حكایت «فن ورزی یا علم آموزی؟» در كتاب باغچه

حكایت «فن ورزی یا علم آموزی؟» در كتاب باغچه

1403/07/29
|
08:48
|

نویسنده: علی بهاری

«بعدی» شخصیتی است كه در زمانه پسرعمویش سعدی زندگی می‌كرده است. او در واكنش به كتاب پسرعمویش، «گلستان» كتابی می‌نگارد و نام آن را «باغچه» می‌نامد.

باغچه بعدی تا سال‌ها ناشناخته بوده و به تازگی نسخه‌هایی از آن پیدا شده است. این كتاب به طرز عجیبی به مباحث مورد ابتلای جامعه ما پرداخته و برای مردم ما قابل استفاده است.

باغچه بعدی، پر از طنز و شیرین‌سخنی است. یكی از این حكایات به نام «فن ورزی یا علم آموزی» را با هم می‌خوانیم:

باجناقی داشتم كه بر سفره دربار متنعم بود. روزی برای كاری به دربار رفتم. گوشه‌ای از تالار با او به گعده بنشستم و پادشاه نیز در ور دیگر با صنعتگری زبردست سخن می‌گفت.

صنعتگر، چهره حاكم بصره بر چوبی حكاكی كرده و كرك و پر او ریزانده بود. در این میان ناگهان دانشمندی فاضل وارد شد. حاكم یكسره از صنعتگر چشم پوشید و به عالم پرداخت.

كانّه صنعتگر هویج است. صنعتگر از این هویج‌انگاری برآشفت و مجلس را ترك گفت. بقیه ما وقع را از زبان خود صنعتگر بشنوید كه بعدها برایم بازگفت:

آن روز از این كه حاكم مرا در حد قُنبید دیار قم انگاشت سخت دل‌آزرده شدم. این بی‌حرمتی برایم چنان سنگین بود كه تصمیم گرفتم علم بیاموزم.

بر كلاس درس، استاد مرا گفت: «ای نجار زیردست! یه سرویس خواب می‌خوام. چند درمیاری واسم؟» گفتمش: «چوب یا MDF؟» كه بر سرم فریاد زد: «ابله ما در قرن ششم هستیم. هنوز ADSL نیامده چه رسد به MDF؟ حال بگو ببینم مساحت ذوزنقه را چگونه به دست می‌آوری؟»

بی‌درنگ گفتم: «قاعده را در ارتفاع ضرب و آن گاه حاصل را به دو قسمت مساوی تقسیم می‌كنیم. یكی از آن حاكم بصره است و دیگری مساحت مثلث.»

بر سرم فریاد كشید: «ابله! اولا آن چه گفتی مساحت مثلث است نه ذوزنقه. ثانیا مزه سیاسی می‌پرانی؟ تو كه مساحت ذوزنقه نمی‌دانی چه از امور سیاسی می‌دانی؟ چنان بی‌سوادی كه یحتمل اگر از علت نورافشانی خورشید بپرسم خواهی گفت: خورشید پشتش به ماست».

تحقیر استاد شدیدتر از تحقیر حاكم بود. چرا طریق تحصیل مساحت ذوزنقه را اشتباه گفتم؟ سوال از این ساده‌تر؟ دیگر طاقتم برید و از جهل خویش سر به بیابان نهادم.

در بیابان، قطعه سنگی دیدم كه از بالای آبشاری آب بدان می‌ریخت. از وجود آن سنگ و آن آبشار كه قطره‌قطره آبش را بر سر سنگ می‌فشاند مطلع بودم. سال‌هاست داره می‌ریزه! با خود گفتم حتما تاكنون سنگ را سوراخ كرده است.

به نزدیكش رسیدم. دیدم سنگ ككش هم نگزیده است. لذا فهمیدم وقتی این آب سینه این سنگ را سوراخ نكرده تعلیمات چرند مكتب‌خانه نیز به ذهن و ضمیر من راه نخواهد یافت.

خدا را شكر گفتم و به صنعت درودگری بازگشتم. اكنون حال و روزم خوش است. یه سفارش می‌گیرم دو روزه تف‌مال می‌كنم و سه برابر كل زندگی اون دانشمند به جیب می‌زنم.

به دنبال یادگیری فن بروید و مدرك و مكتب‌خانه را به حال خود رها كنید كه نان در فن است. از خدا كه پنهان نیست از شما چه پنهان، اكنون نیز بسته‌ای آموزشی مهیا ساخته‌ام از بهر مخاطبین گرانقدر تا دریابند چگونه از هیچ، امرار معاش كنند.

قدر و قیمت واقعی این بسته، هزار سكه است اما كنون چون در جشنواره‌ایم و می‌خواهیم آتشی به اموالمان بزنیم در جمعه آتی -همان black Friday فرنگیان- این هفته قادرید این بسته را تنها به ارزش هشتاد سكه بستانید. بدانید كه این آخرین تخفیف است و تكرار نشاید.

سخن فن‌ورز دربار جدی بگیرید كه از كلاه برداشته و جیبِ زده سخن می‌گوید.

به نقل از سایت دفتر طنز حوزه هنری

دسترسی سریع