لغت نامه گرانی
نویسنده: الهه ایزدی
در ادامه با بخشی از لغت نامه گرانی آشنا میشنوید:
گرانی [gera’ni]: معیار سنجش آستانه تحمل مردم. معمولا با صفت «افسارگسیخته» بهكار میرود. مثل انرژی است؛ از بین نمیرود فقط از كالایی به كالای دیگر منتقل میشود.
وقتی قیمت كالایی بالا برود، حتما پایین میآید اما فقط وقتی كه توانستید پشت گوشتان را ببینید!
تورم [tavarom]: مسئولان بر سرِ درصدش هیچوقت به تفاهم نمیرسند. معمولا دست پایین میگیرند تا آمار سكته و تلفات پایین بماند.
اكثرا فكر میكنند با گرانی رفیق چیكتوچیك است ولی در واقع رابطهشان شكراب است؛ چون اگر تورم در جایی بین دو نقطه هم پایین بیاید، گرانی به جایی بین كتفها دایورتش میكند و قیمتها از جایش تكان نمیخورد.
ارزانی [arza’ni]: مخالف گرانی. نشاطبخش و تقویتكننده جیب. ضدافسرگی و اضطراب قوی. توی قصهها باید دنبالش گشت.
پسانداز [pasandaz]: «صداش رو در نیارِ» قدیم؛ چون اگر صدایش درمیآمد به طرفهالعینی تمام میشد.
یك نوع آیندهنگری كه امروزه دیگر كاربرد ندارد. وقتی دخل و خرج شانه به شانه هم پیش میروند، پسانداز میشود رویای شیرین.
دخل و خرج [dakhl-o-kharj]: معمولا با هم نمیخوانند؛ یكیشان همیشه خواندنش فالش است! از اصطلاحات پركاربرد كاسبها كه حالا همهگیر شده.
اگر دخل بزرگتر از خرج باشد، بچهشان به دنیا میآید (=پسانداز). اگر خرج بزرگتر باشد، قوزبالاقوز میشود و طرف میافتد به قرض و قوله و قسطبندی.
حقوق [hoqooq]: مزدِ دست یا شاید هم پا. نرخِ عرق جبین و كد یمین. اكثرا از آن شاكی هستند.
معمولا چسبیده به كف و جانش بالا میآید بالا بیاید! درخواست افزایشش معادل فحش خاردار است و درخواستكننده خیلی زیرپوستی توبیخ میشود.
این درخواست معمولا به نقاطی از بدن كارفرما دایورت میگردد.
قسط [qest]: خیلیها مجبورند زیرش بروند! خمكننده كمر در سه سوت. باعث ریزش مو و ضعف اعصاب. از عوامل رونق بازار خرید و فروش تقویم.
سفره [sofreh]: معیار فقیر و غنی شدن مردم. دراز و پهنِ قدیم و كوچك و لاغر كنونی. قبلا چون بزرگ بود، عكس گل و بلبل داشت و الان چون كوچك شده، عكس كباب و میوه دارد.
احتكار [ehtekar]: معادل تا خرتناق انبار كردن و كمفروشی. از مسببان گرانی و تورم. از عاملان قحطی و كمبود.
به كسی كه احتكار میكند، محتكر میگویند كه همه میخواهند سر به تنش نباشد (ر.ك. زالو).