اخلاق‌الاشراف طنز؛ سَتیِر یا پارودی؟

مقاله‌ای از كامران شكوری

1398/05/15
|
14:21
|


گفتگویی پیرامون مفاهیم خنده‌آوری در فرهنگ فارسی و غرب


قدمای فارسی‌زبان برای تحلیل مفاهیم خنده‌آور در ادبیات كلمه طنز را به كار نمی‌بردند، بلكه واژگانی دیگر داشتند، آنان برای «مضاحك»، سه اصطلاح داشتند: «هجو»، «هزل» و «مطایبه». هجو، ضد مدح است؛ اگر مدح به فضایل انسان می‌پردازد، هجو از رذایل او سخن می‌گوید.

به گزارش ایمنا، پیشینیان در فارسی برای تحلیل مفاهیم خنده‌آور در ادبیات كلمه طنز را به كار نمی‌بردند، بلكه به منظور بحث پیرامون آن واژگانی دیگر داشتند، آنان برای «مضاحك»، سه اصطلاح داشتند: «هجو»، «هزل» و «مطایبه». كامران شكوری در مقاله‌ای با عنوان «اخلاق‌الاشراف طنز؛ سَتِیر یا پارودی؟» تلاش كرده است تا بر این واژگان مروری داشته باشد و فضای مفهومی مورد اشاره هر كدام را از دیگری مشخص كند. او در این جستار با توجه به همین تعاریف نگاهی به «اخلاق‌الاشراف» هم دارد. این مقاله كه آن را در ادامه می‌خوانید پیش‌تر در نشریه الكترونیك ادبی «سروا» منتشر شده است.

پیش از آن‌كه بحث درباره‌ «اخلاق‌الاشراف» را آغاز كنیم و برای مثال بخواهیم بگوییم كه جنبه‌های طنزآمیز در اخلاق‌الاشراف كدام است؟ باید بدانیم كه «طنز» در فارسی چگونه واژه‌ای است و چه معنایی دارد. زیرا كه این واژه پر از كج‌تابی‌ بوده و اگر بی‌توجه به محدوده معنایی‌اش جلو رویم، ابهامات فراوانش ما را از رسیدن به مقصد مطلوب كه كشف، تحلیل، موشكافی و بازشناسی متن اخلاق‌الاشراف است، بازخواهد داشت.

قدمای فارسی‌زبان برای تحلیل مفاهیم خنده‌آور در ادبیات كلمه طنز را به كار نمی‌بردند، بلكه واژگانی دیگر داشتند، آنان برای «مضاحك»، سه اصطلاح داشتند: «هجو»، «هزل» و «مطایبه». هجو، ضد مدح است؛ اگر مدح به فضایل انسان میپردازد، هجو از رذایل او سخن میگوید.

هجو، توأم با حمله و هجوم است و بیشتر جنبه شخصی دارد. هزل اما هدفش تفریح است و انبساط خاطر، با لحنی ركیك و زننده و بیپرده. مطایبه، هزلی است معتدل كه در پرده سخن میگوید. هدف مطایبه نیز بیشتر تفریح و نشاط است. طنز اما اصطلاحی است امروزی. قدما اگرچه آن را در شعر و نثر به معنی نیش و كنایه آورده‌اند، از آن به‌عنوان یك اصطلاح ادبی یا بیادبی یاد نكرده‌اند.( صلاحی، 86)

در فرهنگ لغت‌های ایرانی از قدیم كلمه‌ طنز به معنی فسوس كردن، افسوس كردن، ناز و سخره، طعنه و سخن به رمز گفتن آمده است. معنای امروزی كلمه‌ طنز؛ معنایی كاملا تازه بوده و در هیچ‌یك از مكتوبات قدیمی به كار نرفته است.

پیشینه‌ این معنا به چند ده ‌سال پیش بازمی‌گردد. حتی معنای اصلی امروزی آن خنده‌آوری است، آنچه ما را وامی‌دارد بلافاصله پس از شنیدنش به یاد خنده بیفتیم در معنای سابق این كلمه وجود نداشته یا به صورتی ضمنی و در دورترین و نارایج ترین تعبیرها می‌توانسته نمود یابد.(قوام، 89 )

همان‌گونه كه ایرج پزشكزاد در كتاب طنز فاخر سعدی می‌آورد، در دوران انقلاب مشروطیت و سال‌های بعدازآن هم كه طنز سیاسی و اجتماعی در مطبوعات كاربرد فراوانی یافت، هنوز از اصطلاح طنز اثری دیده نمی‌شد. اشرف‌الدین گیلانی، دهخدا یا حتی گردانندگان مجله‌ توفیق در دهه‌ بیست، اشعار یا نوشته‌های خود را طنز نمی‌دانستند.

شروع رایج شدن لفظ طنز به معنای امروزی آن مربوط به همان دهه بیست است. شاید برخی از بزرگان ادب به دلیل تفكیك و تمیز طنز از هجویه‌های ركیك و زشت رایج در مطبوعات، این اصطلاح را باب كردند. عباس اقبال آشتیانی، در مجله ارمغان و دكتر پرویز خانلری، در مجله سخن، به‌ویژه به مناسبت معرفی عبید زاكانی، لفظ طنز را كم‌كم به همراه الفاظ كمكی دیگر برای رساندن معنی - «طنز و مطایبه» یا «طنز و كنایه»- برابر با واژه غربی «سَتِیر» معمول كردند تا به‌مرور این واژه از طرف جامعه پذیرفته شد. (پزشكزاد 1381:39)

به‌طوركل بعد از رایج شدن معنای جدید كلمه طنز، در ادبیات فارسی بعضی از واژه‌ها ازجمله هزل، هجو و طنز به‌جای یكدیگر به‌كاررفته‌اند و مرز بین آن‌ها برای بسیاری از مردم ، حتی شعرا و نویسندگان، مبهم است. برخی هزل و طنز را ذیل هجو گنجانیده و به‌عنوان نوع مستقل ادبی مطرح نكرده‌اند، بعضی طنز را زیرمجموعه هزل و هجو وعده‌ای هجو را از فروع طنز شمرده‌اند و بعضی آن‌قدر به هزل بهاداده‌اند كه زبان را به دودسته‌ جد و هزل تقسیم كرده‌اند، حال‌آنكه با توجه به تعاریف و مضامینی كه در هزل ذكر می‌شود، این تقسیم‌بندی شایسته به نظر نمی‌رسد. بنابراین، مشكل اساسی در راستای پژوهش‌های طنز در زبان فارسی یافتن محدوده‌ معنایی كلمه‌ طنز است.

از دیگر مشكلاتی كه علاوه برنداشتن توافق نظر در مورد تعاریف و مرزبندی‌های دقیق این ‌گونه‌ها و رابطه آنها با یكدیگر، در زبان فارسی وجود دارد، اختلاف آرا در زمینه‌ برابریابی مناسب برای واژه‌های انگلیسی موجود در مقولات مختلف مرتبط با طنز در زبان فارسی است.

به‌عنوان‌مثال عده‌ای طنز را معادل واژه‌های ستیر و آیرونی گذاشته‌اند و عده‌ای هجو را، عده‌ای هزل را معادل (humor) می‌دانند و عده‌ای دیگر معادل (lampoon)، عده‌ای هجو را معادل( fecitate ) می‌دانند و گروهی دیگر همین كلمه را معادل هزل و درمجموع می‌توان گفت هیچ‌گونه اتفاق‌نظری در برابریابی‌های فارسی برای واژه‌های انگلیسی میان صاحب‌نظران این حوزه در زبان فارسی وجود ندارد. (شریفی، 1388)

ازاین‌رو به دلیل بسیاری بحث در معنای جدید كلمه‌ی طنز، باوجود ویژگی‌های جذاب و محاسن بسیار آن ازجمله اعاده‌ حیثیت از طنز در دوران معاصر و جدا كردن آن از هنر سخیف و ركیك، شاید بهتر باشد تا در متون پژوهشی كلمه‌ طنز به كار گرفته نشود و تا حد امكان از كلمات سابقه‌دار مثل هزل، هجو و مطایبه یا كلمات غربی مانند آیرونی، پارودی و سَتِیر در مفهوم دقیق خودشان بهره گرفته شود؛ كاری كه در این مقاله پیش می‌گیریم.

از جنبه‌های بسیاری متن اخلاق‌الاشراف می‌تواند یك متن پارودیك باشد، پارودی در معنای خاص و دقیق آن عبارت است از به كار گرفتنِ آگاهانه، آیرونیك و كنایه‌آمیز یك الگوی هنری دیگر. در قالب الگوی سنتی و كلاسیك تقلید، نویسندگان با اقتباس از سبك و صدای دیگران، به سبك و صدای شخصی خود سروسامان می‌دادند، درنتیجه نوشتن در ذات خود امری اجتماعی و گروهی تلقی می‌شد و شیوه‌ها و اشكال فردی جدید پیش‌شرط ضروری نوشتن به شمار نمی‌آمد.

بر این اساس، هرگونه تقلیدی پارودی محسوب می‌شود. بسیاری از نظریه‌پردازان امروزی، چنین برداشتی را فتح باب بحث در این زمینه می‌دانند. مثلا میخاییل باختین معتقد است كه هرگونه نسخه‌برداری ذاتا پارودی به‌حساب می‌آید؛ اما او این بازگویی‌ها و نسخه‌برداری‌ها را به دو گونه‌ متفاوت تقسیم می‌كند: نقیضه‌ پیراسته و فاخر (غیرِ آیرونیك)، و نقیضه‌ غیرتصنعی(آیرونیك).

هر دو گونه متكی بر گفتمان‌های دوصدایی یا نتیجه برخورد دو صدا و لحن متفاوت هستند – صدا و لحن مؤلف، و صدا و لحن فردی دیگر – در پارودی غیرطنزآمیز یا آنچه نویسندگان دیگر تلمیح، استقبال، نقل‌قول یا بازنویسی تقلید آمیز خوانده‌اند، مؤلف از صدایی دیگر برای نیل به مقصد و انجام برنامه‌های خود بهره می‌گیرد؛ حال‌آنكه در اشكال دیگر نقیضه، ‌صدای دوم كه در كلام دیگری سكنی گزیده، برخوردی سیتزه‌جویانه با صدای اصلی و میزبان دارد و این صدا را وا می‌دارد تا بی‌درنگ در خدمت هدفی متضاد درآید.

كلام به آوردگاه اهداف متضاد بدل می‌شود. ازنظر باختین، پارودی (قطع‌نظر از سبك پردازی) تلویحا ناقض و ویران‌كننده‌ گفتمان مرسوم است، هرچند كه ماهیت این ویران‌سازی ممكن است برای ناظر بی‌تجربه - ناظری كه آگاهی كافی نسبت به بستر و بافت این ویران‌سازی ندارد- كاملا مبهم باشد.

هر دو نوع پارودی كه باختین مطرح می‌كند، از این نظر كه به‌نوعی تجسم صدای اصلی هستند، برای آن ارزش خاصی قائل‌اند، درواقع شباهت در شكل و پیكربندی متون می‌تواند موجب خلق آثار فوق‌العاده بدیعی شود. مثلا كارهای دوران‌سازی مانند دن كیشوت با اتكا بر قواعد و قراردادهای الگوهای اصلی و درعین‌حال، نقد آنها، دامنه‌ عمل این الگوها را گسترش می‌دهند.

حتی هنگامی‌كه اثر جزئی از یك بستر تازه و متفاوت فرهنگی تلقی شود، این فراخوانی و این جابه‌جایی، اثر را در بستر یك سنت ادبی قرار می‌دهد و از پیوندهای بینامتنی آن تجلیل می‌كند. هم سبك‌پردازی و هم پارودی، و به‌ویژه بینامتنیت پارودیك، پسامدرن و فراداستانی رگه‌های ادبیات را به نحوی خودارجاع استخراج می‌كنند. هر یك از این‌ها، در عین این‌كه نقشی منحصربه‌فرد دارند، به شیوه‌ خاص خود اشكال پیشین را ارج می‌نهند و پهنه‌ گسترده‌ ادبیات را گسترده‌تر می‌كنند.

بااین‌همه، تمامی اشكال تقلید و سبك‌پردازی پارودی قلمداد نمی‌شوند. در فرهنگ‌ها و واژه‌نامه‌های معمولی، پارودی را همچون قطعه‌ای تعریف كرده‌اند كه شبیه اثری دیگر است كه از آن تقلید می‌كند تا اثر یا آثار اصلی را به سخره بگیرد و یا اینكه اثر، فرد یا خصیصه‌ای را كه با اثر اصلی ارتباطی ندارد استهزا كند.

حتی گفته‌شده كه پارودی «هزل جدی» یك اثر یا یك مؤلف مشهور است زیرا كه سبك آن اثر یا نویسنده را با موضعی كم‌ارزش‌تر درمی‌آمیزد. الگوهای پارودی ممكن است از ادبیات به‌اصطلاح فاخر -اشعار، داستان‌ها و نوشته‌های برجسته و مشهور- و یا سایر آثار هنری نامدار استخراج‌شده باشند، و یا از دل فرهنگ‌عامه و حتی از درون گفتارهای سیاسی، تبلیغات، موعظه‌ها و نوشته‌های مطبوعاتی سر برآورده باشند. ازنظر لیندا هاچن، پارودی مبتنی است بر شباهت‌های آشكار میان متون كه با تفاوت‌های آیرونیك مهمی همراه است؛ تفاوت‌هایی كه بر فاصله‌ی ذهنی و هنری میان نسخه‌ اصل و بدل دلالت دارند.

او تأكید می‌كند كه وارونه‌سازی آیرونیك ویژگی مشخص همه‌ انواع پارودی است، و اعتقاد دارد كه در پارودی گفتمان غالب نقشی محوری ایفا می‌كند. اما پارودی چیزی بیش از بازگویی صرف متون دیگر است؛ تفاوت‌های متنی و بافتی آن با متن اصلی معمولا به‌واسطه‌ به‌كارگیری لحنی طعنه‌آمیز و سخره‌آمیز برجسته‌تر می‌شود.

پارودی اغلب هجو نمی‌كند، و به‌هیچ‌روی نمی‌خواهد مخاطبان خود را اصلاح كند و یا اثر هنری اصلی را تصحیح كند، پارودی فقط می‌خنداند و گاه به استهزا می‌گیرد. (مكاریك، 1388: 438)

همان‌طور كه گفته شد مهم‌ترین ویژگی لازم و حتمی برای پدید آمدن یك متن پارودیك وجود حداقل دو صدا و نتیجه‌ برخورد دو لحن و صدای متفاوت است، « اخلاق‌الاشراف در اصل رساله‌ای است به‌صورت تقلیدی طنزگونه از رسائل حكمای اخلاق‌گرای ایرانی ذبیح ا... صفا معتقد است كه این اسم را عبید در برابر اسم كتاب معروف خواجه‌نصیرالدین طوسی به نام اوصاف‌الاشراف آورده است، ولی پیداست كه انتخاب چنین اسمی برای رساله عبید از باب طعنه و تسخر بوده‌است.» (حكیم‌آذر، 1390)

ویژگی اصلی پارودی بسیار واضح، پرقدرت و عیان در این متن نمود می‌یابند: دو صدای بی‌نهایت متفاوت از دو مؤلف برجسته و مهم. یك‌سو شیخ طوسی فیلسوف، دانشمند و پژوهشگر اخلاق و در سوی دیگر عبید زاكانی، بذله‌گو، نقاد و تیزبین، به‌ظاهر هجا كننده و مسخره اما درواقع اندیشمندی روشنگر با افكاری بسیار بلند.

عبید بااینكه به‌ظاهر كتاب شیخ طوسی را مسخره می‌كند اما همین ارجاع‌های بینامتنی به آن در ذات خود بسیار ستایش‌آمیز است و باعث می‌شود پهنه‌ وجود این كتاب به سرزمین‌های دیگر و مخاطبان دیگر گسترش یابد.

پارودی عجیب اخلاق‌الاشراف از هر دو نوع پارودی؛ چه نوع فاخر چه نوع آیرونیك آن استفاده می‌كند. در نوع فاخر به این‌گونه كه عبید نظرات و كنایه‌های خود نسبت به متن اجتماعی هم‌عصران خودش را از طریق متن شیخ طوسی به‌صورت غیرمستقیم می‌گوید. او در بخش مرام منسوخ به‌طور كامل به آن می‌پردازد.

می‌توان گفت این متن از صدای شیخ طوسی در هدفی دیگر استفاده می‌كند و بستری تازه برایش می‌سازد. این بستر نقد اجتماعی شدیدی نسبت به تباهی اخلاقی بزرگان و مردمان روزگار خود عبید است كه در هرج‌ومرج حملات مختلف اقوام ترك، مغول و تاتار به فساد و تباهی عمیقی افتاده‌اند. شاید بتوان گفت عبید با برقراری پارودی ویژه خود، اصلا قصد ویران‌سازی گفتمان پیشین را ندارد زیرا با لحن جدی و كاملا مقبول نظرات آن متن را بیان می‌كند، بدون آنكه ذره‌ای طنز به آن وارد كند.

اما از طرف دیگر در قسمت مرام مختار جابه‌جایی و وارونگی كاملی ایجاد می‌كند و به‌ظاهر تمام آموزه‌های قسمت اول را به مسخره می‌گیرد. زیار می‌خواهد فاصله‌ بسیار زیاد بین این دو را برجسته‌سازی كند تا دیگران رو متوجه عمق پارودی و عمق فاجعه بشوند.

كتاب‌نامه
طنز سعدی، عمران صلاحی، سعدی شناسی اردیبهشت 1386 دفتر دهم
واژه طنز چگونه و از چه زمانی اصطلاح شد، ابوالقاسم قوام، نیما تجبر، تاریخ ادبیات شماره 3
پزشكزاد، ایرج. 1381 . طنز فاخر سعدی. تهران: شهاب..
بررسی طنز منثور در برخی از مطبوعات رسمی طنز كشور بر اساس نظریه عمومی طنز كلامی، شهلا شریفی، سریرا كرامتی یزدی، فصلنامه زبان و ادب پارسی، شماره 42 ، زمستان 1388
دانش‌نامه نظریه‌های ادبی معاصر، ایرنا ریمارك مكاریك، ترجمه مهران مهاجر محمد نبوی، نشر آگه 1388
اسلوب و ساختار اخلاق‌الاشراف، دكتر محمد حكیم‌آذر، ادب پژوهی، شماره 17، 1390

دسترسی سریع