خلاصه نویسی برای امتحان تاریخ ایران

خلاصه نویسی برای امتحان تاریخ ایران

1402/04/10
|
09:39
|

نویسنده: بنیامین كلاچاهی ثابت

در 28خرداد پُر حادثه 1126 خورشیدی بود كه نادرشاه افشار به دست فرماندهان سپاه خود در چادرش كشته شد.

در پنجاهمین سالروز قتلِ نادر نیز آغامحمدخان قاجار به همین شكل به قتل رسید.

نكته عجیب‌تر درباره آن دو قتلِ متقارن، این بود كه پدر آغامحمدخان یعنی محمدحسن قاجار یكی از قاتلان نادر بود كه تاریخ برای پسرش تكرار شد.

به بهانه این نكته كنكوری در ماهِ امتحانات نهایی دبیرستان و فُرجه دانشگاه‌ها به سراغ بررسی شب امتحانی اكثر سلسله‌های مشهور ایران (با چاشنی طنز) رفته‌ایم كه می‌توانید بخشی از آن را روی كف دست خود بنویسید و به سر جلسه امتحان تاریخ ببرید (تاریخ‌ها تقریبی هستند):

هخامنشیان

از 950 تا 1170 قبل از هجری خورشیدی مربوط به اولین سلسله یكپارچه ایرانی است كه توسط كوروشِ بزرگ تأسیس شد.

او با فتح هگمتانه، بابل و لیدی میان اقوام ایرانی اتحاد ایجاد كرد و حكومت فلات ایران را به دست گرفت. پس از كشته شدن كوروش در جنگ و دفن او در پاسارگاد، جانشینانش قدرت را در دست گرفتند.

این شاهنشاهی تبدیل به بزرگ‌ترین امپراتوری جهان شد اما حمله اسكندر مقدونی به حكومت نوادگان هخامنش (اسم جدِّ بزرگ كوروش) پایان داد.

نویسنده عاجزانه تقاضا دارد جملات بی‌ربطی كه در فضای مجازی به پادشان هخامنشی نسبت داده می‌شود را به اشتراك نگذارید.

چون علاوه بر اینكه منطقاً داریوش بزرگ وسط ساخت تخت جمشید(پارسه) باشكوه و بازگردانی امنیت و درگیری با یونانی‌ها و… استوری طعنه‌دار نمی‌گذاشته، به شخصه اكثر آن جملات را در كانال پروفسور سمیعی كه طبق ادعای بیو، ظاهراً توسط خود پروفسور اداره می-شود!! دیده‌ام.

اشكانیان

امروزه اسم اشكان بیشترِ آدم‌ها را یاد پسرهایی كه بغل موهایشان را سایه انداخته‌اند و هودی به تن دارند، می‌اندازد اما طولانی‌ترین سلسله تاریخ ایران را ارشك (یا اشك) و با بیرون كردن بازمانده های اسكندر، بنا نهاد.

جنگ‌های ایران و روم در دوره حكومت پادشاهان اشكانی كه همه از همان اسم آوانگارد استفاده كردند (اشك دوم تا اشك بیست و هشتم)، رخ داد.

آن‌ها روی قوه مقننه خود هم اسم زیبای مجلس مهستان را گذاشتند كه باید خیلی باصفا بوده باشد. اصالت سمنانی اشك اول كه از قوم پارت بود، نشان می‌دهد كه تعدد روسای جمهور سمنانی در ایرانِ امروز ریشه تاریخی دارد.

ساسانیان (30 تا 402 قبل از هجری شمسی)

اگر برای نوشتن یادگاری بر روی آثار تاریخی جلوی شما را گرفتند، می‌توانید به سنگ نگاره فیروزآباد استان فارس اشاره كنید كه طرح شكست آخرین پادشاه اشكانی از اردشیر بابكان را در خود جا داده و بگویید چطور است كه به او گیر نداده‌اند

اما به شما اجازه خلق آثار باستانی برای آیندگان را نمی‌دهند! دوره سلطنت طولانی ساسانیان بر پایه زرتشت بود.

به نظر می‌رسد آغاز دوران «ژن خوب» هم به همان زمان برگردد چرا كه شاپور دوم هنوز در شكم مادر بود كه به مقام شاهی رسید.

طاق بستان كرمانشاه و قلعه رودخان گیلان از جمله آثار برجا مانده از این دوره هستند كه هنوز كسی موفق به تبدیل آن‌ها به سفره‌خانه سنتی نشده است.

این سلسله كه تمدن ایرانی را به شكوفایی و پویایی بیشتر رساند، در نهایت توسط اعراب مسلمان ساقط شد. اما اثرات مثبت در پدیداری هنر ورای مرزها و نیز در دوران طلایی اسلام داشت.

طاهریان (200 تا 252 هجری شمسی)

اولین حكومت ایرانی بعد از اسلام را طاهر پایه گذاری كرد. اگر با شنیدن اسم طاهر چهره آرامی مثل مهدی پاكدل در سریال «ستایش» به ذهنتان می‌آید، لطفاً ذهنتان را ببرید سمتِ سریال‌هایی مثل «جومونگ» و «مختارنامه».

او طاهر ذوالیمینین (دارای دو دست راست) لقب داشت چرا كه با هر دو دست می‌توانست شمشیر بزند. (روایت دیگری نیز در این باره وجود دارد كه به بیعت او با امام رضا(ع) و مأمون مربوط است.)

مأمون عباسی كه امام رضا(ع) را به شهادت رساند، خراسان را به مقصد بغداد ترك كرد و آن را به دست طاهر سپرد. این فرمانده ایرانیِ پیشین قوای مأمون هم سلسله طاهریان را تأسیس كرد كه در حدود نیم قرن حكومت كردند.

صفاریان (240 تا 380 هجری شمسی)

یعقوب لیث، متولد سیستان بود و شغل مسگری داشت (معادل عربی مسگر، صفار است.). اما ظاهراً آن موقع‌ها هم یك شغل كفاف زندگی را نمی‌داده و از آنجایی كه هنوز تاكسی اینترنتی اختراع نشده بود كه كسی برود مثلاً با «اَسبك» كار كند، پس یعقوب برای شغل دوم به عیاری از ثروتمندان مشغول شد.

یعقوب با كَلَك رشتی! و بدون جنگ و با تصاحب تجهیزات نظامی طاهریان، نیشابور را به دست آورد.

جانشین او توسط سامانیان كشته شد اما حكومت صفاریان تا چندین سال در محدوده سیستان ادامه داشت.

سامانیان (271 تا 377 هجری شمسی)

اگر تنها آشناییتان با سمرقند و بخارا همان لطیفه‌ای است كه «طرف درِ حموم رو باز كرد بخارا برن بیرون، سمرقند اومد تو.» باید عرض كنم كه این دو، تاریخ بسیار پرافتخاری دارند.

سامانِ سمرقند، زادگاه اسماعیل بود كه (چون تلفظ آن برخلاف تلفظ فامیلی نویسنده این متن راحت بود) اسم آن را روی سلسله‌اش گذاشت.

او بخارا را نیز پایتخت خود قرار داد. او پادشاهی مردمی بود كه در جهت رونق زبان فارسی تلاش كرد. بزرگانی چون رودكی، فردوسی و ابن سینا متعلق به این دوره هستند.

امروزه واحد پول تاجیكستان «سامانی» است كه نویسنده به دلیل ترس از قرار گرفتن اسمش در بین اخلالگران بازار ارز از جستجو برای مقایسه ارزش آن با ریال خودداری می‌كند.

آل بویه (310 تا 431 هجری شمسی)

قبل از اینكه با پرشی از روی علویان و آل زیار به سراغ آل بویه برویم خوب است بدانید كه علویان حكومت خود را در شمال ایران استقرار دادند و در واقع توی مسافرت شما، زندگی می‌كردند.

عدم انتخاب این سلسله برای نوشتن نه به معنی كم بودن ماجراهای تاریخی جذاب بلكه به معنای ازدیاد آن است كه در جزوه شب امتحانی ناچارید بیخیال خواندن آن شوید.

در خصوص سلسله آل زیار نیز به دست یكی از فرماندهان سپاه علویان تأسیس شد كه مرداویج نام داشت.

او كه اسمش خوراكِ اسم هنری برای خواننده‌های جدید ماركت موسیقی ایران است، در ابتدا با مردم مدارا می‌كرد اما مثل آقایانی كه اخلاقشان بعد از ازدواج عوض می‌شود، بعدها بی اعصاب شد تا اینكه او را در یك جشن كشتند. و بالأخره آل بویه:

سه برادر ماهیگیر دیلمی كه از سپاهیان مرداویج بودند حكومت آل بویه را تشكیل دادند. با اینكه آن‌ها به جای كُشتی، ماهی می‌گرفتند اما مرام پهلوانی در آن منطقه باعث شد برادر بزرگتر، علی یا عمادالدوله به عنوان موسس این سلسله در بین مردم به گسترش عدالت مشهور شود.

برادرزاده او عضدالدوله نیز در طول سی و چهار سال حكومت خود، بغداد را تصرف كرد و علاوه بر بند امیر و بیمارستان بزرگ بغداد، طبق برخی گزارش‌ها بنای مزار امامان عراق را ساخت.

غزنویان (340 تا 571 هجری شمسی)

موسس سلسله غزنویان، آلب تكین نام داشت و از معدود آدم‌هایی است كه حق دارد جوان‌ها را به سختكوشی نصیحت كند كه: «مگه ما اول زندگی چی داشتیم!» چرا كه او از كار در دربار سامانی، خود را به پایه گذاری اولین سلسله ترك تبار حاكم بر ایران رساند و نام شهر حكومتش(غزنه) را بر سلسله‌اش گذاشت.

سلطان محمود غزنوی مشهورترین چهره حكومت غزنویان است كه بارها به سرزمین غنی و آباد هند حمله كرد كه معابدی سرشار از طلا داشت. او بزرگترین بُت هند (سومنات) را نیز به عنوان سلطان سكه و طلا نابود كرد و ثروتش را به غنیمت گرفت.

سلجوقیان (416 تا 576 هجری شمسی)

طغرل با براندازی حكومت غزنوی، سلسله ترك‌تبار دیگری تأسیس كرد و نام پدربزرگش (سلجوق) را روی آن گذاشت.

این در حالی است كه امروزه ما برای اسم گذاشتن روی پسرمان هم حتماً یك اسم جدید فَرنگی از خودمان اختراع می‌كنیم. پایتخت طغرل، نیشابورِ زیبا بود و یادگار برج طغرل در شهر ری نشان از پیشروی حكومت سلجوقیان دارد.

اصلاح تقویم جلالی یادگار دوران سلطنت ملكشاه سلجوقی است كه دقت تنظیم آن توسط ریاضی‌دانانی به سرپرستی عمر خیام، جای بهانه برای آقایانی كه تاریخ‌های مهم را یادشان می‌رود، نگذاشته است.

خوارزمشاهیان (470 تا 609 هجری شمسی)

انوش‌تكین موسس سومین سلسله ترك تبار حاكم بر ایران بود كه با بهره از ضعف سلجوقیان، به عنوان فرماندار خوارزم سلسله جدیدی به نام خوارزمشاهیان تشكیل داد.

او نه پسر داشت كه پسر بزرگش جانشین او شد. (اگر به این فكرید چطور كسی كه پسر نداشته، پسر بزرگ داشته باید عرض كنم آن كلمه در خط بالا نُه است، نَه نَه.)

همسایه شدن با چنگیزخان (كه درد قابل لمسی برای بسیاری از ساكنان خانه‌های آپارتمانی است.) و اتفاقاتی كه پس از آن در این دوران افتاد، سبب شد كه مغول‌ها به ایران حمله كردند و این سلسله را نیز از بین بردند.

ایلخانان (673 تا 752 هجری شمسی)

می‌گویند چه با چهارتا سیگاری بگردی، چه با چهارتا ورزشكار، پنجمی تویی! در باب تاثیر رفیق و همنشین همین بس كه نوادگان مغول‌ها بعد از كشتار ایرانیان توسط اجدادشان، كم كم ایرانیزه شدند و با خودشان گفتند كجا بروند بهتر از اینجا.

حتی هلاكوخان (نوه چنگیز) بعد از تأسیس سلسله ایلخانی و پایتخت قراردادن شهر مراغه با خواجه نصیرالدین طوسی نشست و برخاست داشت و از او تاثیر می‌گرفت و كم مانده بود مقاله ISI بدهد!

تیموریان (750 تا 890 هجری شمسی)

تیمور كه به دلیل داشتن زخمِ شمشیر لنگ می‌زد، اسم خودش را بر سلسله‌اش گذاشت. این مرد خشن كه تا آخر عمر درگیر جنگ بود و قلمرو حكومتش را از چین تا مصر گسترده كرد، در روزگار امروز می‌توانست درآمد خوبی از طراحی تونل وحشت شهر بازی یا ساخت دكور فیلم ترسناك داشته باشد چرا كه در چینش جمجمه انسان روی هم استادی چیره دست بود.

اما پسرش شاهرخ (كه نویسنده احتمال می‌دهد مثل بعضی‌ها كه از طرف پدری خانواده جنجال و برنامه كُن اما طرف مادری خانواده آرام و سربه زیری دارند، بوده باشد.) با گوهرشاد كه زنی قدرتمند و نیكوكار بود ازدواج كرد كه هر دو آن‌ها با علاقه به هنر و معماری برای رنسانس فرهنگی كوشیدند.

صفویان (880 تا 1114 هجری شمسی)

احتمالاً اسم شاه اسماعیل را با پسوند جوان شنیده‌اید. اُمیدوارم این مطلب روی هیچ نوجوان بلاگرِ فالوور بالایی اثر سوء نگذارد اما موسس سلسله شیعی بعد از آل بویه، در چهارده سالگی!!! شاه شد.

او كه قبل از رسیدن به سن رأی دادن، از اردبیل برای تشكیل یك حكومت مركزی مقتدر اقدام كرد و با تاجگذاری در تبریز، به چندین سال هركی هر كی! بودن مملكت پایان داد نیز اسم جدش (شیخ صفی الدین) را بر سلسله‌اش گذاشته بود.

در این دوران دوباره یك دولت ایرانی توانست بر سراسر ایران حاكم شود.

افشاریان (1114 تا 1174 هجری شمسی)

نادرقلی میرزا از ایل افشار در خراسان بود كه بعد از شكست افغان‌ها و بیرون راندن روس‌ها از شمال ایران (كه هر بین‌التعطیلینی، به ایران می‌آمدند) در شورایی به شاهی برگزیده شد و مشهد را پایتخت افشاریان انتخاب كرد.

او در لشكركشی به هند غنیمت‌هایی زیادی به دست آورد كه خدا رو شكر مربوط به پیش از اختراع سینما بود وگرنه تلفیق فیلم‌های ما با فیلم‌های هندی، شكست غیرقابل جبران برای طرفین محسوب می‌شد.

نادر پس از مدتی به همه شك داشت كه به حكومتش چشم طمع دارند و به قول صاحب آرایشگاه كوچه ما، میترابیوتی كه همیشه صدایش تا بیرون می‌آید: «با مرد شكاك نمیشه زندگی كرد.» نشان به آن نشان كه نادر چشمان پسرش رضاقلی را هم در آورد.

تا كه سرانجام یك شب نزدیكانش او را در چادرش كشتند. از بین دو الماسِ غنیمتی او از هند، دریای نور در موزه بانك مركزی خودمان و كوه نور در غصب خاندان سلطنتی زحمت‌كشّشّشِ انگلیس است.

زندیه یا زندیان (1128 تا 1173 هجری شمسی)

پایان جمع بستن سلسله‌های حاكم بر ایران با الف و نون مربوط به سلسله كریم خان زند است.

همانطور كه علی زندوكیل در میان دعوای پاپ یا سنتی با صدایش دل همه را برد، كریم خان نیز وسط دعوای قاجارها و افغان‌ها حكومت قدرتمندی در ایران تشكیل داد.

او كه ارگ و حمام و بازار و مسجد وكیل و… را در شیراز ساخت، پادشاهیِ ظاهری را به شاه اسماعیل سوم سپرد و خودش را «وكیل‌الرعایا» نامید كه عجیب است لقبش در انتخابات‌ها به جای «خادم ملت» و «مردی از جنس مردم» استفاده نشده است.

قاجاریه (1170 تا 1304 هجری شمسی)

اینكه مردانگی به آن چیزی كه عوام می‌گویند نیست را می‌شود از مقایسه آغامحمدخان قاجار با جانشینانش متوجه شد.

او كه از ایل قاجار بود، در كودكی توسط زَندیان زندانی و مقطوع النسل شد اما بعد از فرار از شیراز و با جمع كردن قاجاریان، به كرمان و شیراز حمله كرد و لطفعلی خان زند را كشت.

سپس ضمن از بین بردن بقایای زندیه و افشاریه، روس‌ها را بیرون و ایران را دوباره احیا كرد. وقتی خشونت و بدبینی او باعث كشته شدن توسط خادمانش شد، فتحعلی برادرزاده‌اش جای او نشست كه اگر دبیر دوران راهنمایی ما درست گفته باشد حدود هفتصد زن داشت (روایت‌های متفاوتی درباره تعداد وجود دارد.).

با همین فرمان تعدد زوجات و در نظر گرفتن تعدد قهرها و تایم منت‌كشی و… در دوران قاجار، طبیعی است كه بخش‌های زیادی از ایران از دست رفت.

انقلاب مشروطه در اواخر این سلسله رقم خورد.

پهلوی (1304 تا 1357 هجری شمسی)

رضاخان میر پنج موسس آخرین سلسله سلطنتی در ایران بود. او كه در قزاقخانه(وزارت جنگ) مشغول بود پس از كودتایی علیه قاجاریه كه با تمایل انگلیسی‌ها صورت گرفت، به سلطنت نشست.

وی كه به تغییر لباس ایرانیان اصرار داشت، در طول سلطنت همیشه لباس نظامی پوشید و در كنار ساخت راه آهن و دانشگاه، سربازی را اجباری كرد كه حدود یك قرن بعد، نویسنده این متن را با كمردرد یادگاری از تمرین رژه بنویسد.

وی سرانجام با حمله متفقین در زمان جنگ جهانی دوم بركنار و تبعید شد. پسر او، محمدرضاشاه نیز سی و هفت سال حكومت كرد.

او كه در كودتای 28 مرداد به ایران بازگشت و به حكومت ادامه داد، سرانجام با انقلاب سال 1357 مردم ایران از سلطنت كنار رفت و دوران سلطنت در ایران به پایان رسید.

اطلاعات بالا تركیب آموخته‌های نویسنده از كتاب‌های درسی تاریخ و مطالعه آزاد، تكمیل شده با جستجو در اینترنت است كه امكان اشتباه دارد.

همچنین از سلسله‌هایی چون مظفریان، سلوكیان، خانواده آقای هاشمی كه از كازرون به نیشابور (یا نیشابور به كازرون) می‌رفتند و … در این خلاصه نویسی صرف نظر شده است.

دسترسی سریع