هر كدام از اخبار مربوط به ادعای بزرگتر از دهانِ امارات نسبت به جزایر سهگانه ایرانی، من را به یاد خاطرهای انداخت كه این خبرها و خاطرات مرتبط با آن در زیر آمده است:
خاطره اول
خبر: «در میانِ اخبار موضع كاخ سفید نسبت به تهدیدهای حمله به ایران توسط رژیم صهیونیستی و اخبار جوابیههای مسئولین ایرانی از جمله رئیسجمهور و رئیسمجلس كه خبر از آمادگی برای پاسخ متناسب و قاطعانه به این حمله احتمالی داشت، اتحادیه اروپا در 25 مهر 1403 در بیانیه مشتركی كه با اعضای شورای همكاری خلیج فارس صادر كرد با حمایت از ادعای واهی امارات، جزایر سهگانه ایرانی تنب بزرگ و كوچك و ابوموسی را متعلق به امارات دانست و از ایران خواست تا به اشغال این جزایر پایان دهد.»
خاطره مرتبط: اوایل دورانِ كامپیوتری شدنِ بازیها، مهمانیها تبدیل به میدانِ رقابتِ پسرهای جوان (از خوب و بچه مثبت تا شر و بچه منفی) در این بازیها شده بود.
در حالیكه این پسرها در حد فاصل هر دو مهمانی، ساعتهای زیادی را صرفِ تمرین و تجهیز خود میكردند تا همواره در بالاترین سطح آمادگی برای یك زورآزماییِ تمام عیار و نفسگیر باشند، در هر مهمانی یكی دوتا بچه دماغوی خردسالِ لوس پیدا میشد كه از بابتِ عدم به بازی گرفته شدنِ خود، وَنگ و وونگ میكرد و به این شكل، سعی در جلب توجه حاضرین به سمت خود داشت.
نتیجه نهایی این نِق و نوق هم همیشه این بود كه آقابالاسَر آن بچه لوس، یك دسته خراب و شكسته كه اصلاً به دستگاه بازی وصل نیست را دستِ او بدهد تا بلكه او هم احساسِ اهمیت كند و دهانش را ببندد.
تنب های بزرگتر از دهان
خاطره دوم
خبر(غیر موثق): «شاهزاده اماراتی در اظهار نظری عنوان داشت، ایران باید به حق حاكمیت ما بر جزایر 3گانه احترام بگذارد، والا به زور متوسل میشویم.»
خاطره مرتبط: در میدان آزادی به همراه یكی از دوستان كه مجموعاً روی هم شصت كیلو هم نمیشدیم، سوارِ اتوبوس تهران-شمال شدیم. تنها صندلیهای خالیِ این اتوبوس در عقبِ آن و بینِ صندلیهای اكیپی از مسافران بود كه جایِ چاقو روی اَبرو، دندانِ طلا، شلوار شش جیبِ پلنگی و سبیل پُر پشت تنها بخشی از مشخصات خوفناكِ ظاهر آنها محسوب میشد.
دوستِ ما برای بالا بردن امنیتِ كیف و لپتاپ و موبایلها و از همه مهمتر برخی اعضای حیاتی بدن كه همراهمان بود، در یك مكالمه خیالی با تلفن، شروع به داد و بیداد كرد: «ببین منو كه میشناسی.
اون روم بالا بیاد، همه رو میزنم. همه رو میكُشم. هر چندتا باشند، میكُشم. هر هیكلی داشته باشند، میكُشم.» تلفن را كه قطع كرد، یكی از همین مسافرین محترم، لُپِ دوستِ ما را كشید و با خنده گفت: «تو ما رو هم كُشتی جیگر!»
خاطره سوم
خبر: «امارات برای جزایر سهگانه سند رو كرد! امارات با انتشار تصویر نقشهای مضحك كه در موزه خودشان نصب شده مدعی شد از آنجا كه قبیله قواسمیها از سال 1900 به جزایر سهگانه ایران رفته و در قشم و بندر لنگه تردد داشتهاند، پس حق دارند نسبت به جزایرِ ایرانی ادعا داشته باشند!»
خاطره مرتبط: دوستی در فضای مجازی مطلبی منتشر كرده بود كه گویا مادرش به پدرش گفته، چرا ماشینِ او را بدون اجازه برداشته است؟! پدرش نیز نگاه عاشقانهای به مادرش كرده و جواب داده: «ماشینِ تو!؟ عزیزم تو خودتم مالِ منی!»
پایان
نویسنده: بنیامین كلاچاهی ثابت