وارونه نویسی طنزآمیز را بیشتر بشناسید
نویسنده: بنیامین نوری
دوبونو میگوید: «ذهن دستگاه الگوسازی است و اساساً از طریق شناسایی اخبار و رفتارها و قرار دادن آنها در الگوهای آشنا كار میكند.
به عبارتی سعی میكند بین آموختههای قبلی خود و آنچه تازه میشنود، رابطه منطقی پیدا كند. اگر این رابطه منطقی وجود نداشته باشد و در الگوهایی كه از پیش برای خودش ساخته، اختلال ایجاد شود، جُك تولید میشود و میخندیم.»
چرا این نقل قول را از دوبونو آوردهام؟ به دو دلیل؛ اولاً گمان كنید كه نویسنده مطلب یك آدم حسابی است كه از نویسندههای خارجی نقل قول میآورد!
دوماً یادآوری كنم كه خنده حاصل غافلگیری است. ما وقتی كه چیزی خلاف انتظارمان باشد میخندیم.
چرا قدیمترها مردم به دلقكها میخندیدند؟ چون انتظار این را نداشتند كه مردی را با كفشهای دو برابر سایز پایش ببینند! و چرا امروزه دلقكها مثل قبل خندهدار نیستند؟
چون ما در ذهنمان یك الگو برای دلقكها ساختهایم كه كیستند و چه ویژگیهایی دارند، به همین خاطر دیگر برایمان غافلگیركننده نیستند.
یكی از شگردهای طنز، وارونه نویسی است. مثل كاری كه پرویز شاپور میكرد؛ در نگاه او گربه از درخت پایین نمیآمد، درخت از گربه پایین میآمد! یا اكبر اكسیر كه نام كتابش را گذاشته: «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز!»
رابین هِملی میگوید: «طنزنویس، جهان را همانطور كه هست میبیند، اما آن را سر و ته به ما نشان میدهد.»
در واقع هِملی میخواهد بگوید طنزنویس موجودی نیست كه از یك سیاره دیگر آمده، او هم آدم است و نوع نگاهش هم مثل همه آدمهاست ولی سعی میكند دیدش را تغییر دهد تا یك موقعیت طنزآمیز بیافریند.
برویم و چند مثال بخوانیم:
مثال 1: یكی از نمایشهای تلویزیونی گروه مانتی پایتون اینگونه شروع میشود: دانشجویی كه تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده برای اولین بار به یك شركت حسابرسی میرود تا تقاضای كار كند.
وقتی وارد شركت میشود، جا میخورد؛ چون میبیند همه مقامات بخش پذیرش شركت به جای زمین، روی صندلیهایی در روی سقف نشستهاند!
مراجعهكنندگانی هم كه مثل او برای درخواست كار آمده بودند با خیالی آسوده روی همین صندلیها، وارونه و در روی سقف نشسته بودند!
مثال 2: سالها پیش من به محمد بهشتی گفتم: «چرا ورزش نمیكنید؟»
گفت: «چون برای سیگارم ضرر دارد!» (محسن سلیمانی)
مثال 3: به عنوان یك فیلسوف برای هر راهحل یك مشكل دارم! (رابرت زند)