدند. این رفتار اشكالی ندارد. انسان دوست دارد سختیها را به وسیله هنر ملایم كند، به شكلی كه به شرایط قابل تحمل تبدیل شود. برای مثال در سالهای جبهه و جنگ بچهها در شب عملیات، در زمان خطر و یك قدمی مرگ، شوخی میكردند و میخندیدند. به نظر من این هیچ اشكالی ندارد.
عالم سیاستمداران را درك نمیكنم
طنزنویسی مانند هر نوع نوشتن، حتی شاید بیش از بقیه با محدودیتهای زیادی مواجه است آیا این محدودیت دلیلی میشود برای خلق كارهای جذاب و نوآورانه یا روی طنزپردازان اثر تخریبی دارد؟
محدودیت چند شكل دارد؛ یكی حاصل اعمال سلیقههای سیاسی و بدون تردید ویرانگر است. سیاستمداران برای خود عالمی دارند كه ارزشها و خط قرمزهایی دارد، عالمی كه خندهدار هم هست. من 40 سال طنز نوشتم، در این سالها ناگهان ابلاغ میكنند و میگویند كه درباره قیمت مرغ چیزی ننویسید. همان كسی كه دیروز دشمن بود، امروز تبدیل به دوستی میشود و اسطوره دیروز، دشمن امروز میشود. یك روز شوخی كردن با احمدینژاد مانند شوخی كردن با مقدسات است و روزی از زمین و آسمان روی احمدینژاد میریزند. آن عالم را درك نمیكنم. ارزشها، ضدارزشها و دوستیها و دشمنیهای سیاست همه مضحك است. بخش دیگری مربوط به تربیت ماست كه متأسفانه تحت تأثیر سیاست قرار گرفته است. فكر میكنیم اگر كسی با ما شوخی میكند، به معنی دشمنی با ماست. اگر كسی با شهر، طرز صحبت كردن، لباس و غذای من شوخی كرد، این نشانه دشمنی است. نه! معمولاً دوستها با هم شوخی میكنند و سربهسر هم میگذارند. همین مسئله برای صنفها هم مطرح است، گاهی میپرسند چرا با پزشكان یا معلمان شوخی كردید؟ این خوب نیست و این تربیتِ عالم استبداد و مربوط به سیاست است، در این دیدگاه سیاستمدار مقدس و خط قرمز است، نباید درباره سیاستمداران حرف بزنید چراكه هرچه میگویند درست و بجا است. در طنزها و شوخیهای كهن مانند آثار عبید زاكانی، سعدی و عطار، با همه اصناف و طبقات و شهرها شوخی كردند و به كسی هم برنخورده است. این محدودیتی كه داریم از محدودیتی كه سیاستمداران تحمیل میكنند هم ویرانگرتر است، چرا كه وقتی میخواهید بنویسید، اگر موضوع درباره راننده تاكسی یا استاد دانشگاه باشد، ممكن است به هر صنفی بربخورد این نوع نگاه كردن به طنز اصلاً خوب نیست.
به شوخیهای روزمره نیاز داریم
طنز نوشتن سبكهای مختلفی دارد، برخی از طنزها تلخ است و مخاطب را به فكر وامیدارد، حتی موجب یادگیری میشود، در مقابل برخی از طنزها كوتاهمدت هستند، شادی زودگذر نتیجه خواندن آنهاست. به نظر شما آیا هر دو مدل برای جامعه لازم است؟ یا سبك خاصی را میپسندید؟
سبكهای مختلف، میان مردم به «طنز» شهرت پیدا كرده است، ما باید به آنها شوخی بگوییم؛ طنز یكی از شاخههای شوخی است، آیا ما به شوخیهای ملایم و معمولی كه پشت سرش تفكر عمیقی وجود ندارد نیاز نداریم؟ در زندگی روزمره چیزهایی میگوییم و میخندیم؛ بهخصوص آنهایی كه مربوط به خصلت آدمها است. یكی خسیس است و دیگری زودجوش، یكی وسواسی است، مگر ما با این چیزها شوخی نمیكنیم؟ مشكلی نیست كه اگر تفكری پشت این شوخیها نباشد؛ اما طنز یعنی شوخیهای مبتنی بر اندیشه! طنز لزوماً تلخ نیستند، اما مبتنی بر اندیشه و ممكن است شیرین باشد و به فكر هم فرو ببرد. اینطور نیست كه طنز همیشه باید تلخ و سیاه باشد. بعضی از طنزهای عمیق، جدی و متفكرانه هستند و حرف شیرینی دارند. به نظرم اینطور طنزها بیشتر مورد نیاز است.
شما سالهاست كه طنز مینویسید و شرایط مختلف اجتماعی و سیاسی را دیدهاید، برخی از طنزنویسان با توجه به علاقه برای ادامه كار و زندگی گلایه میكنند كه نوشتن سخت شده است. آیا میتوان از طنزنویس توقع داشت كه هیچ وقت قلمش سست نشود و كوتاه نیاید؟
وضعیت آنقدرها هم بد نیست، آنهایی كه خوب طنز مینویسند همیشه راهشان را پیدا میكنند، مانند عمران صلاحی و استاد منوچهر احترامی و كیومرث صابری كه راهشان را پیدا كردند و حرفشان را زدند. اینكه ما بخواهیم با طنزمان، توجه قشر خاصی از جامعه را جلب كنیم هم مهم است. به نظرم مخاطب طنز هنری و فرهیخته، آدمهای ظریف و نكتهسنج هستند كه نیاز به توضیح زیاد ندارند. خوشبختانه غالبا افرادی كه سخت میگیرند چنین ویژگی ندارند و چندان نكتهسنج نیستند، مانند كسانی كه وقتی جوكی برای آنها تعریف میكنید، مانند دیوار بدون عكس العمل هستند. برای همین است كه بیشتر طنزها بدون مشكل چاپ میشود.
مصاحبه از آیدین پورخامنه