واژه‌های بازیگوش یك طنزپرداز منتشر شد

یكی از تازه‌ترین كتاب‌های احمد اكبرپور با نام «واژه‌های بازیگوش» از سوی انتشارات شهرستان‌ادب منتشر شده است.

1398/08/11
|
09:54
|

به گزارش شیرین طنز ، به نقل از مشرق، الهام فرجی در یادداشتی نوشت:
«احمد اكبرپور» كه آثار زیادی برای كودكان و نوجوانان خلق كرده، یكی از نویسندگان موفق ایران است. تعداد زیادی از آثار او به جشنواره‌های ملی و بین‌المللی راه یافته و برخی ازآن‌ها به زبان‌های كره‌ای، چینی و انگلیسی ترجمه شده‌اند.

یكی از تازه‌ترین كتاب‌های او با نام «واژه‌های بازیگوش» از سوی انتشارات شهرستان‌ادب منتشر شده است. كتاب، شامل داستان‌های طنز با موضوع‌های متفاوت است. طالع بینی ماه‌های مختلف، شوخی با شعر شاعران بزرگ و ضرب‌المثل‌ها موضوع برخی از داستان‌ها را تشكیل می‌دهد. هم‌چنین در بعضی از آن‌ها درِددل‌هایی از زبان حیوان‌ها نقل شده است. افسانه‌های سرزمین چاچالك یكی دیگر از داستان‌هاست كه به ماجرای هفت‌خوان «حسن كچل» برای به‌دست‌آوردن «گل‌بهار» می‌پردازد. گل‌بهار، دختر كدخداست كه توسط غول «سرزمین چاچالك» ربوده می‌شود.

طنز در كتاب واژه‌های بازیگوش ، گاه حاصل خلاقیت، توجه به ظرفیت كلمه‌ها و به‌بازی‌گرفتن آن‌هاست. برای مثال در داستان ناگفته‌های تاریخ در معرفی آل‌بویه می‌خوانیم: «برای آن‌ها كشورگشایی مثل پیتزاخوردن یا پرتاب تف، ساده و راحت بود. تا می‌رسیدند پشت مرزهای دشمن، جوراب‌های‌شان را گلوله می‌كردند و با منجنیق توی سرزمین موردنظر پرت می‌كردند. اگر طرف خیلی قوی بود و جوراب‌ها كارگر نمی‌افتاد، از ناچاری فوراً چندتایی لباس زیرشان را دزدكی درمی‌آوردند و پرت می‌كردند و باز هم خلاص. بعد از پرتاب این اشیای شیمیایی، حاكمان كشورها به التماس و منت‌كشی می‌افتادند و عهدنامۀ جوراب را بدون هیچ‌قیدوشرط، امضا می‌كردند».

از دیگر شگردهای طنزآفرینی اكبرپور در این كتاب، استفاده از ضرب‌المثل‌هاست. «ضرب‌المثل‌های بخور و بخواب» نقدی است بر خصلت مهمان‌نوازی، آداب‌ و رسوم و تعارف‌های رایج در فرهنگ ایرانی كه با زبان طنز بیان شده: «بر منكرش لعنت كه ما ملت مهمان‌نوازی هستیم. با تمام این احوالات، روال ضرب‌المثل‌ها چندان میانه‌ای با این واقعیت‌ها ندارد؛ یك‌بار آمدی مهمانی سلطانی، دوبار مهمان، سه‌بار دربان. در گشت‌وگذارم توی ضرب‌المثل‌ها یكی از آن‌ها را دیدم كه حضور مهمان را به فال نیك می‌گرفت؛ خدا میهمانی برساند تا نانی بخوریم؛ كه ظاهراً باید دعا و آرزوی یكی از اعضای خانواده باشد تا سرپرست خانوار».

بیشتر داستان‌های كتاب واژه‌های بازیگوش ، جنبۀ طنز اجتماعی دارند و حاوی پیامی برای مخاطب هستند، اما به‌نظر می‌رسد در بخش‌هایی نویسنده صرفاً به دنبال خنداندن مخاطب بوده و هدفی فراتر از این نداشته است.

مثلاً «یادداشت‌های حساس» كه زبان حال فرد به‌ظاهر حساس و زودرنج است: «كاش خدا مرا این‌قدر زودرنج وحساس نیافریده بود؛ چون با كم‌ترین ناراحتی، اشتهایم را از دست می‌دهم و بیش از چهارتخم‌مرغ و یك‌پیاز و چندگوجه و مشتی سبزی و سی‌ـ‌چهل‌تا زیتون‌پرورده، چیز دیگری نمی‌توانم بخورم. البته دوغ و نوشیدنی‌ها كه حسابش جداست. هرآدم افسرده‌ای یك‌مشك دوغ خنك را راحت سر می‌كشد».

یا بخش دیگری از كتاب باعنوان «سخنی از بزرگان»، نقل قول‌هایی از شخصیت‌های مختلف داستانی و حیوان‌ها است. از قول خاله‌سوسكه: «من فعلاً قصد ازدواج ندارم» یا «اگر لنگ‌هایم كوتاه‌تر بود، حرف نداشت» كه از زبان بابالنگ‌دراز نوشته شده و نمونه‌هایی از این قبیل. در تعدادی از آن‌ها شیرینی زبان و شوخ‌طبعی كه از طنز توقع داریم، دیده نمی‌شود.

از نقاط قوت كتاب واژه‌های بازیگوش ، انتخاب سوژه‌های نو برای داستان‌پردازی است. موضوع‌هایی كه در این كتاب مطرح شده عموماً برگرفته از عادت‌ها و دغدغه‌های روزمرۀ ماست كه نویسنده به‌راحتی از كنارشان نگذشته است و با بزرگ‌نمایی، كنایه‌ها و تناقض‌ها سعی كرده است كه توجه مخاطب را به آن‌ها جلب كند: «دروغ نگو؛ اصلاً اصلاً كه نه، كم بگو، اندازۀ نیازت. منظور این‌كه اسراف نكن. به‌هرحال دروغ اگر لازمۀ زندگی نبود، اصلاً اختراع نمی‌شد. نیاكان ما الكی كه نبوده‌اند، جوری دروغ بگو كه صدسال بعد از مرگت هم نفهمند با چه عوضی آب‌زیركاهی طرف بوده‌اند. ضرب‌المثلش هم حی و حاضر است: دروغ استخوان ندارد كه گلو را بگیرد».

دسترسی سریع